
راضیه حسینی
«افزایش شدید قیمت برق برای تعرفه عمومی مشترکین مسکونی.»
این اتفاق باعث میشود، قطعی برق دیگر از حالت اجبار خارج، و وارد فاز اختیار شود. یعنی دیگر نیاز نیست ادارۀ برق بهاجبار چراغها را خاموش کند، مردم خودشان بهخاطر گرانی هرچه دمدستشان باشد را خاموش خواهند کرد. در تقابل جبر و اختیار هم واضح است که همیشه اختیار برنده است.
پس از این به بعد، مردم با رضایت خاطر به جهت داشتن اختیار، برقها را خاموش میکنند و از خاموشی لذت میبرند. دیگر بههیچوجه هم اعتراض نمیکنند. تازه وقتی قبضِ ارزانتر از دفعهی قبل را ببینند، کلی هم ذوق میکنند که موفق شدند قیمت را پایین بیاورند. به این میگویند مدیریت صحیح بحران!
پیشنهاد میکنیم سایر مسئولان هم از این شیوه استفاده کنند و به آرامش درونی و بیرونی برسند. مثلاً آب لولهکشی را آنقدر گران کنید که هر قطره حکم اکسیر حیات را داشته باشد، خواهید دید مردم چطور شیر آبها را میبندند و در عرض دو دقیقه و پنجاه ثانیه حمام میروند.
گاز را هم طوری گران کنید که مردم برای پختوپز سراغ آتشزدن لباسها و هرچه در خانه دارند بروند، ولی شیر گاز را باز نکنند.
این اتفاق میتواند برای بنزین هم بیفتد. طوری گران شود که مردم حاضر شوند مسیر شمال تا جنوب کشور را با الاغ و شتر بروند، ولی سوار ماشین نشنوند!
همینطور پیش برویم تبدیل به انسانهایی میشویم که زیر نور شمع، از کوزهٔ سفالین خود در پیالهای رنگورورفته آب میریزند.
نان و خرمایی در کنارش میخورند. مسافران نیز در کاروانسراها شب را به روز میگذرانند و به شترها و اسبهایشان غذا میدهند و از بیم راهزنان، اموال باارزش خود را که شامل چندین قِران و یکی دو تا تومان میشود، به تنبانشان میدوزند.
تلفن و اینترنت هم که مدتی بعد از برق و آب و گاز گران شد، به خاطرهها سپرده میشود و مردم زیر همان نور شمع با یک پر روی کاغذی کاهی، نامه مینویسند و بهپای کفتری میبندند و از سلامتی خود در سفری که چند ماه طول میکشد خبر میدهند و مینویسند:
«خدا را شکر اینجا همه چیز خوب و عالی است و هیچ کموکسری نداریم. خودمان راحت میتوانیم هر کاری دلمان بخواهد انجام دهیم. مختاریم به نداشتن خیلی چیزها.»