کد خبر: 020402130701
آسیب اجتماعیجامعه و فرهنگ

چرا طلاق؟

احمد برجعلی /استاد دانشگاه

طلاق پدیده ای چند بُعدی است و برای ریشه یابی و حل این معضل باید عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی را کنار هم قرار داد و بررسی کرد.

بر اساس آمار اعلامی سازمان ثبت احوال کشور، نسبت ازدواج به طلاق به ترتیب در استان‌های سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، ایلام، چهار محال و بختیاری و هرمزگان بالاترین و در استان‌های البرز، تهران، مازندران، مرکزی و گیلان پایین‌ترین در سطح کشور است.

در استان‌های تهران، البرز و مازندران به ازای هر ۲ ازدواج، یک طلاق صورت می‌گیرد، به طوری که نسبت ازدواج به طلاق در دو استان تهران و البرز پایین‌ترین میزان در سطح کشور است.

از عوامل اقتصادی می‌توان به مشکلاتی که برخی زوجین برای زندگی روزمره دارند مثل ناتوانی در اداره زندگی و افزایش فشار مالی در خانواده‌هایی که اکثرا قشر کم درآمد جامعه و دارای شغل آزاد یا بدون درآمد ثابت هستند، اشاره کرد. این‌ شرایط باعث می‌شود خانواده‌ها سعی کنند به فرزندانشان کمک کنند و همین کمک اقتصادی خانواده‌ها می‌تواند زمینه دخالت‌هایی را فراهم کند که در نتیجه منجر به طلاق شود.

زمانی که کفایت اقتصادی خانواده پایین می‌آید دخالت‌ها بیشتر می‌شود و این از استقلال زوج‌ها کم می کند. کمک خانواده‌ها باید به نحوی باشد که استقلال فرزندان را کم نکند و در مقابل فرزندان باید قدر شناس باشند و این کمک را وظیفه تلقی نکنند.

عامل دیگری که از طرف خانواده‌ها در طلاق موثر است وابستگی فرزندان به والدین می‌باشد‌. پژوهش‌ها نشان داده اینکه یکی از زوجین وابستگی شدیدی به خانواده داشته باشد منجر به شکست زندگی می‌شود؛ پس بهتر است خانواده‌ها تلاش کنند تا این وابستگی کم‌ شود.

مسئله مهم دیگری که وجود دارد، تصویر نادرست از خانواده در ذهن زوج‌های جوان است که به دلیل کم حوصلگی و کم صبری‌شان تنش‌های کوچک تبدیل به معضل‌هایی بزرگ می‌شود. تصور افراد از خانواده باید تصویری مشارکتی باشد.

مثلا پژوهش‌ها نشان داده در تهران خانم‌هایی که با طلاق توافقی جدا شدند، (طلاق توافقی به این معنی است که فرد به نقطه انتحاری رسیده و برای جدایی از حق خود می‌گذرد) با گذشت زمان اکثراً پشیمان شدند که با یک مسئله کوچک بحران بزرگی ساختند.

این کم صبری و بی‌حوصلگی که به خُلق پایین افراد برمی گردد، در شرایط پرتنش و استرس زا این روزهای زندگی و به خصوص در شرایط کرونایی فعلی تحمل در هر زمینه ای را پایین آورده و دعواهای ساده را تبدیل به بن بست کرده و طلاق که آخرین راه حل است تبدیل به اولین راه حل شده است.

عدم گفتگو در خانواده‌ها نیز می‌تواند در این روند اثرگذار باشد. مثلا در ایران میزان گفتگوی خانواده‌ها در طول شبانه روز ده دقیقه است و همان را هم به انتقاد کردن خلاصه می‌کنند. در زندگی‌های امروزی جای گفتگوی مشترک، دیدن فیلم به صورت مشترک و از این نوع کارها خالی است.

زمانی که مشکلات در نقطه شروع خود رصد نمی‌شوند، تبدیل به معضل غیر قابل حل می‌شوند و چه بسا کودکانی که خانواده هایشان طلاق می‌گیرند و چون شاهد دعواها و نزاع‌های خانواده هستند میزان آسیب پذیری بالایی دارند.

نکته موثر دیگر در افزایش طلاق در کشور فقدان فرهنگ مشاوره گرفتن است؛ در حالی که خیلی از مشکلات زوجین با مراجعه به مشاوره حل می‌شود. پژوهش ها نشان می دهد که ۳۰ درصد زوج‌هایی که قبل از طلاق به مشاورین رجوع کردند به زندگی مشترک برگشته اند.

لذا این شرایط نشان می دهد که افراد مدیریت تعارض و اختلاف نظر را خوب بلد نیستند و گمان می‌کنند دیگری باید تابعیت کامل از آنها داشته باشد. زوجین باید یاد بگیرند اختلافات را با مذاکره و صحبت حل کنند که این امر نیاز به فرهنگ سازی دارد.

بیشتر بخوانید
عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا