وقتی چشمها را میبندیم، فقط پول را میبینیم

زهرا کوثر غلامی
اگر روزی دست اتفاق یا اهمال ما، نور چشم کسی را خاموش کند، آیا واقعاً پول میتواند جای خالی روشنایی را در زندگی او پر کند؟
حکم نهایی پرونده نابینا شدن ۹ نفر در بیمارستان چشم پزشکی نگاه صادر شد؛ پزشکان متهم تبرئه، بیمارستان مقصر و محکوم به پرداخت نصف دیه به هر نفر. حالا باید منتظر بمانیم تا بیمارستان در فرصت دو ساله، مبلغ دیه را مطابق نرخ روز به حساب آسیبدیدگان واریز کند. ماجرا همینجا برای قانون تمام میشود اما برای این ۹ انسان چطور؟
چه دردی بالاتر از اینکه صبح برای حفظ یا بازگشت بینایی خود به اتاق عمل بروی و عصر همان روز با دنیای تاریکی روبرو شوی؟ حالا طی یک رأی قضایی، بیمارستان به پرداخت دیه محکوم شده و پزشکان هم با دلایل پزشکی قانونی و منطق حقوقی، بیگناه شناخته میشوند. ظاهراً همهچیز حلشده است؛ اما معلوم نیست حالا این چند انسان نابینا، تا پایان عمر با روزهای بیرنگ خود چه کنند.
آیا پول میتواند همهچیز را ترمیم کند؟ آیا پرداخت دیه، جای خالی بینایی را پر میکند؟ اگر کسی با اتومبیلش ندانستهای کسی را زیر بگیرد و پول دیه را بپردازد، قانون رضایت میدهد؛ اما جامعه، اخلاق و وجدان چه میگویند وقتی بیدقتی یا آلودگی بیمارستانی آینده ۹ نفر را یکروزه تباه میکند؟
در پایان، باید پرسید پس ضرر بزرگی که این ۹ نفر دیدند، فقدان شغل، مختلشدن زندگی خانوادگی، افسردگی روانی، درد بیپایان جسم و روح تا آخر عمر… تکلیف آن چیست؟ آیا صرفاً داشتن پول و پرداخت دیه، انسان را مسئولیتپذیر میکند؟ یا فقط قانون را راضی میسازد اما وجدان جامعه را مجروحتر؟
امید که مسئولان و سیستم قضایی، تنها به عدد دیه بسنده نکنند و با حساسیت و شفافیت بیشتری به جبران رنج، بازپروری و آینده این مصدومان بپردازند.
بیایید چشممان را فقط به ریال و تومان نبندیم؛ دنیا برای این ۹ نفر، تیرهتر از آن است که فکرش را کنیم.