چشماندازهای مدرن در مدیریت پلیس

دکتر غلامحسین بیابانی؛ دبیر انجمن توسعه مطالعات علوم و نوآوری کارآگاهی ایران
سازمان، به شکلی که ما امروزه آن را میشناسیم با سازمان در سال ۱۹۵۰ یعنی زمانی که چشماندازهای سنتی در مورد مدیریت پلیس حاکم بودند، تفاوتهایی بسیار دارد.
این امر قابل درک است. این حقیقت که سازمانها، سیستمهایی باز هستند به این معنی است که تحت تاثیر تغییرات محیطی هستند. اگر سازمانها بخواهند که پاسخگوی مطالبات جامعهای در حال تغییر باشند، خود این سازمانها ضرورتا باید تغییر کنند.
در دهه ۱۹۷۰ بسیاری از ناظران باور داشتند که آشفتگی سازمانی و فقدان احترام برای مقامات که در آن زمان آشکار بودند، نشانههایی از؛ ازهمگسیختگی سازمانی و اجتماعی بودند که بنیانهای اجتماع را تهدید میکردند. ناظرانی دیگر این شرایط را اختلالهایی موقتی جامعهای در حالت عقبماندگی فرهنگی میدانستند، جامعهای که آنقدر سریع تغییر کرده بود که نهاد هایش قادر نبودند همپای این تغییرات حرکت کنند و پاسخ معنیداری به این تغییرات بدهند.
اما دیگران این روندها را سازنده یک انقلاب مدیریتی میدانستند که آزادی فردی را افزایش خواهد داد و سازمان به “سرپناهی بدون دیوار” بدل شد.
اما در سالهای اخیر با ترس کمتری از؛ ازهمگسیختگی سازمانی و اجتماعی، زندگی سازمانی به فضایی انسانیتر و در حقیقت با ملاحظه بیشتر نسبت به نیازها و تعلقهای کارکنان بدل شده است. علاوه بر این، شرایط زمانه تغییر کرده است. رقابت خارجی و عدم توازن در تجارت، کشورها را مجبور به اتخاذ نگرشی عملگرایانهتر کرده است که بر کار باکیفیت تاکید کند.
امروزه همه نیاز به بهبود بازدهی را به رسمیت میشناسند تا کالاها و خدمات را در بازارهای جهانی، رقابتیتر سازند. به همین ترتیب، ادارات دولتی شروع به رسیدگی به نیاز به بهبود کارآمدی در جهت فراهمسازی خدمات بیشتر و بهتر با هزینه کمتر برای مالیاتدهندگان جامعه کردهاند که برخی از این رویکردها به بهبودها در برنامههای خاصی از پلیس به کار رفتهاند، در حالی که برخی دیگر از آنها با فعالیتهای مدیریت عمومی تطابق یافتهاند لذا امروزه، حوزه فعالیت پلیسی به مرحلهای از بلوغ رسیده است که ما تصدیق میکنیم که ادارات پلیس برای تصمیمگیری، چند گزینه اساسی پیشروی خود دارند تا به بهترین نحو به اهداف خود برسند، به جامعه خود خدمت کنند و کارایی و کارآمدی خود را بهبود بخشند.
این امر نشاندهنده یک گام بلند به پیش است. علاوه بر این، این امر نشاندهنده چیزی است که احتمالا مهمترین مسئولیت ماموران ارشد پلیس است: انتخاب و بهکارگیری راهبردهای اساسی ادارههایشان. بنابراین تاریخ تکامل پلیس را میتوان به صورت سادهسازی شدهای بر اساس تحول راهبرد پلیس از دوره پلیس سیاسی به دوره پلیس حرفهای و تا دوره پلیس جامعهمحور ترسیم کرد.
این تصویر از تاریخ پلیس دارای ویژگی ساده بودن است ولی به دلیل سادهسازی بیش از حد بیش از ۱۵۰ سال از فعالیت پلیس کشورهای غربی مورد انتقاد قرار گرفته است. این امر همچنین به بحثهای بیپایانی در مورد اینکه کدام یک از این مدل ها بهتر هستند و بهویژه اینکه آیا مدل جامعهمحور باید جایگزین مدل حرفهای شود، دامن زده است.
از نظر ما این بحث سطحی و بیش از حد سادهانگارانه است. انتخاب بین مدلهای حرفهای و جامعهمحور یک انتخاب بین دو گزینه نیست بلکه مسئله بر سر میزان بهکارگیری و تاکید است. علاوه بر این، گزینههایی بیشتر از صرف این دو گزینه موجود هستند.
به عنوان مثال، در مجموعهای که این دیدگاه سه مرحلهای از تحول عملیات پلیسی را پیشنهاد کرد، یک مقاله دیگر چهار راهبرد جمعی معاصر فعالیت پلیسی را به رسمیت شناخت: مبارزه حرفهای با جرائم، مبارزه راهبردی با جرائم، فعالیت پلیسی معطوف به حل مسئله و پلیس جامعهمحور. توصیف مختصری از هر کدام از این راهبردها به تصویر این انتخابها که پیشروی مدیران پلیس و ادارات آنها هست، کمک خواهد کرد که در بخش دیگری به آن خواهیم پرداخت.