بورس بی پناه در تنگنای سیاست

فاطمه حاج علی
با رسیدن به میانه خرداد ۱۴۰۴، بازار سرمایه ایران با چهرهای خسته و سردرگم، درگیر فشارهای چندلایه شده است. شاخص کل که تا چندی پیش، قله ۳ میلیون واحد را لمس کرده بود، اکنون بهسختی برای بقا تلاش میکند. از رفتار روزانه بازار، ناامیدی موج میزند؛ نه سرمایهگذار انگیزه دارد، نه سیاستگذار برنامهای مشخص.
فشار چندسویه بر بورس
فضای این روزهای بازار فراتر از یک اصلاح طبیعی است. سرمایهگذار ایرانی زیر فشار ریسکهای سیاسی، ناهماهنگی نهادها، سیاستگذاریهای متناقض، نرخ بهره بالا و بیاعتمادی به دادههای مالی، تصمیمگیری میکند. در چنین شرایطی، بازاری که هنوز بلوغ کافی نیافته، بهآسانی تاب نمیآورد.
بازار سرمایه ایران، برای حرکت نیازمند آرامش و ثبات است، اما آنچه نصیبش شده، بیثباتی و تصمیمات خلقالساعه بوده. حتی فعالانی که تا پیش از این خوشبین بودند، اکنون با تردید به آینده نگاه میکنند.
تحولات سیاسی، بهویژه در حوزه هستهای، تأثیر مستقیمی بر تصمیمگیری سرمایهگذاران دارد. کافیست خبری درباره شورای حکام یا مکانیسم ماشه منتشر شود تا بورس وارد وضعیت تدافعی گردد. سرمایه از بازار خارج میشود، صفهای فروش سنگینتر شده و فضای نااطمینانی تشدید میگردد.
مکانیسم ماشه که مدتی است چون شمشیری بر سر اقتصاد ایران معلق مانده، حالا به واقعیت نزدیکتر شده و بازار با دلهره به آن مینگرد. حتی اخبار مثبت نیز تأثیر پیشین را ندارند. محافظهکاری بهحدی رسیده که اصلاحات قانونی، مانند کاهش دوره تجدید ارزیابی داراییها، نیز نمیتواند موج ایجاد کند. این بیتفاوتی نه از بیاهمیتی، بلکه از «دیر رسیدن» خبر ناشی میشود.
سناریوهای پیشروی بازار
در این فضای مبهم، میتوان سه مسیر احتمالی برای آینده بورس تصور کرد:
سناریوی اول: ادامه وضع موجود
اگر سیاستها تغییر نکنند و بحران جدیدی هم رخ ندهد، بازار در رکود باقی خواهد ماند. شاخص در بازهای محدود نوسان کرده و سرمایهگذاران نظارهگر باقی میمانند.
سناریوی دوم: تشدید بحران سیاسی
اگر تنشهای سیاسی افزایش یافته و مکانیسم ماشه فعال شود، بازار با شوک شدیدی مواجه میشود. ریزش شاخص، خروج سرمایه و بیثباتی گسترده از نتایج محتمل این مسیر است.
سناریوی سوم: گشایش نسبی در فضای دیپلماسی
در صورت صدور قطعنامهای بدون ارجاع به شورای امنیت و شکلگیری روزنهای برای مذاکره، بازار میتواند نفسی تازه کند. در این صورت، ورود آهسته سرمایه و بازگشت تدریجی اعتماد دور از انتظار نیست.
سکوت سنگین دولت و نهادهای اقتصادی
در میانه این بحران، آنچه بیش از همه به چشم میآید، غیبت معنادار نهادهای مسئول است. بازار سرمایه به جزیرهای فراموششده تبدیل شده و دولت، وزارت اقتصاد و دیگر نهادهای مؤثر یا سکوت کردهاند یا تصمیمهایی گرفتهاند که بحران را تشدید کردهاند.
بازار نیازمند شفافیت و حمایت سیاستگذار است، اما آنچه دریافت کرده، سیاستهای مبهم و واکنشنداشتن به بحرانهاست؛ امری که خود به بیاعتمادی دامن زده است.
سهگانه پرریسک: سیاست، خودرو، اهرمیها
علاوه بر فضای سیاسی، سه عامل کلیدی دیگر از جمله ابهامات سیاسی و بینالمللی، بلاتکلیفی در سیاستهای خودرویی و رفتار نوسانگیر صندوقهای اهرمی نیز جریان سرمایه را مختل کردهاند.
این سهگانه موجب شده حتی بازیگران حرفهای بازار نیز با احتیاط شدید عمل کنند. عمق بازار کاهش یافته و فضای عمومی، بهجای یک بستر سرمایهگذاری، بیشتر شبیه ویترینی بیجان شده است.
نفسهای آخر یا فرصت آخر؟
بازار سرمایه هنوز زنده است، اما بهسختی نفس میکشد. بیاعتمادی هر روز ریشهدارتر میشود. اگر تصمیمگیران بهموقع وارد میدان نشوند، سالی که میتوانست به نقطه عطفی در رونق اقتصادی تبدیل شود، به یکی از تلخترین دورهها برای فعالان بازار بدل خواهد شد.
فرصت باقیمانده محدود است. بازار نه صبر بیانتها دارد و نه سرمایهای که همیشه ببخشد. اگر امیدی برای نجات هست، آن زمان اکنون است؛ نه فردا، نه ماه آینده.