مهارت؛ حلقه مفقودۀ اثربخشی دانشگاهیان
در دو دهۀ گذشته تعداد دانشآموختگان دانشگاهی به شدت افزایش یافت و همین موضوع ابرمسئلههای ثانویهای را ایجاد کرد که یکی از مهمترین آنها، اشتغال تخصصی دانشآموختگان است.
موضوعی که از چند باب قابل بررسی بوده و هست. اول اینکه این تعداد دانشآموخته با اقتضائات کشور و میزان توسعهیافتگی و شرایط اقتصادی همخوانی ندارد.
اینکه ایران به اندازۀ چین با آن جمعیت یک میلیارد و چند میلیونی دانشگاه داشته باشد و یا تعداد دانشآموختگان رشتههای مهندسی ایران به اندازه بزرگترین اقتصاد دنیا یعنی ایالات متحده باشد، خود نشان میدهد چرا تراکم فعلی دانشآموختگان کشور را بحران اشتغال مواجه کرده است.
از طرف دیگر، در دانشگاه عموماً مهارتهای لازم برای نقشآفرینی در جامعه، صنعت و تولید به افراد آموزش داده نمیشود و فرد در حالی از دانشگاه فارغالتحصیل میشود که عملاً نه دیدی نسبت به بازارکار دارد، نه ادبیات آن را میشناسد و اساساً کار با وسایل و ابزار واقعی صنعت و تولید را میداند. به همۀ این موارد فقدان روحیۀ کارگروهی را نیز باید افزود تا بدانیم چرا صنعت جای زیادی برای دانشگاهیان ندارد.
نکتۀ بعد اینکه خود دانشآموختگان نیز به واسطۀ تحصیل در دانشگاه و طی مدارج بالای تحصیلی، تعریف متفاوتی از کار مطلوب دارند و در واقع مطالبۀ به حقی از دولت و حاکمیت برای ایجاد زمینۀ اشتغال تخصصی دارند. این یعنی خود این افراد نیز دیگر به لحاظ روحی آماده و پذیرای مشاغل عمومی نیستند.
گرچه در دورۀ دانشگاه نیز به دلیل موانع بزرگی مانند آییننامه ارتقاء اعضای هیئت علمی و یا پیشنیازهای لازم برای فارغالتحصیلی دانشجویان دکتری و یا بحث مهم مقاله و نقش آن در غنای کارنامۀ علمی افراد، اغلب آموزشها رنگ و بوی تئوری دارند و نتیجۀ آنها به جز در محیط کتابخانۀ دانشگاه، در هیچ بستر عملیاتی قابل رجوع، استناد و کاربرد نیست.
در دو سال اخیر اما همین ضرورتها و همین رسیدن به این نقطۀ مبهم سبب تغییرات بنیادینی شده که مهمترین آن ایجاد و افزایش رغبت و انگیزه در نسل جوان و دانشجویان به کسب مهارتهای فنی در کنار تحصیل در دانشگاه است.
دانشجوی امروز به خوبی میداند که برای رسیدن به نقطۀ مطلوب در اشتغال تخصصی، باید در کنار آموختهها و آموزشهای دانشگاهی، از همان ابتدا با کاربرد هر یک در بستر محیط واقعی نیز آشنا باشد و بتواند به عنوان یک دانشآموختۀ ماهر از دانشگاه وارد کار شود.
علاوه بر آن، سازمانها و نهادهای درگیر و ذیربط در این حوزه نیز حالا درک نسبی خوبی از محیط کار دارند و به همین دلیل از تأکید بر مقاله و نمره و آمار و کتاب کمی عدول کرده و حتی در شاخههای علوم انسانی و علوم پایه نیز به دنبال توجیه منطقی و عقلی برای کاربرد موضوعات هستند. این رویه حداقل در دانشگاههای بزرگ کشور ایجاد شده است.
وزارتین علوم و بهداشت نیز گامهای مثبتی برای اصلاح آییننامههای خود برداشتهاند تا بتوانند به نوعی برای فعالیتهای مهارتی و عملیاتی اساتید و دانشجویان نیز امتیازاتی قائل شوند تا اشتغال به این موارد نهتنها سبب سبک شدن کارنامۀ علمی آنان نشود بلکه آن را قابل اعتنا کند. خوشبختانه در این بین دانشگاههای آزاد اسلامی و پیام نور و حتی فرهنگیان نیز آمادگی خود را برای هرگونه همکاری اعلام کردهاند که همین موضوع فضای یکدست و درک مشترکی را ایجاد کرده است.
به همۀ این موارد باید بازتعریف نقش و رسالت دستگاههای دیگر را نیز افزود. در این روند جدید، سازمان فنی و حرفهای به اصل خود بازگشته و حالا نه به عنوان یک مرکز و سازمان برای مدرکدهی صرف بلکه به یک محل برای مهارتآموزی و آمادهسازی فرد دانشگاهی با بالاترن استانداردهای ملی و بینالمللی برای ورود به بازار کار تبدیل شده تا فرد بتواند با دو قدرت علم و مهارت وارد بازار واقعی کار شود.
بر اساس گزارشهای رسمی تنها در شش ماه اخیر، نزدیک به ۲۳ هزار دانشجو، دورههای مهارتی را گذراندهاند و با توجه به روندی که ایجاد شده امید است این عدد تا پایان سال و در سالهای بعد به صورت تصاعدی رشد کند.
رسیدن به نقطۀ مطلوب در این حوزه البته نیاز به یک فرایند همگرا دارد که این فرایند باید مبتنی بر نیازهای واقعی جامعه، مسائل امروز و فردای کشور و افزایش مهارتهای کاربردی با استانداردهای روز دنیا باشد و همۀ دستگاهها و نهادهای مرتبط از وزارتین علوم و بهداشت و دانشگاههای زیرمجموعه گرفته تا سازمان فنی و حرفهای و دانشگاه آزاد، از بنیاد ملی نخبگان و معاونت علمی و فناوری و اقتصاد دانشبنیان گرفته تا وزارت آموزشوپرورش و به ویژه هنرستانها، در یک خط واحد و در یک چارچوب مشخص حرکت کنند. نتیجۀ این فعالیت قطعاً افرادی متخصص و ماهر خواهند بود که بالاترین اثربخشی را در بهرهوری بهینۀ داشتههای سرزمینی، تکمیل زنجیرۀ ارزش و پیشرفت همهجانبه دارند.
منبع: همت خبر