اختلال جیب بیقرار فقط مال خارجیهاست
وزیر ارشاد: «چه اشکالی دارد هنرمندی که کارش پر رونق است، مالیات بدهد؟ گرفتن مالیات، حق مردم و دولت است.
راضیه حسینی
۱۵ تا ۲۰ خواننده هستند که استقبال عمومی بالایی دارند؛ بقیه درآمدی ندارند.»
نمیدانیم چرا کاملاً بیربط به موضوع، یاد فیلمی از خدابیامرز چارلی چاپلین افتادیم.
از همان فیلمهای بیصدای پرهیاهو. چاپلین و یک گولاخ در کلبهای نشسته بودند و از گرسنگی به هیچ چیز قابل جویدنی رحم نمیکردند.
در صحنهای یکی از آنها دیگری را به شکل خروسی میبیند و تصمیم میگیرد دخلش را بیاورد.
آنجا بود که فهمیدم نوعی سراب و توهم هم وجود دارد که بر اثر فشار به قسمتی از مغز ایجاد میشود. در این حالت، مغز به شما میگوید هیچ ایرادی ندارد فلان حرکت را انجام دهید و اصلاً جوری تصویرسازی میکند که شما در حال انجام بهترین کار موجود هستید.
به نظرمان حتی مغز داروغهی ناتینگهام هم دچار همین توهم شده بود و همهی آدمها را سکه و پول میدید. او اصلاً چهرهی واقعی مردم را نمیدید و برای همین از فقیر و غنی مالیات میگرفت.
حالا فهمیدیم که آن بیچاره هیچ تقصیری نداشت و همهاش زاییده ذهن و مغزش بود. اگر دقت کرده باشید همیشه هم میخندید و این ثابت میکند فکر میکرد چه کار معرکهای دارد انجام میدهد.
احتمالاً وقتی حساب کتاب میکرد کدام شهروند سکههای بیشتری نصیب دولت میکند و کدام کمتر، صدای جیرینگ جیرینگ را از آنها میشنید.
نمیدانیم محققان به این اختلال چه میگویند، ولی به نظرمان میتوان بهش گفت «اختلال جیب بیقرار»
البته این اختلال هیچ ربطی به صحبتهای وزیر محترم ارشاد ندارد. هیچکس تا به حال چنین مشکلی را در مسئولان ایرانی ندیده است. حتی افسانهها هم در این مورد چیزی ننوشتهاند.
اختلال مورد نظر فقط در کشورهای خارجی وجود دارد و اصلاً به همین دلیل است که تشابهاتی از آن در فیلمها و انیمیشنهای خارجی دیده میشود و در نمونههای ایرانی به هیچ وجه وجود ندارد
. فیلمهای وطنی همگی تأکید بر انجام کار درست دارند، و سرانجامِ کار اشتباه را واضح و مشخص نشان میدهند.
مثلاً «جیببرها به بهشت نمیروند»، یا «دزد عروسکها» و… مشخص است که با این مضمون، مسئولان ما هم هرگز به بهشت، نه ببخشید، به سمت اختلال جیب بیقرار نمیروند.