کد خبر: 280604221159
اقتصادجامعه و فرهنگروزنامهعدالت و رفاه اجتماعی

کسب‌ و کار اجتماعی؛ راهکاری برای عدالت اقتصادی

جعفر صارمی؛ پژوهشگر اقتصادی

در عصر حاضر که جهان با چالش‌های پیچیده اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی روبروست، نابرابری اقتصادی به یکی از مهم‌ترین بحران‌های دوران معاصر تبدیل شده است.

آمارها نشان می‌دهند که شکاف میان فقیر و غنی در سراسر جهان به طور مداوم در حال گسترش است، به گونه‌ای که امروزه یک درصد از ثروتمندترین افراد جهان، بیش از نیمی از کل ثروت کره زمین را در اختیار دارند. در این شرایط بحرانی، مفهوم نوینی به نام «کسب‌وکار اجتماعی» به عنوان یک راه‌حل نوآورانه و امیدبخش پا به عرصه گذاشته است.

کسب‌وکار اجتماعی در واقع پُلی است میان دو دنیای به ظاهر متضاد و غیرقابل تطبیق. دنیای تجارت سنتی که در آن حداکثرسازی سود و بازدهی سرمایه‌گذاران اولویت نخست محسوب می‌شود و دنیای خیریه و نیکوکاری که در آن توزیع کمک‌های بلاعوض و رفع موقتی مشکلات نیازمندان هدف اصلی است. این دو رویکرد طی دهه‌های گذشته هرکدام در حوزه خود فعالیت می‌کردند، اما هیچ‌یک نتوانسته بودند پاسخ جامع و پایداری برای حل ریشه‌ای مشکلات اجتماعی ارائه دهند.

کسب‌وکار اجتماعی با ترکیب هوشمندانه اصول کارآفرینی و مسئولیت اجتماعی، مسیر سومی را پیش روی فعالان اقتصادی قرار داده است. این نوع کسب‌وکار مانند هر شرکت معمولی، دارای تمامی ویژگی‌های یک بنگاه اقتصادی است: محصول یا خدمات تولید می‌کند، در بازار رقابتی حضور دارد، درآمدزایی را دنبال می‌کند و برای بقا و رشد تلاش می‌نماید. اما آنچه این نوع کسب‌وکار را از دیگران متمایز می‌سازد، دوگانگی منحصربه‌فرد آن در تعریف موفقیت است.

برخلاف کسب‌وکارهای سنتی که موفقیت را صرفاً بر مبنای سودآوری مالی تعریف می‌کنند، کسب‌وکارهای اجتماعی دارای هدف دوگانه‌ای هستند که شامل کسب درآمد و همزمان ایجاد تأثیر مثبت اجتماعی می‌شود. این مفهوم که در ادبیات تخصصی به هدف دوگانه (Double Bottom Line) یا حتی هدف سه‌گانه (Triple Bottom Line) معروف است، نشان‌دهنده تحولی بنیادین در نگرش به کسب‌وکار و نقش آن در جامعه است.

این رویکرد جدید نه تنها توجه کارآفرینان جوان و متفکر را به خود جلب کرده، بلکه سرمایه‌گذاران نهادی، سیاست‌گذاران دولتی، سازمان‌های بین‌المللی و حتی شرکت‌های بزرگ چندملیتی را نیز وادار به بازنگری در استراتژی‌های خود کرده است. ظهور مفاهیمی چون سرمایه‌گذاری تأثیرگذار (Impact Investment)، مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها (CSR) و ایجاد ارزش مشترک (Creating Shared Value) همگی نشان‌دهنده این تحول پارادایمی در اقتصاد جهانی هستند.

دلایل این توجه فزاینده به کسب‌وکارهای اجتماعی در عوامل متعددی ریشه دارد. نخست اینکه، شکست نسبی مکانیزم‌های سنتی در حل مشکلات اجتماعی  اعم از سیاست‌های دولتی و فعالیت‌های خیریه  ضرورت یافتن راه‌حل‌های نوآورانه و پایدار را آشکار ساخته است.

دوم اینکه، نسل جوان امروز که با آگاهی بالاتر از مسائل اجتماعی و زیست‌محیطی بزرگ شده، انتظارات جدیدی از کسب‌وکارها و نقش آنها در جامعه دارد. سوم اینکه، پیشرفت‌های تکنولوژیکی امکانات جدیدی را برای ایجاد راه‌حل‌های خلاقانه و مقرون‌به‌صرفه فراهم آورده که پیش از این تصور آنها دشوار بود.

ایده کسب‌وکار اجتماعی قدمت زیادی دارد. از صندوق‌های قرض‌الحسنه در جوامع اسلامی گرفته تا تعاونی‌های کشاورزی در اروپا، همواره افرادی بوده‌اند که تلاش کرده‌اند فعالیت اقتصادی را با مسئولیت اجتماعی ترکیب کنند. شکل مدرن این مفهوم را مدیون محمد یونس، اقتصاددان بنگلادشی و برنده جایزه صلح نوبل هستیم. او با تأسیس بانک گرامین در سال ۱۹۸۳ و ارائه وام‌های خرد به زنان فقیر روستایی، نشان داد که چگونه می‌توان با روش‌های تجاری، مشکلات عمیق اجتماعی را حل کرد.

حوزه‌های فعالیت

کسب‌وکارهای اجتماعی امروزه در حوزه‌های مختلفی فعالیت می‌کنند که هر کدام نیاز خاصی از جامعه را پاسخ می‌دهد. در حوزه بهداشت و درمان، شرکت آراوایند آی در هند با تولید انبوه لنزهای چشم، قیمت عمل آب مروارید را از هزاران دلار به کمتر از ۵۰ دلار کاهش داده است.

در حوزه آموزش، کسب‌وکارهای متعددی آموزش باکیفیت را از طریق پلتفرم‌های آنلاین یا مدارس خصوصی با شهریه کم در دسترس همگان قرار داده‌اند. محیط زیست نیز حوزه مهم دیگری است که شرکت‌های زیادی سیستم‌های خورشیدی ارزان‌قیمت برای روستاها یا فناوری‌های تصفیه آب ساده تولید می‌کنند.

در بخش کشاورزی نیز کسب‌وکارهایی بر بهبود بهره‌وری کشاورزان کوچک و کاهش ضایعات غذایی تمرکز داشته‌اند.

مدل‌های متنوع کاری

کسب‌وکارهای اجتماعی برای رسیدن به اهداف‌شان، مدل‌های مختلف و خلاقانه‌ای ابداع کرده‌اند که هر کدام برای شرایط و نیازهای خاصی مناسب است. این مدل‌ها نشان می‌دهند که چگونه می‌توان کار تجاری را با مأموریت اجتماعی ترکیب کرد.

یکی از محبوب‌ترین این مدل‌ها، مدل متقابل نام دارد. در این روش، کسب‌وکار دو گروه مشتری دارد: کسانی که قادر به پرداخت هستند و کسانی که نیازمند کمک هستند. گروه اول با پرداخت قیمت کامل، در واقع هزینه خدمات گروه دوم را نیز تأمین می‌کنند.

به عنوان مثال، یک کلینیک چشم‌پزشکی ممکن است از بیماران مرفه هزینه کامل عمل را بگیرد، اما از این درآمد برای ارائه خدمات رایگان به افراد فقیر استفاده کند. این مدل بسیار قدرتمند است چون هم پایداری مالی دارد و هم نیاز به کمک‌های خیریه ندارد.

مدل دیگری که در سال‌های اخیر بسیار محبوب شده، مدل خرید یکی، هدیه یکی است. این مدل به قدری ساده و جذاب است که بسیاری از مصرف‌کنندگان آن را دوست دارند. کارکرد آن این‌گونه است: هر بار که شما محصولی می‌خرید، شرکت محصول مشابهی را به فرد نیازمندی اهدا می‌کند.

شرکت تامز که کفش می‌فروشد، پیشگام این مدل بود. آنها با فروش هر جفت کفش، جفت دیگری را به کودکان فقیر در کشورهای در حال توسعه اهدا می‌کردند. این مدل نه تنها به افراد نیازمند کمک می‌کند، بلکه به مشتریان احساس خوبی می‌دهد که در کار خیری مشارکت داشته‌اند.

البته این مدل انتقادهایی هم داشته است. برخی می‌گویند که اهدای کفش رایگان ممکن است به تولیدکنندگان محلی در کشورهای فقیر آسیب برساند. به همین دلیل، شرکت‌های جدیدتر سعی می‌کنند این مدل را بهبود بخشند. مثلاً به جای اهدای محصول، پول معادل آن را به سازمان‌های محلی می‌دهند تا خودشان محصول مورد نیاز را تهیه کنند.

مدل سوم که بسیار جالب است، مدل بازار پایین هرم نام دارد. این مدل بر اساس این ایده شکل گرفته که حدود ۴ میلیارد نفر در دنیا با درآمد بسیار کم زندگی می‌کنند و شرکت‌های معمولی به آنها توجهی نمی‌کنند چون فکر می‌کنند از آنها سودی نمی‌برند. اما کسب‌وکارهای اجتماعی متوجه شدند که اگر محصولات را به شیوه‌ای طراحی کنند که برای این قشر مناسب باشد، هم می‌توانند به آنها خدمت کنند و هم درآمد کسب کنند.

مثلاً شرکت‌هایی وجود دارند که صابون‌هایی تولید می‌کنند که در بسته‌بندی‌های کوچک‌تر و ارزان‌تر عرضه می‌شوند تا خانواده‌های فقیر بتوانند آنها را بخرند. یا تولید لامپ‌های خورشیدی ساده که برای روستاهایی که برق ندارند مناسب است و قیمت آن به اندازه‌ای است که حتی کشاورز فقیر بتواند آن را تهیه کند.

در عصر دیجیتال، مدل چهارمی هم اهمیت یافته که مدل پلتفرمی نامیده می‌شود. در این مدل، کسب‌وکار به جای تولید محصول، پلتفرمی ایجاد می‌کند که افراد مختلف را به هم متصل می‌کند. مثلاً پلتفرمی وجود دارد که کشاورزان کوچک را مستقیماً به مصرف‌کنندگان متصل می‌کند، بدون نیاز به واسطه‌های متعدد. این کار هم به کشاورزان کمک می‌کند که درآمد بیشتری کسب کنند و هم به مصرف‌کنندگان محصولات تازه‌تر و ارزان‌تر ارائه می‌دهد. چنین پلتفرم‌هایی معمولاً از طریق کارمزد کوچکی که از معاملات می‌گیرند، درآمد کسب می‌کنند.

چالش‌ها و ابزارهای حمایتی

علی‌رغم پتانسیل بالا، کسب‌وکارهای اجتماعی با چالش‌های متعددی مواجه هستند. تأمین مالی مهم‌ترین چالش این کسب‌وکارهاست، زیرا آنها نمی‌توانند نرخ بازدهی بالایی که سرمایه‌گذاران سنتی انتظار دارند، ارائه دهند. این مسئله باعث می‌شود تا دسترسی آنها به منابع مالی محدود باشد.

چالش دیگر، اندازه‌گیری تأثیر اجتماعی است که کار پیچیده‌ای محسوب می‌شود و معیارهای استاندارد برای آن وجود ندارد. مقیاس‌پذیری نیز مشکل عمده‌ای است که بسیاری از این کسب‌وکارها در مقیاس کوچک باقی می‌مانند و موفق به گسترش نمی‌شوند. در نهایت، این کسب‌وکارها باید با بازیگران سنتی که فقط روی سود متمرکز هستند، رقابت کنند که این خود چالش بزرگی محسوب می‌شود.

برای غلبه بر چالش‌های موجود، اکوسیستم گسترده‌ای از ابزارهای حمایتی توسعه یافته است. در حوزه ابزارهای مالی، صندوق‌های سرمایه‌گذاری تأثیرگذار، وام‌های ترکیبی و اوراق مشارکت اجتماعی ایجاد شده‌اند که امکان تأمین مالی پایدار را فراهم می‌کنند.

از منظر حمایت قانونی، بسیاری از کشورها قوانین ویژه‌ای برای ثبت و فعالیت این کسب‌وکارها وضع کرده‌اند که شامل تخفیف‌های مالیاتی و تسهیلات خاص می‌شود. همچنین در زمینه آموزش و فناوری، شتاب‌دهنده‌ها و مراکز رشد تخصصی تأسیس شده‌اند که آموزش‌های مدیریت اثر اجتماعی و راهکارهای کسب‌وکار ارائه می‌دهند.

ایران با پیشینه غنی نهادهایی چون وقف و قرض‌الحسنه، بستر مناسبی برای گسترش کسب‌وکارهای اجتماعی دارد. اما برای بهره‌گیری از این پتانسیل، نیاز به چارچوب حقوقی مشخص، تأمین مالی پایدار، حمایت فناورانه و آموزش متخصصان دارد. تجربه کشورهای دیگر نشان می‌دهد که حمایت دولت و همکاری بخش خصوصی می‌تواند این اکوسیستم را تقویت کند.

عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا