ترجمه: محمود نواب مطلق
امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه در سفرش به آمریکا از نگرش ملی گرایانه اقتصادی آمریکا در قبال اقتصاد اروپا که منجر به ضعیفتر شدن اقتصاد این قاره میشود؛ انتقاد کرد.
از سوی دیگرسخنان وی حکایت از نداشتن اجماع میان ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا به منظور اتخاذ موضعی مشترک درقبال این نگرش آمریکا نیز دارد.
البته در ظاهر این یک سفر رسمی بسیارارزشمند برای مکرون تلقی میشود. زیرا برای نخستین بار یک رئیسجمهوردر جمهوری پنجم فرانسه افتخار دوبار سفر به آمریکا را کسب کردهاست. آنهم بهعنوان رهبر یک جریان اروپایی برای تحکیم روند مشارکت با آمریکا. اما درواقع این سفر دچار پیچیدگیهای فراوان خاص خود نیز هست.
مکرون مأموریت دارد گلهمندی اتحادیه اروپا از ناهمگونی بهوجود آمده ناشی از تناقض آشکار میان وابستگی عملی به واشنگتن و خواستههای مشروع این اتحادیه در اعمال حاکمیت خود را به آگاهی جوبایدن برساند.
گرچه آمریکا و اتحادیه اروپا درمورد جنگ اوکراین اتفاق نظر کامل دارند این امر در زمینههای اقتصادی کاملا متفاوت است.
درماه اوت (مرداد) مجموعهای از تخفیفات سرمایهگذاری برای جذب سرمایهها به آمریکا در زمینه انتقال انرژی به تصویب رسید که این امر تهدیدی برای صنایع اروپا که از قبل نیز به دلیل بحران انرژی دچار آسیب شده بودند محسوب میشود. به تعبیر مکرون «اینامر منجر به چند تکه شدن غرب میشود.»
اتحادیه اروپا به این حمایت آشکار از جذب سرمایهها که درتضاد کامل با قوانین سازمان جهانی تجارت است شدیدا اعتراض دارد. این درحالیست که در جهان فعلی نگرانیهای امنیتی و راهبردی برچند جانبهگرایی اولویت پیداکرده است.
از اینرو اروپائیان برای تأمین منافع خود به اندازه کافی مسلح نیستند و نمیتوانند اهمیت دو دغدغه مهم کنونی دولت آمریکا را درک کنند.
این دو دغدغه عبارتند از: رقابت با چین و جامعه قطبی آمریکا که بایدن با اعمال سیاستهای حمایتی سعی در غلبه بر آن دارد. در این فضا قوانین مشروع دیگر جایی درمبادلات جهانی ندارند.
در اینصورت اگر مکرون براین نکته تأکید میکند که: «فرانسه و اروپا بدین ترتیب به متغیرهای تنظیم تبدیل میشوند.» اشتباه نکرده است. این لحن کمی تند است اما با کمال تأسف، غیرمستقیم، بیانگر وجودتنگناهای فراوان در آزادی عمل اروپاست.
زیرا از یکسوانتقاد به آمریکا در شرایطی که درصدد فراهم کردن ابزارهای مناسب به منظور دستیابی به اهداف اقلیمی خود است مشکل میشود.
از سوی دیگر اروپا نیز ناچاراست به اینگونه تحرکات آمریکا پاسخ دهد اما بدون آنکه سیاست های درهای باز و تبادل آزاد تجاری خود را انکار کند. راهاندازی یک جنگ تجاری آنهم درزمانیکه اردوگاه غرب نیازمند اتحاد است بهترین گزینه نیست.
چرا که روند این کار طولانی و نتایج آن نامشخص است. آنهم در شرایطی که آمریکا سازوکار داوری سازمانجهانی تجارت را فلج کرده است.
پاسخ به این نحوه عملکرد آمریکا با وضع «قانون خرید اروپایی» بنابه پیشنهاد رئیسجمهوری فرانسه با توجه به نداشتن اجماع برسر آن در۲۷کشورعضو اتحادیه اروپا چندان عاقلانه به نظر نمیرسد.
اروپا در بسیاری از زمینهها استقلال راهبردی ندارد. بنابراین میداند که نمی تواند بدون مواجهه با اقدامات تلافی جویانه فاجعه بار دورمرزهای خود یک حصار تجاری بکشد.
تمامی وقایعی چون همه گیری کرونا، بحران انرژی و تهدید اروپا از سوی روسیه همگی موجب ایجاد همبستگی دراتحادیه اروپا شدند. اینخود منجر به تقویت تفکر اروپای مستقل دراذهان عمومی شد.
این اروپای مستقل به خودی خود تشکیل نمیشود. تشکیل آن بستگی به تأمین منافع مشترک اعضای آن دارد. هریک از اعضا باید مدافع این منافع مشترک باشند. چه بسا این منافع با منافع یک کشور به خصوص اروپایی درتعارض باشد.
موارد مطرح شده درمذاکرات واشنگتن در حقیقت آزمایشی حیاتی برای اروپائیان محسوب میشود که آیا آنها به درجهای از بلوغ رسیدهاند که بتوانند با قوانین فعلی جهان خود را مطابقت دهند؟ درنهایت دراین سفر مخاطب مکرون درواقع بیشتر شرکای اروپایی او هستند تا شخص جوبایدن.
منبع: سرمقاله لوموند