وقتی رازبقا رو میریزی تو المپیک (طنز)
راضیه حسینی
گزارشگر شبکه ورزش صداوسیما در اظهارات عجیب بیان کرد: «استرالیاییها خشن هستند. میشه گفت از کانگوروها یاد گرفتند دیگه… میدانید که خود کانگوروها یک ژن بوکسوری دارند… حالا استرالیاییها هم همان ژن را گرفتند.»
در واقع انسانهای اولیه وقتی جنگ و جدال حیوانات مختلف را با هم دیدند هرکدام تصمیم گرفتند شبیه یکی از آنها شوند و ژنشان را به دست آورند. این ژنها معمولاً توسط گردهافشانی گلها به آدمها میرسید؛ به این صورت که هرکسی میخواست ژن حیوانی را به دست آورد، میرفت در کنار نزدیکترین گلی که حیوان موردنظر از کنارش رد شده بود، قرار میگرفت و شروع به بوییدن آن میکرد. البته این کار با خطراتی هم همراه بود. مثلاً چندنفری که تصمیم گرفتند ژن گرگ را به دست آورند سرآخر تبدیل به غذای گرگ موردنظر شدند. گاهی هم اشتباهاتی وسط کار پیش میآمد و همانطور که داشتند گلی را بو میکردند یکهو حیوان دیگری از راه میرسید و کلاً ژن تو ژن میشد. مثلاٌ بعضیها ژن کرگدن و طوطی را با هم قاطی دارند؛ برای همین هرجا میروند میگویند کرگدنها هم پرواز میکنند.
کمکم آدمها هرکدام شبیه یک حیوانی شدند و همینطور که گزارشگر دانشمند مسابقه گفت مثلاً استرالیاییها ژن کانگوروی بوکسور را به دست آوردند و کمی خشن شدند. احتمالاً آفریقاییها ژن جگوار دونده را به دست آوردند. آسیاییها هم ژنهای مختلفی از خرسهای گریزلی کشتیگیر، پانداهای کونگفوکار و دلفینهای شناگر را گرفتند. این وسط بعضیها هم اصلاً دلشان نخواست ژن هیچ حیوان وحشی را به دست آورند. شاید هم از عواقب بعدش ترسیدند و خواستند عملیات ژنیابی را با کمترین ریسک و خطری انجام دهند؛ پس رفتند کنار آغل گاو و گوسفندها نشستند و مشغول جذب گردههای گل شدند. ژنداران گاو و گوسفند چون چیزی برای عرضه در مسابقات المپیک نداشتند تصمیم گرفتند طور دیگری خودشان را نشان دهند. بعضی از آنها حسابی در این کار موفق شدند و همه فهمیدند که این افراد ژن بالایی از گوسفندها را در خود دارند.