کد خبر: 160304208590
آسیب اجتماعیجامعه و فرهنگ

اوقات فراغت به مثابه سرمایه: تحلیلی جنسیتی از مصرف فرهنگی در مسیر توسعه

فاطمه دانایی؛ کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و کارشناس ارشد رسانه

نحوه گذران اوقات فراغت، بازتابی از سبک زندگی و نظام ارزشی هر فرد است و در تحلیل‌های توسعه‌ای، به عنوان یکی از شاخص‌های کیفیت زندگی شناخته می‌شود.

فاطمه دانایی

این الگوها به‌شدت تحت تأثیر عوامل اقتصادی، فرهنگی، تحصیلی و به‌ویژه جنسیت قرار دارند. این مقاله به بررسی تفاوت‌های جنسیتی در انتخاب نوع فعالیت‌های فراغتی (از جمله خرید، فعالیت‌های هنری، کافه‌گردی، پیک‌نیک و تعامل مجازی) می‌پردازد و تلاش می‌کند نشان دهد چگونه این تفاوت‌ها می‌توانند بر شکل‌گیری سرمایه فرهنگی و اجتماعی افراد تأثیر بگذارند. در این چارچوب، فراغت نه‌تنها یک «زمان آزاد»، بلکه نوعی سرمایه‌گذاری فرهنگی و یکی از عوامل موثر بر توسعه انسانی محسوب می‌شود.

اوقات فراغت یکی از عناصر مهم در تحلیل سبک زندگی معاصر است که از منظر توسعه‌ای، می‌تواند معیاری برای سنجش سطح رفاه، فرصت‌های برابر و کیفیت زندگی اجتماعی باشد. برخلاف تصور رایج، فراغت به معنای «بیکاری» یا «بی‌عملی» نیست، بلکه به فعالیت‌هایی اطلاق می‌شود که افراد با اختیار، پس از انجام وظایف کاری و خانوادگی، برای رضایت، استراحت، تفریح یا توسعه فردی به آن می‌پردازند. همان‌طور که ارسطو می‌گوید، «کار می‌کنیم تا فراغت داشته باشیم»؛ یعنی فراغت، هدف نهایی و اصیل‌تر از کار تلقی می‌شود.

در ادبیات جامعه‌شناسی، فراغت گاهی به عنوان زمان (آزاد از کار)، گاهی به عنوان فعالیت (مثل هنر، ورزش، گردش) و گاهی هم به عنوان یک حالت روانی از رضایت و آرامش درونی در نظر گرفته می‌شود. ماکس کاپلان، جامعه‌شناس آمریکایی، فراغت را فعالیتی فرهنگی، داوطلبانه و آزاد می‌داند که با نوعی احساس آزادی و رضایت روانی همراه است.

اما نکته اصلی اینجاست که فراغت یکسان توزیع نمی‌شود. افراد، بسته به جنسیت، طبقه اجتماعی، درآمد، و تحصیلات، به شیوه‌های مختلفی از فراغت دسترسی دارند. زنان و مردان نه‌تنها زمان‌های متفاوتی برای فراغت دارند، بلکه نوع فعالیت‌های فراغتی آن‌ها نیز به‌شدت متفاوت است. این تفاوت‌ها می‌تواند نشانه‌ای از ساختار نابرابر اقتصادی و اجتماعی باشد که در آن زندگی می‌کنیم.

در این مقاله، با تکیه بر داده‌های میدانی، به بررسی الگوهای مختلف گذران اوقات فراغت بر حسب جنسیت پرداخته می‌شود. هدف آن است که روشن شود چگونه تفاوت‌های فراغتی می‌توانند به شکل‌گیری یا تضعیف سرمایه فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی منجر شوند و در نهایت چه تاثیری بر فرآیند توسعه انسانی و اجتماعی دارند.

فراغت

در نیمه دوم قرن بیستم، با گسترش صنعت و فناوری، ساعات کار فیزیکی کاهش یافت و زمان فراغت افراد افزایش پیدا کرد. این تغییر ساختاری، حاصل تحولات در اقتصاد صنعتی و شکل‌گیری جامعه مصرفی بود. فراغت، از دید بسیاری از جامعه‌شناسان، نه‌تنها زمان آزاد از کار، بلکه یک فرصت فرهنگی، روانی و اجتماعی است که می‌تواند به رشد فردی و حتی توسعه اجتماعی منجر شود.

با وجود این، دسترسی به فراغت و نحوه گذران آن برای همه افراد برابر نیست. نابرابری در دسترسی به منابع فراغتی، خود بازتابی از نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی در جامعه است. به عبارت دیگر، فراغت نیز مانند بسیاری دیگر از عرصه‌های زندگی، تحت تأثیر ساختار قدرت، جنسیت، درآمد، و تحصیلات قرار دارد.

اوقات فراغت، مصرف فرهنگی و توسعه اقتصادی-اجتماعی

اوقات فراغت نه تنها فرصتی برای استراحت و تجدید قواست، بلکه به عنوان «سرمایه فرهنگی» می‌تواند نقش مهمی در فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی ایفا کند. مصرف فرهنگی در اوقات فراغت، شامل فعالیت‌هایی مانند بازدید از اماکن فرهنگی، شرکت در رویدادهای هنری، خرید کالاهای فرهنگی، استفاده از رسانه‌ها و فضای مجازی است که بر شکل‌گیری هویت فردی و اجتماعی تأثیرگذار است.

از منظر توسعه، افزایش کیفیت و کمیت اوقات فراغت و تنوع فعالیت‌های فرهنگی، می‌تواند موجب ارتقای سرمایه انسانی شود؛ چرا که فرصت‌های یادگیری، افزایش خلاقیت و مهارت‌های اجتماعی را فراهم می‌آورد. این موضوع در بلندمدت به افزایش بهره‌وری اقتصادی و بهبود سلامت روانی جامعه منجر می‌شود و به عنوان یکی از مؤلفه‌های توسعه پایدار در نظر گرفته می‌شود.

جنسیت

در نگاه بسیاری از اندیشمندان، جنسیت نه یک تفاوت زیستی، بلکه ساختاری اجتماعی و فرهنگی است که نقش‌ها، انتظارات و فرصت‌ها را برای زنان و مردان به‌طور متفاوتی تعریف می‌کند. «استفانی گرت» در تحلیل‌هایش نشان می‌دهد که حتی در جامعه‌های مدرن، زنان هنوز به دلایلی ساختاری از بسیاری از فرصت‌های اجتماعی از جمله فرصت تجربه فراغت واقعی محروم‌اند.

این نابرابری، خود را در انتخاب و تجربه فعالیت‌های فراغتی نیز نشان می‌دهد. مردان بیشتر در حوزه عمومی و بیرون از خانه فراغت دارند؛ ورزش، سفر، گردش یا فعالیت‌های بیرون‌محور. در حالی که فراغت زنان، اگر زمانی برای آن باقی بماند، معمولاً درون خانه یا در قالب فعالیت‌هایی است که همزمان با کارهای دیگر انجام می‌شود، مثل گوش دادن به موسیقی هنگام آشپزی یا تماشای تلویزیون هنگام اتو کردن لباس‌ها.

این وضعیت، پیامد مستقیم تقسیم نابرابر نقش‌های اجتماعی در جامعه است. بسیاری از زنان حتی وقتی شاغل‌اند، همچنان بار اصلی مسئولیت‌های خانه را نیز بر دوش می‌کشند. در نتیجه، تجربه فراغت برایشان یا به‌طور کلی ممکن نیست، یا به شکل تکه‌تکه، نامنسجم و بی‌عمق رخ می‌دهد.

اما مسئله فقط زمان نیست. نوع فعالیت فراغتی، خود یک شکل از «مصرف فرهنگی» است. و همین مصرف فرهنگی، در بلندمدت، به شکل‌گیری یا بازتولید سرمایه فرهنگی منجر می‌شود. کسی که به تئاتر، مطالعه، سفرهای فرهنگی یا فعالیت هنری می‌پردازد، نه‌تنها در لحظه لذت می‌برد، بلکه به رشد مهارت‌ها، دیدگاه و جایگاه اجتماعی‌اش کمک می‌کند. بنابراین وقتی نابرابری جنسیتی در فراغت وجود دارد، به‌طور غیرمستقیم بر نابرابری در فرصت‌های توسعه هم اثر می‌گذارد.

فراغت به‌مثابه سرمایه، زمانی ارزشمند است که به توسعه فردی و اجتماعی کمک کند. اما وقتی نابرابر توزیع شود، تبدیل به یکی از ابزارهای بازتولید تبعیض می‌شود. زنان زیادی از تجربه فراغت عمیق، مستقل و معنادار محروم‌اند، نه به‌خاطر انتخاب شخصی، بلکه به‌دلیل ساختار اجتماعی‌ای که فراغت را «حق مردانه» تعریف می‌کند.

حتی در تبلیغات، رسانه‌ها و بازار کالاهای فرهنگی، این نابرابری تقویت می‌شود. زنان اغلب به مصرف‌کنندگان منفعل در چارچوب «فرهنگ توده‌پسند» تقلیل می‌یابند؛ جایی که رمان‌های عاشقانه، سریال‌های ملودرام یا تبلیغات زیبایی، فراغت آنان را اشغال می‌کنند، نه برای رشد، بلکه برای سرگرمی سطحی.

در سال‌های اخیر، با افزایش اشتغال زنان و آگاهی بیشتر نسبت به حقوق برابر، این معادله در حال تغییر است. اما هنوز مسیر زیادی باقی مانده تا فراغت برای همه – صرف‌نظر از جنسیت – به‌عنوان یک حق انسانی و ابزار توسعه پایدار به رسمیت شناخته شود.

اوقات فراغت به مثابه سرمایه فرهنگی و مصرف فرهنگی

اوقات فراغت نه تنها فرصتی برای استراحت و بازسازی فردی است، بلکه به عنوان سرمایه‌ای فرهنگی نیز شناخته می‌شود که افراد با مصرف فرهنگی در آن سرمایه‌گذاری می‌کنند. مصرف فرهنگی شامل فعالیت‌هایی مانند رفتن به سینما، تئاتر، کتاب‌خوانی، شرکت در برنامه‌های هنری و فرهنگی و استفاده از رسانه‌های مختلف است که علاوه بر افزایش سطح دانش و مهارت، به شکل‌گیری هویت فردی و اجتماعی کمک می‌کند.

با توجه به تفاوت‌های جنسیتی، الگوهای مصرف فرهنگی نیز متفاوت است؛ زنان و مردان بنا به نقش‌های اجتماعی و فرهنگی، به شکل‌های متفاوتی به این سرمایه‌گذاری‌های فرهنگی می‌پردازند. این امر بر توسعه اقتصادی و اجتماعی تاثیرگذار است، زیرا سرمایه فرهنگی به ارتقای کیفیت نیروی کار، افزایش بهره‌وری و رشد جامعه کمک می‌کند.

در واقع، شیوه‌های گذران اوقات فراغت و مصرف فرهنگی، بازتابی از ساختارهای جنسیتی در جامعه است که می‌تواند روند توسعه را تحت تاثیر قرار دهد؛ بنابراین، سیاست‌گذاران توسعه باید به تفاوت‌های جنسیتی در دسترسی و استفاده از فضاهای فرهنگی و فراغتی توجه کنند تا فرصت‌های برابر برای سرمایه‌گذاری فرهنگی فراهم شود و توسعه پایدار تحقق یابد.

اوقات فراغت زنان؛ شکاف در زمان، فضا و دسترسی

در تحلیل فراغت به‌عنوان یکی از شاخص‌های توسعه انسانی، سه عامل کلیدی مطرح است: زمان، نوع فعالیت و فضا. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که زنان در هر سه حوزه با محدودیت‌هایی روبرو هستند (تورکیلدسن، ۱۳۸۲؛ فکوهی و انصاری، ۱۳۸۲). وقت آزاد زنان، به‌ویژه در جوامع سنتی‌تر، اغلب به فعالیت‌های داخل خانه محدود می‌شود، فضاهای عمومی برای استفاده آن‌ها به‌اندازه مردان امن یا قابل‌دسترس نیست، و نوع فعالیت‌هایی که می‌توانند به آن بپردازند تحت تأثیر هنجارهای فرهنگی و خانوادگی قرار دارد (عبداللهی و مکاران، ۱۴۰۰).

از جمله عوامل مهمی که گذران اوقات فراغت زنان را محدود می‌کند می‌توان به تفکیک جنسیتی فضاها، محدودیت‌های حمل‌ونقل، وابستگی مالی به درآمد خانواده، نوع اشتغال و تعداد فرزندان اشاره کرد. به گفته لس هیوود و همکاران (۱۳۸۰)، این محدودیت‌ها، دسترسی زنان به فضاهای فرهنگی و فراغتی شهری را کاهش داده و فراغت آنان را بیشتر به خانه محدود می‌کند.

فراغت محدود زنان، یک مسئله صرفاً شخصی نیست، بلکه نابرابری در دسترسی به سرمایه فرهنگی را رقم می‌زند. طبق تحلیل استریناتی (۱۳۷۹) در نظریه‌های فرهنگ توده‌پسند، بسیاری از زنان در معرض مصرف سرگرمی‌هایی قرار می‌گیرند که نه‌تنها فرصت توسعه فردی نمی‌دهد، بلکه بازتولید نقش‌های سنتی و وابستگی عاطفی-فرهنگی را تقویت می‌کند.

با این حال، روندهای اجتماعی در دو دهه اخیر در حال تغییر است. افزایش تحصیلات، اشتغال درآمدزا و آگاهی زنان نسبت به سلامت روان و نقش فراغت در کیفیت زندگی، باعث شده که حضور آنها در فضاهای عمومی بیشتر شود. زنان قشر متوسط شهری، بیشتر به فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی روی آورده‌اند. البته همچنان این مشارکت در گرو میزان حمایت خانواده، سیاست‌های شهری و فرصت‌های واقعی اقتصادی است (صفدرپور و همکاران، ۱۴۰۱؛ طهماسیان و دیگران، ۱۳۷۹).

در این میان، فضای مجازی برای برخی از زنان فرصتی فراهم کرده تا فراغت را با محدودیت کمتر تجربه کنند. اما حتی این تجربه هم طبق یافته‌ها بیشتر در اختیار زنان طبقه متوسط و بالاست، زیرا استفاده از فناوری‌های جدید و فراغت دیجیتال به سطح درآمد، تحصیلات و آزادی زمانی مرتبط است.

پژوهش‌ها نشان می‌دهند که فراغت زنان، به‌ویژه در اقشار کم‌درآمد، هنوز تا حد زیادی تابع نقش‌های سنتی خانوادگی است؛ استراحت در خانه، حضور در برنامه‌های مذهبی خانوادگی، یا انجام فعالیت‌هایی مانند تماشای تلویزیون و مطالعه گهگاه (فریدمن، ۱۳۸۱؛ دومازیه، ۱۳۵۲).

در نهایت، باید فراغت زنان را نه یک موضوع جانبی، بلکه یکی از ابعاد مهم عدالت اجتماعی و توسعه انسانی دانست. محروم‌ماندن زنان از فراغت واقعی، به معنای از‌دست‌دادن فرصت سرمایه‌گذاری فرهنگی، مشارکت اجتماعی و رشد فردی است. به همین دلیل است که برنامه‌ریزان شهری و سیاست‌گذاران اجتماعی باید فراغت را همچون سرمایه‌ای ببینند که اگر به‌درستی در جامعه توزیع نشود، خود به مانعی در مسیر توسعه تبدیل خواهد شد.

نتیجه‌گیری

اوقات فراغت، فراتر از صرف زمان آزاد، یکی از سرمایه‌های مهم فرهنگی و انسانی است که می‌تواند نقش موثری در فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی ایفا کند. نحوه گذران اوقات فراغت، تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله جنسیت، فرهنگ، امکانات اقتصادی و ساختارهای اجتماعی قرار دارد.

تحلیل جنسیتی نشان می‌دهد که زنان در زمینه دسترسی به فرصت‌ها و فضاهای فراغتی محدودیت‌های خاصی دارند که این محدودیت‌ها نه تنها بر کیفیت زندگی فردی آن‌ها اثرگذار است، بلکه می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای بر بهره‌وری اجتماعی و اقتصادی جامعه داشته باشد. در مقابل، فراهم آوردن امکانات برابر و فضایی مناسب برای زنان در عرصه‌های فراغتی، می‌تواند به ارتقای سرمایه انسانی، سلامت روانی و توانمندسازی اجتماعی آنان کمک کند.

از منظر توسعه، بهبود شرایط گذران اوقات فراغت، بویژه برای گروه‌های کمتر برخوردار، یک راهبرد مهم برای افزایش کیفیت زندگی و رشد پایدار است. این امر نیازمند برنامه‌ریزی جامع و توجه ویژه به ابعاد فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است. در واقع، اوقات فراغت به مثابه سرمایه‌ای است که با بهبود و ارتقای آن، می‌توان به توسعه انسانی و اقتصادی جامعه سرعت بخشید.

لذا سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان توسعه باید توجه ویژه‌ای به شکستن محدودیت‌های جنسیتی در عرصه فراغت داشته باشند، با ایجاد فضاهای عمومی امن، متنوع و قابل دسترس برای همه اقشار جامعه، بخصوص زنان، و ارتقای آگاهی اجتماعی نسبت به اهمیت فراغت به عنوان بخشی از زندگی سالم و مولد، شرایطی را فراهم آورند که همه شهروندان بتوانند از فرصت‌های فراغتی بهره‌مند شوند و سهم خود را در توسعه پایدار جامعه ایفا کنند.

منابع

• تورکیلدسن، جرج (۱۳۸۲)، اوقات فراغت، ترجمه عباس اردکانیان
• استریناتی، دومینیک‌ (۱۳۷۹)، نظریه‌های فرهنگ عامه، ترجمه ثریا پاک‌نظر
• فکوهی، ناصر و انصاری، فرشته (۱۳۸۲)، «اوقات فراغت و شکل‌گیری شخصیت فرهنگی»
• عبداللهی و مکاران (۱۴۰۰)، مطالعه تطبیقی فراغت در ایران و کشورهای توسعه‌یافته
• هیوود و دیگران (۱۳۸۰)، اوقات فراغت، ترجمه محمد احسانی
• فریدمن، جین (۱۳۸۱)، فمینیسم، ترجمه فیروزه مهاجر
• دومازیه، ژوف (۱۳۵۲)، «زمان فراغت از دیدگاه تاریخی و جامعه‌شناسانه»
• صفدرپور و همکاران (۱۴۰۱)، تحلیل جامعه‌شناختی فراغت شهری زنان ایرانی
• طهماسیان، پری و دیگران (۱۳۷۹)، زنان و اوقات فراغت

عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا