امیر علی رمدانی، مشاور سازمانی
سال ۱۴۰۰ در حالی آغاز میشود که صاحبان بنگاههای اقتصادی و مدیران کسبوکارها، امید بسیاری به بهبود فضای اقتصادی و رونق تولید دارند. همواره بحرانها از طریق آسیب به صنایع و بخش تولید، اقتصاد جوامع را تهدید میکنند.
به منظور مدیریت بحرانهای اقتصادی میتوان آنها را شناسایی، پیشبینی و به گروههای مختلفی تقسیمبندی کرد.
یکی از بحرانهای امروز بنگاههای اقتصادی، کووید-۱۹ است که مشکلات عدیدهای را برای اکثر بنگاهها در سراسر دنیا به وجود آورده و توازن عرضه و تقاضا، میزان سهم بازار، میزان صادرات، واردات و به طور کلی ابعاد اقتصادی اکثر جوامع را دستخوش تغییرات کرده است.
بحرانها آثار مخرب بسیاری را بر تولید بهجای میگذارند که نه تنها شامل واحدهای صنعتی، کارخانهها، کارگاهها، واحدهای تولیدی فعال و نیمهفعال میشود، شرکتهای دانشبنیان، سازمانهای تحقیقاتی، پژوهشگاهها، دفاتر فنی، مهندسی و سازمانهای دانشمحور را نیز در بر میگیرد.
به منظور تحقق شعار سال ۱۴۰۰ مثلث «ایجاد و ارتقای فرهنگ تولید»، «مدیریت بهینه زمان» و «شناسایی اتلافها و جلوگیری از هدر رفت منابع» پیشنهاد و در ادامه این نوشتار هر کدام از اضلاع این مثلث توضیح داده میشود.
ضلع اول: ایجاد و ارتقای فرهنگ تولید (فرهنگسازی تولید تشویق و ترغیب آن)
هر موضوعی برای نهادینهشدن و باقیماندن نیاز به فرهنگسازی دارد و مقوله مهم «تولید» نیز نیازمند فرهنگسازی است. امروزه صنعت صرفا تولید یک محصول نیست و این نکته را صنعتگران به خوبی درک میکنند. شاید در تعریف آکادمیک صنعت باید بازنگری شود، زیرا که صنعت امروز ورای تعاریف دانشگاهی است.
تولید یک چشمه زاینده است و صنعت باید همواره در حال گسترش و توسعه باشد. به بیان دیگر، امروزه صنعت فعالیتی است که دارای قابلیت توسعه باشد؛ آنهم توسعه در تمام عرصهها ازجمله:
توسعه محصولات (تنوع تولید)، توسعه بازار، توسعه ایجاد نیاز در کشورهای دیگر، توسعه کیفیت (کیفیت دارای ابعاد مختلفی است که قابلیت توسعه را داراست)، توسعه منابع، توسعه زیرساختها، توسعه زیرمجموعهها، توسعه خوشههای صنعتی، توسعه دانش، توسعه نیروی انسانی متخصص (اشتغالزایی)، توسعه گزارشهای تحقیقاتی و مطالعاتی، توسعه شناسایی استقرار واحدهای تولید، توسعه دسترسی به منابع، توسعه حمل و نقل، توسعه برونسپاری، توسعه اقتصاد، توسعه بهرهوری و… .
منظور از فرهنگسازی این است که فقدان این موضوع میتواند در جامعه صنعتی آثار منفی و ضررهای نامطلوبی داشته باشد. به بیان دیگر، فرهنگسازی یعنی مولفهها و المانهای موردنظر در جامعه هدف را که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند، مجددا از طریق آموزشهای مستمر و انتقال داده نهادینه کرد. اهمیت این امر به دلیل وجود فضای ابررقابتی امروز دنیاست که خواهناخواه اکثر صنایع و تولیدات کشور وارد فضای رقابتی هستند.
اگر فرهنگ تولید ایجاد شود و ارتقا یابد، شکی در آن نیست که تولیدات قابلیت آن را دارند که از قیمت نفت هم گرانتر شوند. نکته بسیار مهم این است که تولید با موضوع بازار بیارتباط نیست. مشتری و بازار بسیار مهم هستند.
به بیان دیگر اگر کالاها به بهترین نحو تولید شوند اما نتوان آن را به مخاطبی عرضه و به فروش رساند، تمام منابعی که برای تولید صرف شده است، به هدر میرود.
لذا شناسایی بازار هدف از ابتداییترین فعالیتهای تولید است. بازارهای هدف کدامند؟ مخاطبین و خریداران احتمالی کالا چه جوامعی هستند؟ در همین راستا به کارخانههایی که دارای انبار محصول هستند، اشاره میشود. حتی برخی از واحدهای صنعتی دارای انبارهای محصول بسیار گستردهای هستند.
با اینکه استثناهایی وجود دارد، غالبا واحدهای صنعتی که دارای انبار محصول هستند به عنوان تولیدکنندگان موفق محسوب نمیشوند؛ زیرا که انبار کردن محصول یعنی انبار کردن تمام هزینههای مربوط به تولید شامل هزینه مواد اولیه، هزینه حقوق و دستمزد پرسنل، هزینه سوخت و انرژی، هزینه تعمیر و نگهداری، هزینه اداری و فروش و… .
این در حالی است که در دنیای امروز تولیدات باید مستقیما از خروجی خطتولید به خطوط حمل و نقل جادهای، ریلی، هوایی و دریایی منتقل شود تا به دست مصرفکننده برسد.
ضلع ایجاد و ارتقای فرهنگ تولید (فرهنگسازی تولید تشویق و ترغیب آن) در برگیرنده تمام زنجیره تامین محصول خواهد بود و فرهنگ تولید در تکتک اقداماتی که از ابتدای زنجیره تولید آغاز میشود، باید جاری شود. چهار مولفه مهم پیشنهادی در این ضلع که باید مورد تاکید قرار گیرند عبارتند از:
۱- تدوین سند راهبردی فرهنگسازی تولید ۲- تدوین برنامه عملیاتی به منظور جاریسازی سند راهبردی به همراه برنامه زمانی ۳- اجرای برنامه عملیاتی ۴- نظارت و کنترل بر اقدامات و فعالیتهای انجامشده تا نهادینه شدن فرهنگ تولید.
ضلع دوم: مدیریت بهینه زمان
زمان یکی از ارزشمندترین منابع در اختیار بشر میباشد که خداوند متعال آن را به صورت رایگان به تمام افراد اعطا فرموده است. اهمیت زمان همین بس که خداوند متعال در قرآن کریم به زمان سوگند یاد کرده: «والعصر»، و در ادامه آیه مبارکه تاکید شده است که «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ». واژه خسران به معنای ضرر است اما نه ضرر از سود، بلکه ضرر از منبع. منظور این است که اگر این منبع به نحو مطلوبی مدیریت و به طور بهینه صرف نشود، انسان از منبع ضرر خواهد کرد.
از ویژگیهای مهم زمان برگشتناپذیری آن است. زمان به عنوان شیرازه زندگی بشر در تمام عرصهها همواره مطرح بوده است.
منابع دیگر بدون زمان هیچ ارزشی ندارند و زمان است که به دیگر منابع هویت میبخشد. تاکید بر زمان در ادبیات فارسی هم به وفور قابل مشاهده است. شیخ بهایی در این باره سروده است: «هرچه بینی در جهان دارد عوض/ گر عوض حاصل تو را گردد غرض/ بیعوض دانی چه باشد در جهان/ عمر باشد، عمر، قدر آن بدان». به خاطر داریم که اگر در گذشته گفته میشد وقت طلاست، به این دلیل بود که در آن زمان کالایی با ارزشتر از طلا وجود نداشت. تمام افراد بر روی این کره خاکی ۲۴ ساعت در طی شبانهروز زمان در اختیار دارند که هر شخص به نوع خاصی آن را مدیریت میکند. این زمان مختص خود او ست و برخلاف دیگر منابع، قابل اهدا یا قرض دادن به دیگران نیست.
امروزه با توجه به سرعت بالای تغییرات و حجم بالای تحولات در عرصههای مختلف صنعتی و اقتصادی، «زمان» نقش مهمی را در دستیابی به موفقیت بنگاههای اقتصادی ایفا میکند.
وجود اتلافها و دوبارهکاریها از اصلیترین آفتهای هدررفت این منبع مهم هستند. در دنیای ابررقابتی امروز، دستیابی هرچه سریعتر بنگاههای اقتصادی به دانش، به بازار، به جذب مشتریان، به سرمایهگذاریهای نوین، به خرید و نصب ماشینآلات پیشرفته و… به عنوان رمز موفقیت شناخته میشود.
پیشرفتهای تکنولوژیکی سبب کوتاه شدن عمر محصولات میشود و بنگاههای اقتصادی برای ادامه رشد، سودآوری و بقا باید قابلیتهای خود در ارائه سریع و موفقیتآمیز محصولات جدید و تجدیدنظرشده را به طور مداوم بهبود بخشند.
مدیریت زمان در واقع فرآیند نظمدهی و برنامهریزی برای تقسیم زمان بین فعالیتهای خاص است. به بیان دیگر مجموعه مهارتهایی است که در راستای بهرهگیری موثر و بهینه از زمان به منظور تعیین فعالیتهای مهمتر، از طریق حذف غیرضروریها انجام میشود.
این موضوع در حالی است که با روی دادن انقلاب صنعتی چهارم، هر جامعهای که نتواند به فناوری دست یابد از چرخه رقابت بینالمللی حذف میشود.
از طریق مدیریت زمان، همانند قانون پارتو که میگوید عموما ۸۰% وقت مدیران صرف اموری میشود که ۲۰% بازدهی را دارد، باید به اجرای اصل حذف و انتخاب فعالیتها پرداخت؛ انتخاب بین اعمال با ارزش و فعالیتهای بیارزش.
ضلع سوم: شناسایی اتلافها و جلوگیری از هدر رفت منابع
هر بنگاه اقتصادی دارای یکسری منابع است. منابع سازمانی به طرق مختلفی تقسیمبندی میشوند که مهمترین آنها عبارتند از: منابع زمانی، منابع انسانی، منابع مالی، منابع انرژی، منابع فیزیکی و منابع نامحسوس که همواره با محدودیتهایی مواجه هستند.
با توجه به این محدودیت منابع، لازم است فعالیتهایی که فاقد ارزش هستند و اصطلاحا هیچ نفع و ارزشی برای سازمان ندارند، حذف شوند. به همین منظور در طول زنجیره ارزش محصول، باید فعالیتهایی که فاقد ارزش هستند، شناسایی و برای حذف یا اصلاح آنان اقدام شود. در این راستا، همواره اتلافهای منابع به وفور به چشم میآید و با توجه به محدودیت منابع، باید هرچه سریعتر برای رفع آنان، تصمیمات مقتضی اخذ شود.
اتلافها به دستههای مختلفی تقسیم و به گونههای متفاوتی مطرح میشوند که مهمترین آنان عبارتند از: اتلاف اضافه تولید، خطاها (تحویل دیرهنگام، اشتباه در برنامهریزی، تهیه اطلاعات نادرست)، اتلاف موجودی (وجود مقادیر غیرضروری مواد خام)، اتلاف انتقال (هرگونه جابهجایی که به ارزش تولیدات نمیافزاید)، اتلاف انتظار (به دلیل فرایندهای کاری نامطلوب)، اتلاف حرکت (هرگونه حرکت فیزیکی که در کار اصلی خللی ایجاد کند)، اتلاف دوبارهکاری، اتلاف دسترسی نداشتن به دانش. شاید نتوان منابع سازمان را افزایش داد، اما قطعا میتوان اتلافها را از بین برد و از این طریق به افزایش بازدهی کمک کرد.
با توجه به موارد یادشده و خصوصا محدودیت منابع، «اتحاد صنعتی» از موضوعات مهمی است که باید روی دهد. شعار سال ۱۴۰۰ و هموار شدن مسیر تولید با پیوند زدن صنایع مختلف با یکدیگر نیز محقق خواهد شد.
همانطور که کووید-۱۹ تمام مرزها را در نوردیده است، اتحاد صنعتی نیز باید بدون توجه به ماهیت کالا و محصولات، در بین صنایع رخ دهد که بیشک این موضوع، آغاز راه نوین توسعه کشور خواهد بود.