دلار؛ آرامش در قاب شایعه، تلاطم در آینه بیاعتمادی

جواد عشقی زاده؛ تحلیلگر اقتصادی
دلار در اقتصاد ایران، فقط یک عدد نیست؛ آینهای است از قلقهای روانی، ذهنیتهای جمعی و در نهایت، بیقراری ذاتی بازار. شاید هیچ بازاری به اندازه بازار ارز اینچنین مستعد تاثیرپذیری از اخبار، شایعات، فضای مجازی و حتی زمزمههای کوچه و خیابان نبوده و نیست.
افزایش نرخ دلار در بیشتر مواقع، نه فقط از جنس سیاستگذاری غلط یا کمبود ارز است، بلکه ریشه در جو روانی دارد که در پی هربحران یا حتی سایه بحران سراسر بازار را میگیرد.
به بیان سادهتر، در اقتصاد ایران “جو روانی نقش موتور محرک قیمتها را دارد.” هر شایعهای—از گرانی بنزین تا احتمال توافق یا تحریم جدید—قبل از اینکه واقعیت اقتصادی خودش را نشان دهد، چند برابر در بازار دلار اثر میگذارد. این سازوکار بیمارگونه، نتیجه نبود شفافیت، فقدان اعتماد به سیاستگذار، و البته خاطره تلخ مردم از تلنگرهای ارزی قبلی است.
به محض اینکه شایعهای درباره بسته شدن دریچههای ارزی، احتمال تحریم بیشتر یا حتی خبرهای درگوشی از مذاکرات برجامی به گوش میرسد، تقاضای هیجانی شکل میگیرد. حتی اگر هیچ اتفاق واقعی نیفتاده باشد، ترس از آینده و الگوی رفتاری مردم ما را وامیدارد که به سراغ دلار بروند. در این میان، نوسانگیرهای حرفهای با مهارت تمام روی این جو سوار میشوند—دلالانی که بلدند یک خبر ساختگی را با موج شایعه حتی تا کف بازار برسانند و نانشان را از همین هیجان جمعی دربیاورند.
تجربه سالهای اخیر نشان داده که هر بار جو روانی بر بازار غالب میشود، تلاشهای مقطعی سیاستگذار برای کنترل بازار اغلب راه به جایی نمیبرد؛ چراکه مردم بیش از دستور و خبر رسمی به جو محیط اعتماد میکنند. حتی میتوان گفت بسیاری از جهشها در نرخ دلار، ساخته و پرداخته فضای مجازی، کانالها، محافل تحلیلی غیررسمی و حتی پیامهای بینام و نشان تلفنهای همراه بوده است.
در این نبرد بیصدا، آنچه بیش از هرچیز آسیب میبیند، اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی است. نتیجه نهایی تحرک جو روانی، نوسان غیرمنطقی دلار و در وهله بعد، بیثباتی همه بازارهای اثرپذیر از ارز است؛ از بازار خودرو گرفته تا مواد خوراکی روزمره، همه متاثر از خبرهای تاییدنشده و احساس ناامنی ذهنی جامعه. این اثر را اصطلاحاً “اثر انتظارات” مینامیم که در اقتصاد ایران نه با منطق اعداد، بلکه با روان جمعی تعیین میشود.
در این شرایط، حتی اگر دولت دست به تزریق ارز بزند یا سیاستهای محدودکننده وضع کند، مادام که چرخه شایعه و جو روانی قطع نشود، ریشه بحران خشک نخواهد شد. آنچه امروز بازار ارز را به رقص درمیآورد، تنها نبود دلار و خرجهای زیاد نیست؛ ضعف در مدیریت جو روانی، بیاعتمادی شدید به تصمیمات و ناتوانی سیاستگذار در خاموشکردن آتش شایعه است.
در نهایت، باید پذیرفت که دلار در ایران یک مقوله اقتصادی-روانی است. مادام که سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی ترمیم نشود، و ابزار شفافیت و آگاهیرسانی قوی نشود، جو روانی نخستین و آخرین کاتالیزور قیمت دلار خواهد ماند—چه با خبر خوش، چه با خبر ناخوش. همچنین بازار ارز ایران بهجای تکیه بر منطق اعداد و تراز تجاری، بر شانههای ناپایدار جو روانی و اعتماد فرسوده ایستاده است. هر شایعه، از مذاکره تا تحریم، موتور ذهنی بازار را پیش از هر واقعیت اقتصادی روشن میکند و موجی از خریدهای عجولانه را به جریان میاندازد. در چنین فضایی، نرخ دلار به شاخصی روانشناختی بدل شده که نوسانش بیش از کمبود ارز، از آشوب ذهنی جمعی میآید.
معاملهگران حرفهای این خلأ را بهترین زمین بازی خود میبینند؛ خبرسازی و موجسواری بر ترس عمومی، سودشان را تضمین میکند و زیانش به سفره مردم میرسد. سیاستهای مقطعی دولت مانند تزریق ارز یا اعمال محدودیت، اگرچه شاید چند روزی نرخ را مهار کنند، اما تا زمانی که چرخه شایعه و بیاعتمادی شکسته نشود، اثرشان موقتی خواهد بود.
پایدارسازی این بازار، نیازمند شفافیت لحظهای و برقراری کانال ارتباطی معتبر با افکار عمومی است؛ جایی که مردم اطلاعات را از منبع رسمی بگیرند نه از زمزمه کوچه.
دلار در ایران، آینهای از حال روانی جامعه است و تا ترمیم سرمایه اجتماعی و اعتماد به سیاستگذار صورت نگیرد، این آینه هر روز تصویر پرتنشتری از خود نشان خواهد داد؛ چه خبر خوش برسد و چه خبر ناخوش.