دلار: 128,990 تومان
یورو: 151,430 تومان
پوند انگلیس: 172,410 تومان
درهم امارات: 35,119 تومان
یوان چین: 18,280 تومان
دینار بحرین: 342,150 تومان
دینار کویت: 420,660 تومان
ریال عربستان: 34,416 تومان
دینار عراق: 98.6 تومان
لیر ترکیه: 3,020 تومان
ین ژاپن: 82,786 تومان
طلا 18 عیار: 13,347,800 تومان
طلا: 554,399,020 تومان
مثقال: 57,864,000 تومان
طلا 24 عیار: 17,808,300 تومان
طلا دست دوم: 13,178,251 تومان
نقره 925: 241,940 تومان
سکه گرمی: 19,300,000 تومان
نیم سکه: 75,480,000 تومان
ربع سکه: 42,870,000 تومان
سکه بهار آزادی تک فروشی: 133,600,000 تومان
آلومینیوم: 371,104,230 تومان
مس: 1,492,646,482 تومان
سرب: 254,049,674.7 تومان
نیکل: 1,879,304,326.2 تومان
قلع: 4,669,311,589.7 تومان
روی: 403,816,094 تومان
گاز طبیعی: 530,535.8 تومان
بنزین: 226,003.3 تومان
نفت خام: 7,409,185.6 تومان
گازوییل: 81,166,957.5 تومان
نفت اپک: 7,904,507.2 تومان
اتریوم: 361,583,177.76 تومان
بیت کوین: 11,030,333,846.4 تومان
دلار: 128,990 تومان
یورو: 151,430 تومان
پوند انگلیس: 172,410 تومان
درهم امارات: 35,119 تومان
یوان چین: 18,280 تومان
دینار بحرین: 342,150 تومان
دینار کویت: 420,660 تومان
ریال عربستان: 34,416 تومان
دینار عراق: 98.6 تومان
لیر ترکیه: 3,020 تومان
ین ژاپن: 82,786 تومان
طلا 18 عیار: 13,347,800 تومان
طلا: 554,399,020 تومان
مثقال: 57,864,000 تومان
طلا 24 عیار: 17,808,300 تومان
طلا دست دوم: 13,178,251 تومان
نقره 925: 241,940 تومان
سکه گرمی: 19,300,000 تومان
نیم سکه: 75,480,000 تومان
ربع سکه: 42,870,000 تومان
سکه بهار آزادی تک فروشی: 133,600,000 تومان
آلومینیوم: 371,104,230 تومان
مس: 1,492,646,482 تومان
سرب: 254,049,674.7 تومان
نیکل: 1,879,304,326.2 تومان
قلع: 4,669,311,589.7 تومان
روی: 403,816,094 تومان
گاز طبیعی: 530,535.8 تومان
بنزین: 226,003.3 تومان
نفت خام: 7,409,185.6 تومان
گازوییل: 81,166,957.5 تومان
نفت اپک: 7,904,507.2 تومان
اتریوم: 361,583,177.76 تومان
بیت کوین: 11,030,333,846.4 تومان
  کد خبر: 220904232598
روزنامهفناوری اطلاعات و ارتباطات

میلیاردرهای بی‌اثر؛ چرا ثروت در ایران به توسعه تبدیل نمی‌شود؟

فواد شیرانی؛ دکتری مدیریت کارآفرینی و آینده پژوهی

در جهان امروز، مفهوم ثروت دیگر صرفاً به انباشت پول و دارایی محدود نیست. میلیاردرهای قرن بیست‌ویکم از جف بزوس تا ایلان ماسک و مارک زاکربرگ، نه‌تنها صاحبان سرمایه، بلکه معماران نظم جدید اقتصادی، فناورانه و حتی شهری جهان‌اند.

آنها با تأسیس شرکت‌هایی که مرزهای دانش و نوآوری را گسترش داده‌اند، زیرساخت‌های تمدن دیجیتال را شکل داده‌اند. از پرتاب موشک‌های اسپیس‌ایکس تا ساخت فروشگاه‌های جهانی آمازون، از متاورس تا هوش مصنوعی، همه بیانگر این است که ثروت در جهان توسعه‌یافته به ابزار بازآفرینی جامعه بدل شده است.

در سطح بین‌المللی، اینها نمونه‌هایی از کارآفرینانی‌اند که توانسته‌اند افزون ‌بر ثروت شخصی، ارزش اقتصادی فراوانی برای سهام‌داران، محیط کاری، تأمین‌کنندگان، کاربران و جامعه خلق کنند. این ارزش اقتصادی غالباً منجر به پروژه‌های زیرساختی، بنیادهای خیریه، نوآوری عمومی و تحولات شهری شده است.

اما در ایران، «بزرگانی که خلقِ ارزش کنند و سهمی از آن را مستقیماً در توسعه شهری سرمایه‌گذاری نمایند» کمتر دیده شده‌اند. پرسش این است که آیا استارتاپ‌ها و بنیان‌گذاران ایرانی توانسته‌اند به همان اندازه در «خلق ارزش گسترده» و «بازگرداندن ارزش به جامعه» موفق باشند؟ و اگر نه، چه موانعی وجود داشته و چگونه می‌توان این مسیر را تسهیل کرد؟

ایران با داشتن جمعیت جوان، تعداد بالای فارغ‌التحصیلان مهندسی و فناوری و نفوذ بالای تلفن همراه/اینترنت، شرایط مساعدی برای استارتاپ‌ها دارد. برای مثال، بیش از ۶۰٪ جمعیت زیر ۳۰ سال هستند و بازار داخلی در حال دیجیتالی‌شدن سریع است.

بنابراین، می‌توان گفت که ایران ظرفیت و عملکرد قابل‌توجهی در «خلق ارزش بازارمحور» دارد: خدمات جدید، اشتغال، اتصال فروشندگان خرد به بازار ملی، تحقق برخی بازارهای دیجیتال.

اما ثروت در اینجا نه به بازآفرینی، بلکه به بازتولید منافع شخصی محدود شده است. بسیاری از ثروتمندان ایرانی، چه در صنایع سنتی و چه در استارتاپ‌ها، هنوز در منطق “کسب و کار خانوادگی” گیر کرده‌اند؛ دایره‌ای بسته که هدفش رشد شرکت نیست، بلکه حفظ نفوذ، رانت و قدرت درون همان شبکه محدود است. آنها به‌ندرت در توسعه شهر، زیرساخت‌های دانش‌بنیان یا پروژه‌های عمومی سرمایه‌گذاری می‌کنند. در کرمانشاه، مشهد، تبریز، شیراز، اصفهان و حتی تهران، الگوی مشابهی تکرار می‌شود: میلیاردرهایی که با دریافت تسهیلات دولتی و ارز ترجیحی ثروتمند شده‌اند، اما سهمشان در بهبود زیست شهری یا خلق فرصت‌های عمومی تقریباً صفر است. تحریم‌های خارجی، محدودیت دسترسی به سرمایه بین‌المللی و مشکلات سیستم مالی بانکی مثلاً دسترسی به شبکه (SWIFT) رشد اکوسیستم را محدود کرده و شرکت‌ها را مجبور به تمرکز بر مقیاس داخلی و سود سریع کرده‌اند.

بسیاری از استارتاپ‌ها و سرمایه‌ها در تهران یا شهرهای بزرگ متمرکز هستند. شهرهایی مثل کرمانشاه علی‌رغم وجود ثروت‌سازان محلی، کمتر از جریان توسعه شهری بهره برده‌اند. این نابرابری منطقه‌ای به معنای آن است که خلق ارزش به‌طور متوازن بین مناطق توزیع نشده است. در این شرایط، سؤال این است که چرا «توسعه شهری» با این ظرفیت محلی همخوانی نیافته؟

پاسخ در ترکیب عوامل بالا (ساختاری، نهادین، رانت) یافت می‌شود: شرکت‌ها اولویت بر گسترش کسب‌وکار خانوادگی داشتند، مشوق‌های محلی برای سرمایه‌گذاری شهری ضعیف بوده، داده‌های شفاف محلی کم است.

کارآفرینان استارتاپی نیز، که زمانی امید به تغییر نسل ثروت در ایران بودند، به همین دام افتادند. بنیان‌گذاران استارتاپ‌های مطرح کشور، در غیاب سیاست‌گذاری شفاف و بستر رقابت سالم، بیشتر انرژی خود را صرف بقا در ساختار ناکارآمد اقتصادی کردند تا توسعه بلندمدت. از دل اکوسیستم استارتاپی ایران، برخلاف سیلیکون‌ولی، “نهاد عمومی” زاده نشد. نه دانشگاهی از دل استارتاپ‌ها رشد کرد، نه شهری از نو تعریف شد، نه الگویی برای بازتوزیع دانش و ثروت شکل گرفت. آنچه باقی ماند، مجموعه‌ای از برندها بود که یا فروخته شدند، یا در چرخه‌ی تحریم و بی‌ثباتی اقتصادی فرسوده گشتند. اثرگذاری مشهود استارتاپ‌ها اغلب در زمینه خدماتی و اشتغال سریع بوده؛ در حالی‌که سرمایه‌گذاری در زیرساخت شهری، آموزش عالی، سلامت عمومی یا نهادسازیِ مستقل هنوز کمتر دیده شده است. در مقایسه با الگوهای جهانی، این تفاوت چشم‌گیر است.

ریشه این وضعیت را باید در ساختار عمیق‌تری جست. در ایران، رابطه میان ثروت و توسعه قطع است. هیچ چارچوب سیاستی وجود ندارد که ثروت خصوصی را به منافع عمومی پیوند دهد. نه نظام مالیاتی مشوق توسعه‌گرایی است، نه سازوکار شهری قادر به جذب سرمایه‌های بخش خصوصی در جهت زیرساخت‌های اجتماعی است. به همین دلیل، حتی کارآفرینان موفق نیز انگیزه‌ای برای سرمایه‌گذاری بلندمدت در شهر، محیط زیست یا فرهنگ ندارند. در غیاب این پیوند، ثروت به “موجودی ساکن” تبدیل می‌شود؛ می‌چرخد، اما نمی‌سازد.

در سوی مقابل، تجربه جهانی نشان می‌دهد که میلیاردرهای مؤثر الزاماً نیکوکار نیستند، اما سیستم آنها را وادار به اثرگذاری می‌کند. وقتی بزوس مرکز لجستیکی در شهری می‌سازد، زیرساخت اشتغال و حمل‌ونقل را نیز تغییر می‌دهد. وقتی ماسک کارخانه‌ای در تگزاس راه‌اندازی می‌کند، اکوسیستم انرژی و آموزش آن منطقه دگرگون می‌شود. حتی اگر انگیزه‌ی شخصی در میان باشد، سیستم طوری طراحی شده که منافع فردی به نفع جمعی گره می‌خورد. در ایران اما، سیستم به گونه‌ای طراحی شده که ثروت هرچه بیشتر شخصی شود، از عرصه عمومی دورتر می‌گردد.

بخش قابل توجهی از میلیاردرهای ایرانی نه کارآفرین به معنای مدرن، بلکه “کارآفرینان رانتی” هستند؛ کسانی که از شکاف‌های قانونی، روابط سیاسی یا امتیازات دولتی بهره برده‌اند. از ارز دولتی تا مجوزهای انحصاری، از واگذاری‌های غیرشفاف تا تسهیلات بانکی، همه ابزارهایی بوده‌اند برای ثروتمند شدن، نه برای ثروت‌آفرینی. نتیجه‌اش شهری است که در آن برج‌های خصوصی قد می‌کشند، اما پیاده‌روهایش فرو می‌ریزند؛ کارخانه‌هایی که ماشین‌آلات گران دارند، اما هیچ حلقه دانشی نمی‌سازند؛ و دانشگاه‌هایی که از صنعت جدا مانده‌اند چون کارآفرینان میلیاردر نیازی به آن‌ها نمی‌بینند.

این چرخه معیوب، توسعه شهری را نیز عقیم کرده است. در شهرهای بزرگ ایران، سرمایه‌های خصوصی به جای آنکه در مسیر خلق زیرساخت‌های عمومی، نوآوری شهری یا حتی معماری انسان‌محور جریان یابند، صرف ساخت مراکز خرید، برج‌ها و ویلاهای خصوصی می‌شوند. مفهوم “شهر کارآفرین” در ایران هنوز متولد نشده، چون کارآفرینان ایرانی به ندرت به شهر به مثابه زیستگاه توسعه نگاه می‌کنند. آنها شهر را بازار مصرف می‌بینند، نه میدان کنش اجتماعی و اقتصادی.

اما شاید عمیق‌ترین لایه ماجرا فرهنگی باشد. در فرهنگ اقتصادی ما، موفقیت فردی به‌ندرت با مسئولیت اجتماعی همراه است. ثروتمند ایرانی هنوز خود را “بدهکار شهر” نمی‌داند. درحالی‌که در جهان توسعه‌یافته، چهره‌هایی چون زاکربرگ، گیتس و بلومبرگ حتی اگر از سر فشار اجتماعی یا مالیاتی هم باشد، ناگزیرند بخشی از دارایی خود را به نهادهای عمومی، آموزش یا نوآوری بازگردانند. در ایران، ثروت اغلب پشت درهای بسته‌ی “شرکت خانوادگی” می‌ماند.

با این همه، ایران همچنان ظرفیت تولد نسل جدیدی از کارآفرینان توسعه‌گرا را دارد. نسلی که اگر از منطق رانت جدا شود و به سرمایه اجتماعی و دانشی تکیه کند، می‌تواند پیوند گسسته میان ثروت و توسعه را ترمیم کند. اما این تنها زمانی ممکن است که سیاست‌گذاری‌ها از “حمایت‌های مقطعی” به سمت “طراحی سیستم‌های مشوق توسعه‌گرا” حرکت کنند؛ سیستمی که در آن، هر ریال ثروت خصوصی، بخشی از زیرساخت عمومی را نیز تقویت کند. اگر بخش خصوصی و استارتاپ‌های ایرانی بتوانند سهم بیشتری از ارزش خلق‌شده را به شهرها و استان‌ها بازگردانند، می‌توانند موتور توسعه اقتصادی، اشتغال، عدالت منطقه‌ای و نوآوری اجتماعی شوند. این می‌تواند مسیر ایران را از اقتصاد مبتنی بر نفت و رانت به سمت اقتصاد دانش‌بنیان و زیربنا محور تغییر دهد.

ایران در مسیر تحول فناورانه قرار دارد و استارتاپ‌ها نقش برجسته‌ای در خلق ارزش ایفا کرده‌اند. اما نقطه‌عطف واقعی زمانی رقم می‌خورد که این ارزش تنها برای خدمات یا بازار محصور نماند، بلکه به زیرساخت اجتماعی، شهری و منطقه‌ای بازگردد. هنگامی که بنیان‌گذاران و استارتاپ‌ها با شهرها، شهرداری‌ها، استان‌ها و جامعه مدنی همکاری کنند، می‌توانیم شاهد شکوفایی فناوری نه فقط در چند قطب بلکه در سراسر ایران باشیم.

در غیر این صورت، خلق ارزش عالی است ولی تبدیل نکردن آن به «توسعه» ممکن است به نارضایتی، نابرابری و اتلاف فرصت بینجامد.

در نهایت، مسئله ثروت در ایران نه اقتصادی است، نه اخلاقی؛ مسئله‌ای سیستمی است. تا زمانی که ساختار اقتصادی و فرهنگی کشور، میان منافع فردی و توسعه جمعی پیوند برقرار نکند، ثروت همچنان بی‌اثر خواهد ماند و شهرهای ما، هر روز فقیرتر از ثروت مردمانشان خواهند شد.

عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا