تقلب ساختاری در جذب سرمایه استارتاپها

در حالی که اکوسیستمهای نوآوری در سراسر جهان بهعنوان موتور رشد اقتصادی و تحول دیجیتال شناخته میشوند، برخی از استارتاپها در سایه این فضا، مسیری متفاوت و نگرانکننده را در پیش گرفتهاند، ساختن تصویری غیرواقعی از رشد، عملکرد و ارزش خود، با هدف جذب سرمایه از منابع ناآگاه یا تحتفشار.
پدیدهای که با عنوانهایی همچون «فروش رتبه»، «بازاریابی جعلی موفقیت» یا «ارزشگذاری مصنوعی» شناخته میشود، اکنون یکی از جدیترین تهدیدهای زیرپوستی در صنعت سرمایهگذاری خطرپذیر به شمار میرود.
در این روش، بنیانگذاران برخی استارتاپها، بهجای تمرکز بر توسعه محصول، رضایت مشتری و مدل اقتصادی پایدار، اقدام به ارائه دادههای ساختگی یا گزینشی، استفاده از مشاوران رتبهساز، تولید رپورتاژهای سفارشی، و صحنهپردازی رسانهای میکنند. هدف نهایی، ایجاد تصویری درخشان و غیرواقعی از عملکرد شرکت است تا بتوانند در راندهای سرمایهگذاری بعدی، منابع مالی بیشتر با شرایط بهتر جذب کنند.
این پدیده مختص به کشورهای در حال توسعه یا اکوسیستمهای نوظهور نیست. در آمریکا، پروندههایی چون ترانوس، هدسپین، اوزیمدیا و نیکولا موتورز، نمونههایی آشکار از چنین رفتارهایی هستند که با اغراق در آمار کاربران، جعل درآمد، ارائه پاورپوینتهای جذاب اما غیرمستند، و در مواردی حتی جعل هویت، موفق به دریافت صدها میلیون دلار سرمایه شدهاند. نهایتاً اما با آشکار شدن واقعیت، بنیانگذاران با احکام حبس و شرکتها با جریمههای سنگین مواجه شدند، در حالی که اعتبار اکوسیستم استارتاپی و اعتماد سرمایهگذاران بهطور جدی آسیب دید.
در چین، شرکت لاکینکافی توانست با ارائه صورتهای مالی غیرواقعی، سهام خود را در بورس نزدک عرضه کند. اما افشای تقلب موجب شد علاوه بر سقوط ارزش سهام، ریسکپذیری سرمایهگذاران آمریکایی نسبت به شرکتهای چینی بهشدت کاهش یابد. در هند نیز اتهامات حسابسازی به شرکت بزرگ اُیو باعث شده سرمایهگذاران بینالمللی، با احتیاط بیشتری وارد بازار مهماننوازی این کشور شوند.
در اغلب این موارد، سازوکار فریب از طریق سه ضلع اصلی طراحی میشود. اول، تولید یا بزرگنمایی شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) نظیر تعداد کاربران فعال، نرخ رشد ماهانه، یا درآمد بازگشتی؛ دوم، انتشار گزارشهای رسانهای پولی که از آنها بهعنوان مرجع اعتبار استفاده میشود؛ و سوم، استفاده از فضای رقابتی حاکم بر بازار برای ایجاد حس اضطرار در سرمایهگذار، با هدف تسریع تصمیمگیری بدون بررسی کافی.
این سازوکارها معمولاً زمانی مؤثر واقع میشوند که سرمایهگذار، تحتفشار زمان یا رقابت، فرصت یا امکان ارزیابی عمیق از وضعیت واقعی استارتاپ را ندارد. ارائه پاورپوینتهای حرفهای با دادههای صوری، و گاه همراه با تأیید چهرههای مشهور یا حضور در فهرستهای ظاهراً معتبر، میتواند چنین سرمایهگذاری را متقاعد کند که با یک فرصت طلایی روبهروست، در حالی که هیچ سازوکار عملی برای راستیآزمایی دادهها در اختیار ندارد.
در اکوسیستم استارتاپی ایران، هرچند هنوز پروندههایی با ابعاد بینالمللی دیده نشده، اما شواهدی از ظهور همین الگوها قابل مشاهده است. بستههای مشاورهای که با وعده «جذب سرمایه تضمینی»، برای استارتاپها طرح کسبوکار آماده میکنند، آمار ساختگی تولید میکنند، یا حتی گزارش رشد ظاهری در رسانهها منتشر میکنند، کمکم به امری عادی در فضای کسبوکار نوپا بدل شدهاند. از سوی دیگر، نبود نهاد ناظر مستقل، فقدان سامانه شفاف افشای اطلاعات، و نبود استانداردهای رسمی حسابرسی عملکرد، بستر رشد چنین انحرافاتی را فراهم کرده است.
مشکل اما جایی است که آسیب این پدیده صرفاً محدود به سرمایهگذار نیست. تقلب در دادهها و ارزشگذاری، موجب میشود منابع کمیاب مالی به سمت پروژههایی هدایت شود که فاقد بنیان فنی یا بازار واقعیاند. در نتیجه، استارتاپهای واقعی و نوآور، از دریافت سرمایه بازمیمانند و انگیزهای برای صداقت و سختکوشی باقی نمیماند. این چرخه به مرور اکوسیستم را از درون تهی میکند و اعتماد اجتماعی به نوآوری را از بین میبرد.
برخی راهکارها برای مهار این پدیده شامل مواردی همچون الزامیکردن حسابرسی مستقل برای استارتاپهای متقاضی سرمایه در راندهای بالاتر، تدوین چارچوبهای شفاف برای افشای شاخصهای عملکرد، ایجاد سامانههای راستیآزمایی آنلاین برای دادههای کلیدی، و ارتقاء سواد سرمایهگذاران اولیه است. همچنین مسئولیت رسانهها در انتشار گزارشهای سفارشی باید بازتعریف شود و هرگونه محتوای تبلیغاتی باید با برچسب مشخص و بدون استفاده از اعتبار روزنامهنگاری منتشر شود.
سرمایهگذاری خطرپذیر ذاتاً با ریسک همراه است، اما این ریسک نباید به ابزار فریب تبدیل شود. اگر اکوسیستم استارتاپی بخواهد دوام بیاورد و نقش واقعی خود را در اقتصاد ایفا کند، باید بهجای تمرکز بر «نمایش موفقیت»، به «واقعیت عملکرد» بازگردد. بدون شفافیت، حسابرسی و تعهد به صداقت، نوآوری بهجای موتور توسعه، به سکوی نمایش تقلب بدل خواهد شد. اکنون زمان آن فرا رسیده که پیش از وقوع نخستین رسوایی بزرگ، ساختارهای اصلاحی شکل گیرند و مسیر توسعه پایدار بر مبنای دادههای واقعی و مسئولیتپذیر ترسیم شود.