چرا دلار افسار گسیخت؟
محمد واعظ برزانی
این روزها پرسشی که مدام در محافل اقتصادی، رسانهای و حتی گفتوگوهای روزمره مردم تکرار میشود، یک سؤال ساده اما عمیق است؛ چرا دلار افسار گسیخت؟ برای پاسخ به این پرسش، پیش از آنکه نگاه خود را به بیرون از مرزها بدوزیم، باید شجاعانه به درون اقتصاد کشور نگاه کنیم.
واقعیت این است که نوسانات اخیر بازار ارز، بیش از آنکه محصول عوامل خارجی باشد، از ضعفها و اختلالهای ساختاری در اقتصاد داخلی سرچشمه میگیرد.
بازار ارز، آینه تمامنمای ناکارآمدی در فرآیندهای تجاری و پولی است. زمانی که فرآیند صادرات و واردات شفاف، قابل رصد و منضبط نباشد، وقتی پایش مبادلات پولی و بینبانکی بهدرستی انجام نشود و نظارت مؤثر بر رفتار بانکها، نهادهای مالی و حتی برخی فعالان اقتصادی وجود نداشته باشد، نمیتوان انتظار ثبات ارزی داشت. بخشی از تقاضایی که در بازار ارز شکل گرفته، تقاضای واقعی نیست؛ بلکه عامدانه برای برهم زدن تعادل بازار ایجاد میشود؛ موضوعی که حتی مسئولان بانک مرکزی نیز به آن اذعان کردهاند.
در کنار این عوامل، نباید از متغیر بسیار مهم «روان جامعه» غافل شد. اقتصاد تنها مجموعهای از اعداد و نمودارها نیست؛ انتظارات، ترسها و برداشتهای مردم نقش تعیینکنندهای در آن دارد. جامعه امروز در فضایی قرار گرفته که میتوان آن را «نه جنگ، نه صلح» نامید. این وضعیت خاکستری، خودبهخود نااطمینانی ایجاد میکند.
وقتی افق روشن نیست، مردم برای حفظ ارزش داراییهای خود به سمت داراییهایی میروند که از نظر ذهنی امنتر تلقی میشوند؛ ارز و طلا. همین رفتار، تقاضای احتیاطی و سفتهبازانه را افزایش داده و به آتش نوسانات ارزی دامن میزند.
راهکار کنترل این وضعیت، نه برخوردهای شعاری و نه سرکوب مقطعی قیمتهاست. کلید ماجرا در ایجاد تعادل پایدار میان عرضه و تقاضای روزانه ارز نهفته است. اگر سیاستگذار بتواند بهطور واقعی و نه روی کاغذ، بین نیاز ارزی اقتصاد و میزان ارزی که روزانه وارد بازار میشود توازن برقرار کند، دامنه نوسانات بهطور طبیعی کاهش مییابد.
هرچند بانک مرکزی در روزهای اخیر اقداماتی برای کنترل بازار انجام داده، اما باید پذیرفت بخشی از فشار ارزی، ناشی از تصمیمات و سیاستهایی خارج از حوزه مستقیم سیاست پولی و ارزی است.
مدیریت بازار ارز بدون اتکا به دادههای واقعی امکانپذیر نیست. سیاستگذار باید دقیق بداند چه مقدار ارز در تالارهای رسمی معاملاتی عرضه میشود، چه میزان در بازار آزاد داخلی و چه حجمی در بازارهای خارجی در گردش است.
در سوی مقابل نیز باید تقاضای واقعی، تقاضای تجاری، تقاضای احتیاطی و تقاضای سفتهبازانه بهدرستی تفکیک شود. بدون این شناخت، هر نوع مداخلهای یا دیرهنگام خواهد بود یا اثر معکوس خواهد گذاشت.
در این میان، بازار آزاد ارز را نباید نادیده گرفت. بخشی از عرضه و تقاضای بازار رسمی و غیررسمی بر هم منطبق است و اختلال در یکی، دیگری را بیدرنگ متأثر میکند. پایش دقیق معاملات آزاد، نه به معنای برخورد قهری، بلکه به معنای فهم رفتار بازیگران بازار است. سیاست ارزی موفق، سیاستی است که بازار را بفهمد، نه اینکه با آن لج کند.
یکی از گلوگاههای مهم دیگر، نظام بازگشت ارز صادراتی است. وقتی صادرکننده این امکان را داشته باشد که بازگشت ارز را به تعویق بیندازد، طبیعی است که عرضه ارز را به زمانی موکول کند که نرخ بالاتر است. این رفتار، اگرچه از منظر فردی عقلانی است، اما در مقیاس کلان به زیان اقتصاد تمام میشود. مدیریت بازار ارز به معنای دولتی کردن مبادلات نیست؛ بلکه به معنای ایجاد سازوکاری هوشمند برای علامتدهی به بازار و تنظیم رفتار بازیگران آن است.
در حوزه تجارت خارجی نیز باید صادقانه گفت؛ اگر سیاستها بهگونهای طراحی شوند که صادرات تضعیف و واردات تشویق شود، نتیجهای جز کسری ارز در پی نخواهد داشت. تسهیل بیضابطه واردات، بهویژه از مسیرهایی مانند واردات بدون انتقال ارز در مناطق مرزی، عملاً تقاضای ارزی پنهان ایجاد میکند و تعادل بازار را بر هم میزند.
در نهایت، نمیتوان نقش سوداگران را نادیده گرفت. این گروهها با ایجاد اختلال در جریان طبیعی عرضه و تقاضا تلاش میکنند افزایش نرخ ارز را عادی و ناگزیر جلوه دهند. نتیجه این رفتار، شکلگیری انتظارات تورمی و تشدید نااطمینانی در اقتصاد است.
بیتردید عوامل خارجی، از جنگ گرفته تا تحولات سیاسی و حتی کسری بودجه دولت، بر بازار ارز اثرگذارند. اما تجربه نشان داده است که اگر تحلیل حرفهای، نظارت مؤثر و هماهنگی سیاستهای اقتصادی وجود داشته باشد، حتی در پرتنشترین شرایط نیز میتوان بازار ارز را مدیریت کرد. مهار دلار، پیش از هر چیز، نیازمند اصلاح نگاه ما به سیاستگذاری اقتصادی و جدی گرفتن واقعیتهای درونی اقتصاد کشور است.








