غلیظ ترین مردمان تاریخ

راضیه حسینی
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح: «راهحل مشکلات اقتصادی و فرهنگی «مراجعه به مردم» است. اگر دولت به نقش مردم «غلظت» بدهد، مشکلات حل میشود.»
در حال حاضر غلظت مردم در مشکلات دولت به حدی است که عنقریب است از مرحلۀ غلظت گذشته و به لخته و سپس سکته برسد. دیگر از این بیشتر خود مملکت طاقت حضور و وجود ما در جزئیترین مسائل را ندارد.
به نظرمان این حجم از غلظت همدیگر خوب نیست. شما یک چای دورنگ را تصور کن. زیباییاش به اندازه بودن شکر و چای است. اگر آنقدر شکر بریزید که دیگر چای معلوم نباشد فایدهای ندارد. درواقع اگر مردم را شکر، و مسئولان را چای در نظر بگیریم، در حال حاضر چای دورنگ ما فقط یکرنگ دارد و یک طعم، آنقدر هم شیرین است که فقط عطرش باعث مرض دیابت میشود.
یادش بخیر، قدیم مسئولان هم مشارکت میکردند. مثلاً میگفتند جیب مردم برای حل مشکل مسکن، بودجۀ دولت برای مشکل دیگر. الان اول و آخر همۀ مشکلات میرسد به جیب و جان ملت! این روزها احساس میکنیم زیادی مستقل شدهایم و مسئولان فقط از دور برایمان دست تکان میدهند. مثل مادر و پدری که فرزند خردسالش را به مهدکودک میفرستد و از دور نگاهش میکند. ما هم حس همان کودک را داریم، با این تفاوت که فکر میکنیم مسئولان ما را عوض مهدکودک در جنگلهای هنوز کشفنشدهٔ آفریقا رها کردهاند و بعد هم حتی منتظر نماندهاند ببینند زنده میمانیم یا نه.
بهسرعت برق و باد به هم گفتند «بزن بریم از اینجا» ما ماندیم و انواع خطرات. سر برگرداندیم غول بیشاخودم آلودگی را دیدیم که مانند یک تیرکس به دنبالمان میدوید. خواستیم در غاری مخفی شویم، موجودی عجیبوغریب به نام گرانی دیدیم که دماغش ده تا سوراخ داشت و از هر کدام یکرنگ آتش بیرون میزد.
از آنجا فرار کردیم، پایمان در تلۀ تورم گیر کرد و از درختی آویزان شدیم. ناغافل درخت دهانش را باز کرد و خواست ما را بخورد که، که، که هر چه منتظر ماندیم هیچ اتفاقی نیفتاد و نتوانستیم جملهمان را با «یکهو مسئولی از راه رسید و…» ادامه دهیم. درخت ما را خورد و رویش هم یک چای دورنگ غلیظ سرکشید!