کد خبر: 25040037771
روزنامهعصر انقراض (طنز)

تصمیم صغری (طنز)

راضیه حسینی

«بورس وارد کتاب‌‎های درسی می‌شود»

 

تصمیم کبری

یک روز صبح کبری از خواب بیدار شد و تصمیم مهمی گرفت. او هر چه طلا داشت فروخت و در بورس سرمایه‌گذاری کرد. تمام خانواده‌اش قبل‌تر تصمیم خود را گرفته بودند و هر چه داشتند فروختند تا بریزند توی بورس. کبری هم دلش می‌خواست  مثل آنها که مدام به سرمایه‌شان اضافه می‌شد و حساب می‌کردند حالا با این پول می‌توانند چه چیزهایی بخرند، ذوق کند.

چند هفته بعد

کبری خیلی خوشحال بود چون سرمایه‌اش در بورس چند برابر شده و با خودش حساب کرده بود اگر همین‌طوری پیش برود تا چندوقت دیگر می‌تواند با این پول یک خانه برای خودش بخرد و اگر باز هم همین‌طوری پیش برود یک ماشین هم می‌تواند بخرد.

به نظرش وقتی که قرار است خیلی پول‌دار شود دیگر اسم کبری مناسب‌ نیست و بهتر است از این به بعد کتی صدایش کنند. او توی خیالاتش رفت به یک پنت‌هاوس در شمال شهر و در حالی‌که از پنجره به نمای زیبای بیرون نگاه می‌کرد با یک دست، گربه ملوس پرشینی را که بابتش چندین میلیون پول داده بود، نوازش و با دست دیگر فنجان قهوه اسپرسواش را به دهان نزدیک می‌کرد.

چندماه بعد

مدتی بود که دیگر پول روی پول نمی‌آمد و تنها خبری که از بورس می‌رسید افت و ریزش بود. سرمایه کبری نصف شد و دیگر با این پول حتی نمی‌توانست همان طلاهای قبلی خودش را بخرد؛ اما هنوز امیدوار بود. اطرافیان بورس‌بازش می‌گفتند اصلاً نگران نباش این فراز و فرودها در بورس کاملاً طبیعی است. تا چند روز دیگر دوباره چراغ‌های سبز روشن می‌شود. کبری چند روز که هیچ، چند هفته دیگر هم صبر کرد؛ اما خبری از رنگ سبز نشد.

چند ماه بعدتر

کبری با سرمایه‌اش در بورس توانست دو تا میل‌بافتنی و کاموا بخرد. او دوباره یک تصمیم مهم گرفت: اینکه دیگر حساب و کتاب نکند طلا چقدر گران شده استو بورس چقدر داغان. فکر کرد طلاها را همان دزدی که ماشین پدرش را برد دزدیده است.

کبری الان لیف با تصویر گربه پرشین ملوس می‌بافد و توی صفحات مجازی می‌فروشد. اسمش را هم عوض کرده و گذاشته صغری. حالا دیگر توی کتاب‌های درسی می‌نویسند «تصمیم صغری که یک زمانی فکر می‌کرد خیلی کبری است.»

بیشتر بخوانید
عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا