بازار در بزنگاه سیاست و جراحی اقتصادی؛ از ترس تا فرصت

فاطمه حاج علی
در حالی به انتهای اردیبهشت نزدیک میشویم که بازار سرمایه ایران بار دیگر تحت تأثیر مستقیم تحولات سیاسی و چشمانداز اصلاحات اقتصادی قرار گرفته است.
روز گذشته بورس تهران فضای سنگینی را تجربه کرد؛ فضایی که از یکسو به واسطه ابهامهای سیاسی ناشی از کشمکشهای لفظی پیش از مذاکرات و از سوی دیگر تحت تأثیر انتشار گزارشهای مالی شرکتها و شنیدهها از جراحی بزرگ اقتصادی، بین ترس و امید نوسان میکرد.
در صدر دلایل ریزش اولیه بازار، تنشهای سیاسی بین طرفین مذاکره بر سر پرونده هستهای قرار داشت؛ گویی هر بار که مذاکرات به مراحل حساس نزدیک میشود، ادبیات تهدید و تشدید از سوی دو طرف بالا میگیرد و بازار سرمایه نیز که بهشدت نسبت به این مسائل شرطی شده، سریعاً واکنش منفی نشان میدهد.
درست مانند امروز، که بعد از درگیری لفظی عراقچی و ویتکاف در آستانه مذاکرات، بازار با فاز احتیاطی و فشار فروش آغاز شد. اما در ساعات پایانی، با جمع شدن بخش زیادی از صفوف فروش، از شدت هیجان منفی بازار کاسته شد.
در شرایط عدم قطعیت سیاسی، بازار تمایل دارد از سهام بزرگ و لیدرها فاصله بگیرد و به سمت شرکتهای کوچکتر و کمریسکتر متمایل شود. امروز نیز دقیقاً همین اتفاق افتاد. جریان پول به سمت نمادهای کوچک حرکت کرد و سهمهای بزرگتر اغلب یا در رکود بودند یا با فشار فروش مواجه شدند.
اما در کنار تحولات سیاسی، آنچه این روزها بازار را در حالت تعلیق قرار داده، نزدیک شدن به موعد نهایی انتشار گزارشهای مالی پایان سال شرکتهاست. متأسفانه، همچنان بخش عمدهای از شرکتها در آخرین لحظات قانونی اقدام به انتشار گزارش میکنند، که این موضوع نهتنها از شفافیت میکاهد، بلکه ریسک اطلاعات نهانی و دسترسی زودهنگام را نیز افزایش میدهد.
در حالی که صورتهای مالی باید چراغ راه تحلیلگران بازار باشد، با این شیوه انتشار، بیشتر به یک بمب اطلاعاتی دقیقه نودی تبدیل میشود که اثراتش دیگر قابل پیشبینی نیست.
با این حال، گزارشهایی که تا به امروز منتشر شدهاند، عمدتاً مثبت و امیدوارکننده بودهاند. اگر این روند ادامه پیدا کند، میتوان به تثبیت قیمتها در سطوح فعلی و حتی آغاز یک فاز جدید از رشد بازار امیدوار بود. از نگاه بسیاری از تحلیلگران، این گزارشها میتوانند نقشه راه بازار را مشخص کنند؛ خصوصاً در فضایی که متغیرهای سیاسی ناپایدار و پیشبینیناپذیر شدهاند.
از سوی دیگر، خبری که در روز یکشنبه منتشر شد، میتواند منشأ یکی از بزرگترین تغییرات ساختاری در اقتصاد ایران طی سالهای اخیر باشد: سهنرخی شدن گازوئیل و احتمال پیادهسازی همین الگو برای بنزین. این اصلاح، که بخشی از جراحی بزرگ ناترازیهای اقتصادی است، با هدف کاهش کسری بودجه و کنترل قاچاق سوخت طراحی شده است.
تحلیلها نشان میدهد که تنها با اصلاح نرخ ۱۵ درصد از گازوئیل و بنزین، دولت میتواند حدود ۵۰۰ هزار میلیارد تومان از کسری بودجه خود را پوشش دهد؛ رقمی بسیار قابل توجه که تأثیر آن بر نرخ بهره، انتشار اوراق، پایه پولی و حتی توان دولت در سرمایهگذاریهای عمرانی، محسوس خواهد بود.
اما این اصلاح چه اثری بر بازار سرمایه دارد؟
در گام نخست، میتوان گفت که این تصمیم نه تنها تهدید نیست، بلکه فرصتی برای احیای سودآوری شرکتها و کنترل انتظارات تورمی است. اگرچه ممکن است در نگاه اول تصور شود که این اصلاحات قیمتی آثار سود و زیانی مستقیمی برای شرکتهای پالایشی ندارد، اما در واقعیت، افزایش جریان وجوه نقد، امکان بازطراحی قراردادها، کاهش ناترازیها و تسهیل تعامل با دولت از جمله اثرات مثبت غیرمستقیم این سیاست است.
بهویژه در شرایطی که گروه پالایشی یکی از گروههای پیشران بازار سرمایه محسوب میشود، بهبود وضعیت مالی این صنعت میتواند بهصورت دومینویی اثرات مثبتی در کل بازار داشته باشد.
در بخش برق نیز که چهار ماه از سال شرکتها با خاموشی مواجه میشوند، اصلاح نظام قیمتگذاری و نرخگذاری دستوری ضروری است. سرمایهگذاری در این حوزه زمانی توجیهپذیر میشود که نرخها واقعی و الگوی مصرف اصلاحشده باشد.
اگرچه دولت تاکنون در برابر این تصمیم مقاومت کرده، اما به نظر میرسد این بار مسیر اصلاح اجتنابناپذیر شده است. عقبنشینی بیشتر از این نقطه، تنها منجر به تشدید بحران خواهد شد.
جمعبندی بازار دیروز و فضای پیشرو را میتوان در یک جمله خلاصه کرد: بازار در دو راهی سیاست و اصلاح ساختار اقتصاد ایستاده است. سرمایهگذاران باید با هوشیاری کامل رفتار کنند، نه اسیر هیجانات سیاسی شوند و نه چشم خود را بر گزارشهای مالی و واقعیات بنیادین شرکتها ببندند.
امروز دیگر دوران رشدهای بیپایه سال ۱۳۹۹ گذشته است و تنها شرکتهایی در مسیر موفقیت قرار خواهند گرفت که از نظر بنیادی و سودآوری در مسیر صحیحی حرکت میکنند.
در چنین فضایی، معاملهگران باید استراتژی خود را بر مبنای واقعگرایی و تحلیل دقیق صورتهای مالی تنظیم کنند. تجربه نشان داده حتی در بدترین شرایط سیاسی نیز، سهام بنیادی امکان نجات سرمایهها را فراهم میکنند. پس اگر به دنبال بقا و رشد در این بازار پرریسک هستیم، باید چشم به کدال بدوزیم، نه به تیترهای خبری و تحلیلهای هیجانی.