کد خبر: 110504215350
روزنامهفناوری اطلاعات و ارتباطات

وقتی هوش مصنوعی ما را از خودمان بی‌نیاز می‌کند

فواد شیرانی؛ دکتری مدیریت کارآفرینی و آینده پژوهی

در روزهایی که جهان با شتابی بی‌سابقه به‌سوی تحولاتی عمیق در فناوری می‌رود، مدیرعامل OpenAI، سام آلتمن، در گفت‌وگویی تازه با رسانه‌ها پیش‌بینی‌هایی ارائه کرده که نه‌تنها آینده شغلی و آموزشی بشر را زیر سؤال می‌برد، بلکه بنیادهای معنایی و تمدنی انسان را نیز به چالش می‌کشد.

در خلاصه‌ترین شکل ممکن، آلتمن ۸ پیش‌بینی کلیدی ارائه می‌دهد:

۱.      آموزش سنتی (دانشگاه‌ها) دیگر ضروری نخواهد بود.

مطالب پیشنهادی

۲.       GPT-5از او باهوش‌تر شده و می‌تواند مدیرعامل شرکت‌ها باشد.

۳.      بیشتر مشاغل دفتری به دست هوش مصنوعی حذف خواهند شد.

۴.      فاصله هوشی میان انسان و ماشین بیشتر می‌شود.

۵.      به‌جای درآمد پایه، مالکیت عمومی محصولات AI پیشنهاد می‌شود.

۶.      انسان‌ها حس بی‌مصرف بودن را تجربه خواهند کرد.

۷.      همجوشی هسته‌ای به کمک هوش مصنوعی ممکن خواهد شد.

۸.      بارداری انسانی با رحم‌های مصنوعی جایگزین می‌شود.

پیش‌بینی‌هایی که گویی از یک رمان علمی‌-تخیلی بیرون آمده‌اند؛ اما وقتی گوینده کسی است که معماری یکی از قدرتمندترین مدل‌های زبانی جهان را هدایت می‌کند، دیگر نمی‌توان آن‌ها را به سادگی نادیده گرفت.

 او از نسلی سخن می‌گوید که دیگر نیازی به دانشگاه رفتن ندارد، از مدل زبانی جدیدی به نام GPT-5  که از خود او باهوش‌تر است و می‌تواند مدیریت شرکت‌های بزرگ را برعهده گیرد و از دورانی که در آن بسیاری از مشاغل دفتری به‌طور کامل به ماشین‌ها واگذار خواهند شد. اما آن‌چه این پیش‌بینی‌ها را از سطح گفتارهای فنی فراتر می‌برد، تصریح خود آلتمن است: «وقتی GPT-5 مسئله‌ای پیچیده را فوراً حل کرد، برای نخستین بار احساس بی‌مصرف بودن کردم.»

این اعتراف، صرفاً نگرانی یک مدیرعامل نیست؛ پژواک اضطرابی است که شاید به‌زودی بخش بزرگی از بشر با آن روبه‌رو شود. چراکه شکاف میان توانمندی انسان و قدرت محاسباتی مدل‌های زبانی و تصمیم‌ساز، نه‌تنها در حال افزایش است، بلکه با نوعی تسریع خیره‌کننده نیز همراه است.

در این آینده، صرفاً توان انجام کار نیست که از انسان گرفته می‌شود، بلکه احساس مفید بودن، هویت حرفه‌ای و معنا نیز در معرض تهدید قرار می‌گیرند. اگر مدل‌هایی مثل GPT-5 قرار است کارِ فکر کردن، تصمیم‌گیری و حتی مدیریت سازمان‌ها را انجام دهند، چه کسی آن‌ها را کنترل می‌کند؟ چه کسی مشخص می‌کند کدام داده «درست» است؟ و چطور می‌توان تضمین کرد این قدرت، در انحصار شرکت‌های بزرگ باقی نماند؟

آلتمن در ادامه پیش‌بینی می‌کند که راه‌حل جایگزین برای «درآمد پایه همگانی» می‌تواند «مالکیت عمومی بر محصولات هوش مصنوعی» باشد؛ یعنی جامعه نه صرفاً مصرف‌کننده‌ی هوش مصنوعی، بلکه ذی‌نفع عملکرد و ارزش‌افزوده‌ی آن باشد.

اما چنین گزاره‌ای اگرچه در ظاهر جذاب است، در عمل با پرسش‌هایی بنیادین روبه‌روست: آیا امکان دارد در جهانی که بزرگ‌ترین مدل‌های هوش مصنوعی در انحصار چند شرکت محدود قرار دارند، واقعاً مالکیت عمومی شکل گیرد؟ کدام سازوکارهای حکمرانی می‌توانند از تمرکز بی‌رویه قدرت و سرمایه در دست فناوری جلوگیری کنند؟ و آیا دولت‌ها – به‌ویژه در کشورهای جنوب جهان – توان طراحی این نهادها را دارند یا صرفاً نظاره‌گر تحولات خواهند بود؟ پیش‌بینی‌های آلتمن جهانی‌اند، اما جهانی‌شده نیستند. در هیچ‌کجا سخنی از آفریقا، خاورمیانه یا جنوب آسیا نیست. در جهانی که سرعتِ تغییر تکنولوژیک با نابرابری توزیع قدرت هم‌زمان می‌شود، خطر آن است که کشورهای در حال توسعه نه تنها مصرف‌کننده، بلکه قربانی این فناوری‌ها شوند.

در میان همه‌ی این پیش‌بینی‌ها، یکی از رادیکال‌ترین آن‌ها به حوزه زیست‌شناسی تعلق دارد: جایگزینی بارداری انسانی با رحم‌های مصنوعی تا چهار دهه آینده. این تصور اگرچه برای بسیاری هنوز غیرقابل باور یا حتی غیرقابل‌قبول است، اما برآمده از روندی واقعی است که در آن هوش مصنوعی به‌تدریج در تمامی قلمروهای تصمیم‌سازی و فرآیندهای پیچیده زیستی، اجتماعی و اقتصادی ورود می‌کند. آلتمن حتی تأکید می‌کند که برای پاسخ به نیاز انرژی چنین عصری، باید به‌سرعت به سمت عملیاتی‌کردن همجوشی هسته‌ای با کمک شبکه‌های عصبی رفت.

در ورای همه این‌ها، آن‌چه بیش از همه اهمیت دارد، جای خالی انسان در این چشم‌اندازهاست. در پیش‌بینی‌های آلتمن، سخن چندانی از فرهنگ، روان، اخلاق، معنویت یا نابرابری نیست. نقش کشورهای توسعه‌نیافته، تنوع فرهنگی، بحران معنا و نیاز انسان به تعلق و شأن، همه غایب‌اند. گویی آینده صرفاً یک مسأله فنی است که با افزایش قدرت پردازش و بهبود الگوریتم‌ها قابل حل است. آلتمن از «احساس بی‌مصرف بودن» سخن می‌گوید. اما این فقط یک احساس نیست؛ این آغاز بحرانی روانی و فلسفی است.

انسان‌ها، برخلاف ماشین‌ها، به معنا نیاز دارند. وقتی دیگر کسی از تو «کاری» نمی‌خواهد، آیا هنوز کسی به تو نیاز دارد؟ تاریخ بارها به ما نشان داده است که هیچ‌گاه تکنولوژی به‌تنهایی ناجی یا نابودگر نبوده؛ بلکه نحوه به‌کارگیری، نهادهای تنظیم‌گر و ارزش‌هایی که آن را هدایت می‌کنند، سرنوشت واقعی آن را تعیین می‌کنند. آلتمن، بی‌آن‌که صریح بگوید، ما را با انتخابی روبه‌رو می‌کند:

یا باید خود را با جهانی سازگار کنیم که در آن انسان «اضافی» است؛ یا از هم‌اکنون بر طراحی نهادهایی تمرکز کنیم که انسان، معنا و عدالت را در مرکز قرار دهند.

این روزها شاید بتوان به‌سادگی از کنار پیش‌بینی‌های تکنولوژیک عبور کرد، یا آن‌ها را به چشم داستان‌هایی دور از واقعیت دید. اما اگر با نگاهی آینده‌نگرانه، واقع‌گرایانه و در عین حال انسانی به این تحولات نگاه کنیم، درمی‌یابیم که پرسش اصلی نه این است که «ماشین‌ها چه خواهند کرد؟» بلکه این است که «ما در جهانی که ماشین‌ها همه‌چیز را می‌توانند انجام دهند، چه کسی خواهیم بود؟»

عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا