ایجنتها در میدان اقتصاد بیچهره
فواد شیرانی؛ دکتری مدیریت کارآفرینی و آینده پژوهی
برای سالها، مفهوم «شهر کارآفرین» با مجموعهای از نشانههای آشنا تعریف میشد: شتابدهندهها، استارتاپها، صندوقهای سرمایهگذاری، فضاهای کار اشتراکی و سیاستهایی که هدفشان تسهیل فعالیت کارآفرینان انسانی بود. در این روایت، فناوری نقش ابزار را ایفا میکرد، انسان عامل اصلی خلق ارزش بود و دولت محلی در جایگاه تسهیلگر میایستاد.
اما این چارچوب مفهومی، امروز بهسرعت در حال از دست دادن اعتبار تحلیلی خود است. دلیل آن نه تغییر سلیقه سیاستگذاران، بلکه ظهور پدیدهای است که منطق کنش اقتصادی و حکمرانی را دگرگون کرده است: ایجنتهای هوش مصنوعی.
این ایجنتها بر اساس اهداف و قواعد مشخصشده، عمل میکنند و به همین دلیل، میتوان آنها را بهعنوان بازیگران جدید در فرایندهای اقتصادی و حکمرانی در نظر گرفت.
نسل جدید هوش مصنوعی دیگر صرفاً پاسخگو یا توصیهگر نیست. ایجنتها قادرند وضعیت را تشخیص دهند، تصمیم بگیرند، اقدام کنند و نتایج را ارزیابی و اصلاح نمایند. در چنین ساختاری، بسیاری از سیستمهای سازمانی که زمانی «مغز تصمیمگیری» تلقی میشدند — از CRM و ERP گرفته تا سامانههای پایش و گزارش — به انبارهای داده تقلیل مییابند. قدرت واقعی به لایهای منتقل میشود که تصمیم را به عمل تبدیل میکند.
این تحول، یک بهبود فناورانه تدریجی نیست؛ بلکه تغییر جایگاه عامل اقتصادی است. اگر در اقتصاد کلاسیک و حتی دیجیتال، انسان تصمیم میگرفت و فناوری اجرا میکرد، اکنون این نسبت در حال معکوسشدن است. انسان ناظر، تنظیمگر و طراح قاعده میشود؛ و ایجنت، مجری تصمیم.
برخلاف تصور رایج، میدان اصلی این تحول نه در پلتفرمهای دیجیتال و استارتاپهای پرزرقوبرق، بلکه در صنایع بهظاهر «کسلکننده» شکل میگیرد: تولید، لجستیک، انرژی، ساختوساز، کشاورزی و خدمات فنی–مهندسی. این حوزهها همان جایی هستند که شهرها — نه شرکتهای فناوری — بازیگران اصلی آناند.
ایجنتهای هوش مصنوعی بیشترین ارزش خود را در محیطهایی خلق میکنند که فرایندها پیچیده، دادهها پراکنده و تصمیمها پرهزینه است. به بیان دیگر، مسئله واقعی، مزیت رقابتی آینده است و شهرها، بیش از هر بازیگر دیگری، انباشته از مسئلهاند.
از این منظر، شهر دیگر صرفاً بستر فعالیت کارآفرینان نیست؛ بلکه خود به یک کنشگر کارآفرین بالقوه تبدیل میشود.
بخش بزرگی از سیاستگذاری شهری معاصر هنوز بر منطق دادهمحور استوار است: جمعآوری اطلاعات، تعریف شاخصها، تحلیل پسینی و مداخله با تأخیر. اما وقتی عامل اجرایی تصمیم، یک ایجنت هوشمند است، این منطق کارایی خود را از دست میدهد.
در شهر کارآفرین مبتنی بر هوش مصنوعی، سیاستها به قواعد رفتاری ترجمه میشوند. تصمیمگیری و اجرا از هم جدا نیستند و مداخله همزمان با رخداد اتفاق میافتد. این همان چیزی است که میتوان آن را حکمرانی عاملمحور نامید؛ الگویی که در آن دولت محلی نه مدیر عملیات، بلکه طراح معماری تصمیم است.
ورود ایجنتها به قلب تصمیمگیری اقتصادی و اجرایی، یک پرسش بنیادین را پیش میکشد: پاسخگویی. تصمیمهایی که پیشتر توسط مدیران انسانی گرفته میشد، اکنون توسط الگوریتمهایی اجرا میشود که بر اساس قواعد از پیشتعریفشده عمل میکنند.
در چنین شرایطی، سیاستگذاری هوش مصنوعی دیگر صرفاً مسئله کارایی نیست؛ بلکه مسئله توزیع قدرت و ریسک است. شهر کارآفرین آینده ناگزیر است سازوکارهای شفاف ثبت تصمیمها، امکان مداخله انسانی، توقف اضطراری و مسئولیتپذیری نهادی ایجنتها را بهعنوان بخشی از معماری حکمرانی خود تعریف کند. بدون این لایه، هوش مصنوعی بهجای مزیت رقابتی، به منبع بیثباتی نهادی تبدیل خواهد شد.
تحول عاملمحور، پیامدی اجتنابناپذیر برای بازار کار شهری دارد. بسیاری از نقشهای اجرایی، اداری و حتی تصمیمگیری میانی بهتدریج دگرگون یا حذف میشوند. در این شرایط، موفقیت شهر کارآفرین نهتنها به توان فناورانه، بلکه به مشروعیت اجتماعی این گذار وابسته است. اگر سیاستگذاری هوش مصنوعی همزمان به بازطراحی مهارتها، تعریف نقشهای نظارتی جدید و توزیع منافع بهرهوری نپردازد، ایجنتها بهجای موتور رشد، به عامل نابرابری و مقاومت اجتماعی تبدیل خواهند شد.
در بستر اقتصاد ایران، هوش مصنوعی یک انتخاب لوکس فناورانه نیست. کمبود بهرهوری، فرسایش سرمایه انسانی، محدودیت سرمایهگذاری و بوروکراسی سنگین، باعث شده است که بسیاری از ظرفیتهای شهری بلااستفاده بماند. در چنین شرایطی، ایجنتهای هوش مصنوعی میتوانند نقش «میانبر نهادی» ایفا کنند یعنی اجرای هوشمند سیاستها بدون انتظار برای اصلاحات پرهزینه ساختاری.
ساختار اقتصادی شهرهای ایران — متکی بر صنعت، انرژی، لجستیک و کشاورزی — نه مانع، بلکه مزیت بالقوه این گذار است. دقیقاً همان حوزههایی که کمتر در کانون رقابت جهانی هوش مصنوعی قرار گرفتهاند، میتوانند نقطه شروع الگوی متفاوتی از شهر کارآفرین باشند.
در شرایطی که تنظیمگری ملی کند و پرریسک است، شهرها میتوانند به آزمایشگاههای سیاستی هوش مصنوعی تبدیل شوند؛ مقیاس محدود، مسئله واقعی و امکان یادگیری تدریجی. اما این مسیر تنها در صورتی پایدار خواهد بود که شفافیت، اعتماد عمومی و پاسخگویی نهادی در مرکز طراحی قرار گیرد. در غیر این صورت، ایجنتهای هوشمند به جعبههای سیاه تصمیمگیری بدل خواهند شد؛ وضعیتی که در بستر اجتماعی ایران، بهسرعت با مقاومت مواجه میشود.
جمعبندی
شهر کارآفرین در عصر هوش مصنوعی دیگر با تعداد استارتاپها یا شتابدهندهها تعریف نمیشود. معیار اصلی، توان شهر در تشخیص این پرسش است:
کدام تصمیم باید به انسان سپرده شود، کدام به ایجنت و کدام به قانون.
آینده کارآفرینی شهری نه در تقلید از سیلیکونولی، بلکه در بازتعریف هوشمندانه مسائل بومی و حکمرانی بر عاملهای جدید اقتصادی نهفته است. شهرهایی که زودتر این منطق را بفهمند، نهتنها بهرهوری بالاتری خواهند داشت، بلکه به پیشگامان الگوی تازهای از حکمرانی شهری در جهان در حال توسعه تبدیل میشوند.








