۷ گام در فرهنگ سازمانی در مسیر هوش مصنوعی

دکتر مهدی فتحی مقدم؛ کارشناس اقتصادی
نقل قول پیتر دراکر، متفکر مشهور مدیریت، که دههها پیش بیان شده و هنوز هم در دنیای تجارت امروز به شدت طنینانداز است، همچنان یک حقیقت مسلم است: «فرهنگ سازمانی بر استراتژی غلبه دارد .»
این جمله عمیق در عصر هوش مصنوعی از اهمیت بالایی برخوردار است: حتی بهترین استراتژیهای فناوری نیز بیفایده هستند، مگر اینکه با فرهنگ سازمانی انعطافپذیر، باز و قادر به سازگاری سریع با تغییرات هماهنگ و در آن ادغام شوند. در بحبوحه رقابت شدید بین شرکتها برای پذیرش کاربردهای هوش مصنوعی و بومیسازی فناوریهای آن، بسیاری با موانعی روبرو هستند که ماهیت فنی ندارند. در عوض، آنها با چالشهایی روبرو هستند که ناشی از مقاومت داخلی در برابر تغییر، سیستمهای تشویقی که ممکن است مانع نوآوری شوند یا حتی کاهش اعتماد به نتایج و قابلیتهای هوش مصنوعی است.
معضل واقعی نه در خود فناوری، بلکه در محیط پرورشدهندهای است که بذرهای آن کاشته میشوند. از این رو، نیاز مبرمی به ایجاد یک فرهنگ سازمانی مستحکم وجود دارد که بتواند هوش مصنوعی را بپذیرد و از پتانسیل آن به عنوان یک نیروی محرکه محوری برای رشد و رهبری استفاده کند.
در اینجا، ما با تکیه بر مقاله ای از فوربس یک رویکرد یکپارچه برای ایجاد یک فرهنگ سازمانی پررونق را برجسته میکنیم که آماده همگام شدن با خواستههای عصر هوش مصنوعی است.
۷ گام عملی برای ایجاد فرهنگی سازگار با هوش مصنوعی
۱- یک چشمانداز روشن برای مدل عملیاتی مبتنی بر هوش مصنوعی تدوین کنید. برای اینکه هوش مصنوعی واقعاً ارزش افزوده ایجاد کند، باید تصویر روشنی از نقش آن در سازمان ترسیم شود.
آیا هدف، خودکار سازی وظایف روتین است؟ بهبود تجربه مشتری؟ پشتیبانی از تصمیمگیری؟
تعیین این هدف از ابتدا تضمین میکند که هوش مصنوعی در حوزههایی مستقر میشود که بالاترین بازگشت سرمایه (ROI) را ارائه میدهند، نه اینکه به عنوان ابزاری گرانقیمت و کماستفاده رها شود.
۲- ایجاد انتظارات واقعبینانه در مورد نقش هوش مصنوعی. دیدگاه مبهم نسبت به هوش مصنوعی اغلب باعث ایجاد شک و مقاومت در سازمان میشود. بنابراین، مهم است که مشخص کنیم هوش مصنوعی چه چیزی را نشان میدهد: آیا یک دستیار هوشمند است؟ ابزاری برای افزایش بهرهوری؟ یا یک مشاور دیجیتال؟
این شفافسازی به کارکنان کمک میکند تا آن را به عنوان یک ابزار توانمندسازی بپذیرند، نه یک تهدید.
۳- ترویج فرهنگ تعاون که شامل همه باشد. هوش مصنوعی باید از نخبگان فناوری حذف شود و به بخشی از کار روزانه هر کارمند تبدیل شود. موفقیت هوش مصنوعی تنها به مهندسان بستگی ندارد، بلکه نیازمند ادغام همه تیمها، از بازاریابی گرفته تا منابع انسانی است.
اینجاست که اهمیت ایجاد محیطی که آزمایش را تشویق میکند، به همکاری پاداش میدهد و موانع سنتی سازمانی را از بین میبرد، آشکار میشود.
۴- در نظر گرفتن ابزارهای هوش مصنوعی به عنوان «شاگرد های دائمی». تصور کنید هر کارمند یک مربی شخصی با حافظهای فوق بشری، دانشی جامع و دائماً در حال یادگیری دارد. این نقش ایدهآل برای ابزارهای هوش مصنوعی مانند چتباتهای داخلی است. اختصاص دادن این «کار آموزان» به وظایف تکراری به کارمندان این امکان را میدهد که روی کارهای پیچیدهتر و خلاقانهتر تمرکز کنند.
۵- سرمایهگذاری در آموزش و پرورش مداوم. لازم نیست همه کارمندان متخصص فنی شوند، اما ضروری است که هر کدام درک اولیهای از چگونگی تأثیر هوش مصنوعی بر کارشان داشته باشند. برای مثال، یک پرستار نیازی به دانستن الگوریتمهای یادگیری ماشین ندارد، اما باید به ابزارهای تشخیصی هوشمندی که هر روز استفاده میکند اعتماد داشته باشد و آنها را درک کند.
۶- اندازهگیری مداوم ضربه. استفاده از هوش مصنوعی باید با نتایج ملموس سنجیده شود، نه با شعارهای کلی. شاخصهای کلیدی عملکرد شامل افزایش بهرهوری، کاهش هزینهها، بهبود کیفیت تصمیمگیری، پذیرش سریعتر کارکنان و افزایش رضایت مشتری میشود. بدون اندازهگیری دورهای، توجیه یا هدایت مؤثر سرمایهگذاریها دشوار است.
۷- مدیریت تغییر را در اولویت قرار دهید. پذیرش هوش مصنوعی اغلب نه به دلیل نقص در فناوری، بلکه به دلیل مقاومت در برابر تغییر با شکست مواجه میشود.
محیطهای کاری سنتی، فرآیندهای بوروکراتیک و ترس از ریسک، همگی چالشهایی هستند که باید آگاهانه با آنها برخورد شود.
بنابراین، شرکتها باید آمادگی خود را برای تغییر ارزیابی کنند و برای ایجاد فرهنگی که نوآوری و نوسازی را میپذیرد، تلاش کنند.
ادغام هوش مصنوعی در ساختار سازمانی
بنا به آنچه گفته شد، هوش مصنوعی نباید به عنوان یک پروژه جداگانه یا یک فناوری نوظهور در نظر گرفته شود، بلکه باید به بخش جداییناپذیری از عملیات و فرهنگ یک شرکت تبدیل شود. برای دستیابی به این هدف، لازم است کارمندان در تمام سطوح درگیر شوند، فرهنگی ساخته شود که هوش مصنوعی را بپذیرد و از آن به عنوان یک متحد استراتژیک، نه یک رقیب، استفاده کند.
در نهایت، فرهنگ سازمانی همچنان عنصر حیاتی در تعیین موفقیت هرگونه ابتکار هوش مصنوعی است؛ این فناوری به تنهایی نیست که تفاوت ایجاد میکند، بلکه افرادی که از آن استفاده میکنند نیز در این امر نقش دارند.