کد خبر: 240104200283
روزنامهفناوری اطلاعات و ارتباطات

وقتی نوآوری خفه می‌شود!

چطور سرمایه‌گذاران خطرپذیر، شتاب‌دهنده‌ها و پول‌های نفتی اکوسیستم استارتاپی را بی‌رمق کردند؟

مهرین نظری

در یک دهه گذشته، واژه «استارتاپ» تداعی‌گر ایده‌های جسورانه، تیم‌های خلاق و نگاه رو به آینده بود. اکوسیستم استارتاپی قرار بود نسخه‌ای بومی از روح سیلیکون‌ولی باشد؛ جایی که جسارت در فکر و عمل، بنیان نوآوری را می‌ساخت.

اما امروز، بسیاری از فعالان این حوزه با نوعی حسرت و تردید به مسیر طی‌شده نگاه می‌کنند. در این بین باید نقش سرمایه‌گذاران خطرپذیر، شتاب‌دهنده‌ها و جریان سرمایه‌هایی را بررسی کرد که نه بر اساس «نوآوری»، بلکه براساس «بازگشت سریع سرمایه» تصمیم می‌گیرند.

سرمایه‌گذاری خطرپذیر، بدون خطر و بدون نوآوری

سرمایه‌گذاری خطرپذیر، دست‌کم در تعریف کلاسیک، یعنی حمایت از ایده‌هایی که هنوز اثبات نشده‌اند، اما پتانسیل دگرگون کردن یک بازار یا صنعت را دارند. اما در ایران و بسیاری دیگر از کشورها، چیزی به نام سرمایه‌گذاری خطرپذیر شکل نگرفته است. شرکت‌های موسوم به VC در عمل بسیار محافظه‌کارانه عمل می‌کنند.

بیشتر آن‌ها در مرحله‌ای وارد می‌شوند که استارتاپ از فاز ریسک گذشته و درآمدزایی خود را آغاز کرده است. در نتیجه، نه از ایده‌های جسورانه خبری هست، نه از شجاعت برای ساختن چیزی متفاوت.

مطابق گزارش سالانه دیجی‌کَپیتال، در سال ۲۰۲۴ تنها ۷ درصد از کل سرمایه‌گذاری‌های خطرپذیر در بازارهای در حال توسعه، روی استارتاپ‌هایی با مدل کسب‌وکار نوآورانه انجام شده است.

در ایران این عدد حتی پایین‌تر است. از مجموع بیش از ۳۰۰ میلیارد تومان سرمایه‌گذاری اعلام‌شده در سال گذشته، بیش از ۸۵ درصد به استارتاپ‌هایی اختصاص داشته که یا در حوزه فروش آنلاین فعال بوده‌اند یا کپی داخلی یکی از خدمات شناخته‌شده خارجی بودند.

شتاب‌دهنده‌ها، به جای شتاب دادن، ترمز کشیدند

شتاب‌دهنده‌ها در اکوسیستم استارتاپی قرار بود نقش کاتالیزور را بازی کنند؛ اما در عمل بسیاری از آن‌ها به مراکز جذب بودجه دولتی و نمایش‌های کوتاه‌مدت بدل شده‌اند. در ایران، بسیاری از شتاب‌دهنده‌ها نه به کیفیت تیم‌ها، بلکه به کمیت تعداد تیم‌های تحت حمایتشان افتخار می‌کنند.

رویدادهای نمایشی، دمودی‌های پرزرق‌وبرق، داورانی که حتی مفهوم MVP را نمی‌دانند و هیاهوی بی‌ثمر، جای برنامه‌های حمایتی جدی را گرفته‌اند.

در سال ۱۴۰۲، تنها ۲۲ درصد از استارتاپ‌هایی که از شتاب‌دهنده‌های رسمی کشور حمایت دریافت کرده بودند، پس از یک سال همچنان فعال باقی مانده بودند. این آمار به‌وضوح نشان می‌دهد که آنچه به عنوان «شتاب‌دهی» معرفی می‌شود، در واقع روندی فرسایشی و پر از کپی‌کاری‌های بی‌رمق است.

پول‌های نفتی و خصولتی، عامل انجماد نوآوری

یکی از مهم‌ترین آفت‌های اکوسیستم استارتاپی ایران، ورود سرمایه‌های رانتی، نفتی و خصولتی است. این سرمایه‌ها که بیشتر به‌دنبال بازدهی کوتاه‌مدت یا نمایش عملکرد هستند تا توسعه واقعی، معمولاً به ایده‌هایی جذب می‌شوند که اصطلاحاً «کم‌ریسک» و «سودده» معرفی می‌شوند.

نتیجه آن است که طیف وسیعی از استارتاپ‌های تکراری در حوزه‌هایی چون تاکسی اینترنتی، فروشگاه آنلاین، پلتفرم آگهی، خدمات پزشکی و آموزشی شکل می‌گیرند، بدون آنکه نوآوری واقعی در میان باشد.

در سال ۱۴۰۳، بیش از ۶۵ درصد از سرمایه‌گذاری‌های ثبت‌شده در سامانه‌های رسمی، توسط نهادهایی انجام شده‌اند که یا به نهادهای عمومی وابسته‌اند یا بخشی از دارایی‌های خود را از منابع دولتی تأمین کرده‌اند. این وابستگی به بودجه‌های ناپایدار دولتی، باعث شده بسیاری از استارتاپ‌ها نه براساس نیاز بازار و رقابت آزاد، بلکه براساس توان جلب رضایت نهادهای دولتی مسیر خود را انتخاب کنند.

استارتاپ یا پروژه نفتی؟ کپی‌کاری تا مرز پوچی

اگر نگاهی به ویترین رویدادهای استارتاپی در ایران بیندازید، متوجه حجم بی‌سابقه‌ای از تکرار می‌شوید. از تاکسی اینترنتی برای روستاها تا پلتفرم رزرو پزشک برای شهرستان‌های مرزی، همه چیز رنگ و بوی تقلید دارد. نوآوری، جای خود را به ترکیب مجدد فرمول‌های از پیش‌تعیین‌شده داده است. بسیاری از تیم‌ها حتی درک درستی از تفاوت میان «ایده» و «مسئله» ندارند و تنها هدفشان، جذب سرمایه اولیه برای ماندن در بازی است.

در بررسی ۱۰۰ استارتاپ ایرانی که در سال ۱۴۰۲ در رویدادهای شتاب‌دهی پذیرفته شده بودند، بیش از ۸۰ درصد ایده‌ها با مدل‌هایی مثل اوبر، آمازون، نتفلیکس و… شباهت ساختاری داشتند.

این کپی‌کاری، نه فقط نشانه ضعف خلاقیت، بلکه نتیجه مستقیم سیاست‌های سرمایه‌گذاران و شتاب‌دهنده‌هاست که ترجیح می‌دهند روی پروژه‌ای سرمایه‌گذاری کنند که قبلاً در جایی از دنیا جواب داده، حتی اگر هیچ تناسبی با بوم فرهنگی و اقتصادی ایران نداشته باشد.

از نوآوری تا نوآرایی، آیا راهی برای بازگشت هست؟

اکوسیستم استارتاپی ایران هنوز زنده است، اما دچار سردرگمی و بی‌جهتی شده است. برای نجات آن، باید چند رویکرد به‌صورت هم‌زمان تغییر کند. نخست آنکه تعریف سرمایه‌گذاری خطرپذیر باید به معنای واقعی بازنگری شود. ورود سرمایه‌گذاران مستقل، بدون وابستگی به منابع دولتی و بدون دخالت در مسیر محصول، گامی ضروری است.

دوم، شتاب‌دهنده‌ها باید از نقش نمایشی خود فاصله بگیرند و به جای جذب بودجه برای رویداد، منابع خود را صرف منتورینگ واقعی، تحلیل بازار و کمک به خلق مزیت رقابتی کنند. سوم، دولت و نهادهای عمومی باید به جای حضور مستقیم در سرمایه‌گذاری، زیرساخت‌های شفاف برای تأمین مالی جمعی، تسهیل در قوانین مالکیت معنوی و صادرات فناوری را ایجاد کنند.

و از همه مهم‌تر، فرهنگ اکوسیستم باید دگرگون شود. تا زمانی که بنیان‌گذار یک استارتاپ به‌جای حل مسئله، فقط به‌دنبال جذب سرمایه و پرسونال برندینگ خود باشد و تا زمانی که موفقیت در جذب سرمایه با نوآوری اشتباه گرفته شود، وضع به همین منوال خواهد ماند.

چرا باید دوباره از نو فکر کرد؟

اگر قرار است اکوسیستم استارتاپی ایران به چیزی فراتر از تکرار پروژه‌های شکست‌خورده تبدیل شود، باید شجاعت بازنگری در ساختارها، مدل‌های مالی و حتی ذهنیت‌های حاکم بر این حوزه را داشته باشیم. نوآوری در سکوت و بی‌توجهی خفه می‌شود، مگر آنکه ساختاری برای شنیدن صداهای متفاوت ایجاد شود و این صداها از دل همان ایده‌هایی بیرون می‌آیند که امروز به خاطر «ریسک‌پذیر نبودن» سرمایه‌گذاران، حتی فرصت تولد هم نمی‌یابند.

عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا