چت بات علیه کودکی؛ بازی با هویت نسل جدید

مهرین نظری
چتباتهای هوش مصنوعی با سرعتی شگفتانگیز به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شدهاند؛ از پاسخگویی به سؤالات مدرسه گرفته تا همراهی در بازیهای آنلاین.
اما وقتی کاربران این فناوری را نه بزرگسالان بلکه کودکان تشکیل میدهند، ماجرا از جذابیت فناوری فراتر میرود و وارد حوزههایی میشود که مرزهای تربیت، هویت و سلامت روان را به چالش میکشد. آیا نسل آینده با الگوریتمها بزرگ میشود یا توسط آنها شکل داده میشود؟
چتباتهای مهربان یا معلمان بینظارت؟
تا همین چند سال پیش، ابزارهای هوش مصنوعی بهندرت در دسترس کودکان بودند. اما امروز با گسترش گوشیهای هوشمند، تبلتها و اپلیکیشنهای گفتگوگر، بچهها در هر سنی میتوانند با چتباتهایی مثل ChatGPT، Google Gemini، Pi یا حتی دستیارهایی مانند Siri و Alexa ارتباط بگیرند. در نگاه اول، این دستیارهای مجازی ابزاری مفید به نظر میرسند که به کودکان کمک میکنند دروسشان را بهتر یاد بگیرند، زبان انگلیسی تمرین کنند یا پاسخ سؤالات علمی را سریعتر پیدا کنند. اما در عمل، این رابطه بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که والدین یا معلمان تصور میکنند.
اولین چالش، نبود نظارت کافی بر محتوای مکالمات است. چتباتها طوری طراحی شدهاند که به «تعامل» ادامه دهند، حتی اگر کودک چیزی شخصی، نادرست یا حساس بپرسد. بسیاری از آنها برای حفظ لحن مهربان، سؤالات کودک را تأیید میکنند، حتی زمانی که باید متوقف شوند یا هشدار دهند. از سوی دیگر، الگوریتمها درک درستی از «سن» یا «بلوغ ذهنی» کاربر ندارند؛ یعنی محتوایی که برای یک نوجوان ۱۶ ساله مناسب است، ممکن است برای کودک ۹ ساله آسیبزا باشد، اما چتبات تفاوتی قائل نمیشود.
بحران در مرز واقعیت و خیال
یکی از جدیترین تهدیدها، ایجاد وابستگی روانی و دلبستگی عاطفی کودک به چتباتهاست. وقتی کودکان احساس میکنند چتبات «همیشه در دسترس» است، به آن پناه میبرند؛ در لحظات تنهایی، خشم، غم یا حتی تصمیمگیری. این پدیده که روانشناسان آن را delegated emotional support یا «اتکای عاطفی واگذارشده» مینامند، باعث میشود کودک به جای یادگیری مهارتهای اجتماعی واقعی، در گفتوگو با یک ماشین پناه بگیرد؛ ماشینی که نه احساس دارد، نه حافظه بلندمدت، نه درک واقعی از معنای همدلی.
همچنین، چتباتها مرز خیال و واقعیت را برای کودکان مخدوش میکنند. بسیاری از بچهها نمیدانند چتباتها انسان نیستند یا فکر میکنند پشت پاسخها یک «آدم واقعی» نشسته است. برخی چتباتها حتی با زبان عاطفی و طنزآلود، خود را «دوست» یا «همکلاسی مجازی» معرفی میکنند. در شرایطی که کودکان هنوز مهارت تفکر انتقادی ندارند، این رفتارها میتواند آنها را بهسمت اعتماد بیحد و حصر به ماشینها سوق دهد.
مطالعاتی در اروپا و آمریکا نشان دادهاند که کودکان بین ۸ تا ۱۲ سال که بهصورت مداوم با چتباتها گفتگو میکنند، دچار اختلال در شکلگیری هویت، کاهش همدلی با انسانها و کاهش توانایی تشخیص احساسات واقعی در مکالمات انسانی شدهاند. این پیامدها، بهویژه در دوران پساکرونا که تعاملات چهرهبهچهره کاهش یافته، میتوانند تأثیرات عمیقتری داشته باشند.
فقدان استاندارد، نبود قانون
در حال حاضر، تقریباً هیچ مقررات مشخصی برای استفاده کودکان از چتباتهای عمومی وجود ندارد. حتی پلتفرمهایی که ادعا میکنند «مناسب برای سنین پایین» هستند، در عمل بیشتر به تجربه کاربر بزرگسال شباهت دارند. هیچ مرجع قانونی مشخصی وجود ندارد که تعیین کند کدام مدلها برای کودکان ایمن هستند یا چه مکالماتی باید محدود شود.
چالش دیگر، «گردآوری داده» توسط چتباتهاست. کودکان بدون آگاهی از مفهوم حریم خصوصی، ممکن است اطلاعات شخصی، محل زندگی، احساسات و مشکلات خانوادگیشان را به چتبات بگویند.
این دادهها، درصورت ذخیره شدن یا استفاده برای آموزش مدلهای آینده، میتواند به نقض جدی حریم کودک بینجامد. در برخی کشورها مانند آلمان، بحثهایی برای ایجاد چتباتهای آموزشی با استانداردهای سنی و با ساختار شفاف مطرح شده، اما در اکثر نقاط جهان ازجمله ایران، چنین نظام نظارتی وجود ندارد.
همچنین، در فضای رقابتی امروز، شرکتها بهدنبال افزایش زمان تعامل کاربران هستند. این مسئله باعث میشود چتباتها بهجای کوتاهکردن مکالمات، آن را کش بدهند، پرسش مطرح کنند یا حتی مکالمات احساسی ایجاد کنند. برای کودکی که تشنه توجه است، این ویژگیها نه جذاب بلکه اعتیادآور است.
نسلی که با الگوریتم بزرگ میشود
شاید بزرگترین چالش، نه در فناوری، بلکه در نوع تربیتی است که با چتباتها شکل میگیرد. اگر کودکان در سنین پایین عادت کنند با الگوریتمها گفتگو کنند، بهمرور ارزش مکالمات انسانی، اشتباهات طبیعی در ارتباط و حتی سکوت را از دست خواهند داد. تربیت در دنیای الگوریتمی، بهجای مواجهه با تنوع انسانی، نوعی همسطحسازی رفتاری را شکل میدهد که خروجی آن انسانهایی ممکن است باشد که حرف زدن بلدند، اما شنیدن را نه.
در چنین جهانی، معلم دیگر فقط آموزشدهنده نیست؛ باید مربی مهارت گفتوگو، سواد رسانهای و تفکر انتقادی هم باشد. والدین باید با فرزندان درباره تفاوت انسان و ماشین حرف بزنند و آنها را تشویق کنند احساسات، تردیدها و حتی سؤالاتشان را ابتدا با یک آدم واقعی در میان بگذارند.
دنیای چتباتها فراروی ماست و نمیتوان کودکان را برای همیشه از آن دور نگه داشت. اما میتوان آنها را طوری تربیت کرد که «گفتوگو» برایشان صرفاً پاسخ گرفتن نباشد؛ بلکه فرآیندی انسانی برای فهمیدن، نزدیک شدن و رشد کردن باشد. الگوریتمها شاید سریعتر و دقیقتر جواب بدهند، اما هیچ وقت نمیتوانند آن صداقت پر از تردید و آن نوازش انسانی را جایگزین کنند که کودک در نگاه یک معلم یا لبخند یک پدر میبیند.