وقتی هوش مصنوعی هزینه را کاهش نمیدهد، بلکه بازتولید میکند

فواد شیرانی؛ دکتری مدیریت کارآفرینی و آینده پژوهی
در سالهای اخیر، روایت مسلط درباره هوش مصنوعی در فضای کسبوکار حول دو محور شکل گرفته: افزایش بهرهوری و کاهش هزینهها. سازمانها با همین انگیزه، هزاران نیروی انسانی را تعدیل کردند و کارهای مختلف را به ابزارهای تولید محتوای خودکار و مدلهای زبانی سپردند؛ از تولید پست شبکههای اجتماعی گرفته تا طراحی کدهای وبسایت. اما اکنون نشانههای تازهای از راه رسیدهاند که در سکوتی آزاردهنده، از پشت پرده این «افسانهسازی فناورانه» پرده برمیدارند.
گزارشی از BBC نشان میدهد که برخلاف وعدههای اولیه، موج استفاده از محتواها و کدهای تولیدشده توسط هوش مصنوعی نهتنها باعث صرفهجویی نشده، بلکه اکنون سازمانها را به دردسرهای پرهزینهای انداخته است.
آنطور که در این گزارش آمده، بسیاری از شرکتها به بازاریابان و توسعهدهندگان خود، محتوای «آماده» تولیدشده توسط هوش مصنوعی را میسپارند تا آن را «ویرایش» و «قابل استفاده» کنند. اما این کار در عمل چنان پرهزینه و زمانبر شده که در بسیاری از موارد، اگر کار از ابتدا به یک متخصص انسانی سپرده میشد، هم سریعتر و هم ارزانتر تمام میشد.
نمونهای نمادین در این گزارش آمده است: یک شرکت به دلیل خطاهای هوش مصنوعی، سه روز از وبسایت خود بیبهره ماند و در نهایت مجبور شد برای اصلاح فقط سه خط کد، مبلغ ۵۰۰ دلار به یک توسعهدهنده بپردازد. همان توسعهدهنده اعتراف کرده که اگر قرار بود خودش از ابتدا سایت را بسازد، در کمتر از ۱۵ دقیقه و با تنها ۵۰ دلار این کار را انجام میداد.
پیشتر نیز نتایج یک مطالعه از مؤسسه METR درباره توسعهدهندگان حرفهای، این پدیده را از زاویهای دیگر نشان داده بود: ۱۶ برنامهنویس باتجربه در پروژههای متنباز در مواجهه با ابزارهای هوش مصنوعی، در بسیاری موارد با کاهش سرعت، تمرکز و دقت مواجه شدند.
آنچه قرار بود «تسریعکننده» باشد، به یک «مکثکننده» تبدیل شد. وقتی توسعهدهنده باید وقت زیادی صرف بررسی خروجی ابزار کند یا دوباره همهچیز را بازنویسی کند، عملاً از نقطهای عقبتر از قبل حرکت را آغاز کرده است.
این وضعیت، یک درس مهم دارد: هوش مصنوعی جایگزین تخصص انسانی نیست، بلکه در بهترین حالت مکملی برای آن است — و در بدترین حالت، بازتولیدکننده خطاها، هزینهها و آشفتگیهای جدید است. سادهسازی افراطی در بهرهبرداری از AI و حذف نیروهای انسانی متخصص، نهتنها مسیر توسعه را هموار نمیکند، بلکه ممکن است سازمان را وارد چرخهای از اصلاحات پرهزینه و تصمیمهای جبرانی کند.
طنز ماجرا اینجاست که شرکتهایی که با افتخار از «اتوماتیکسازی» و «هوش مصنوعیسازی» فرآیندهای خود میگفتند، حالا باید به همان نیروی انسانیای پناه ببرند که پیشتر او را کنار گذاشته بودند؛ اینبار نه برای خلق، بلکه برای ترمیم چیزی که بهجای او و بیاو ساخته شده است.
شاید وقت آن رسیده باشد که به جای روایتهای گلدرشت از آینده، با واقعگرایی بیشتری به مسئله نگاه کنیم: آیندهای که در آن انسان حذف میشود، لزوماً آیندهای کارآمدتر نیست. گاهی دقیقاً برعکس.