کد خبر: 101002147789
جامعه و فرهنگروزنامه

سنت در عصر جدید بی یاور است

وحید شالچی/ دانشیار گروه جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی

سنت در وضعیت معاصر ما به طور عجیبی بی‌یاور شده است. هم بی‌یاور سازمانی و هم بی‌یاور گفتمانی و تئوریک. چه عوامل بیرونی و چه عوامل داخلی، هرکدام به‌گونه‌ای در صدد ضربه زدن به سنتی چند هزار ساله هستند که تحولات مهمی داشته است و یکی از میراث‌های فرهنگی مهم بشریت است.

در مورد اینکه این سنت دچار غربت است شواهد بسیاری را می‌توان آورد. مهجوریت ادبیات از جمله شواهد غربت سنت ایرانی است اگر به شأن و جایگاه ادبیات فارسی در این کشور نگاهی بیاندازیم، در واقع می‌توانیم این موضوع را به عینه ببینیم که چگونه این سنت اینچنین ضعیف است.

یک بخش دیگر نوعی از ایران گرایی را دنبال می‌کنند اما به‌گونه عجیبی با خود این میراث سر سازگاری ندارد. یعنی به معنایی که آنان ایرانگرایی را دنبال می‌کنند، ایران یک تجربه‌ای از انسان بودن را عرضه کرده است. البته کاملاً در حال تعقل و بازاندیشی. اما بخشی از این‌ها به‌گونه‌ای است که در این نظریه ایرانشهری که دنبال می‌کنند، اتفاقاً اسلام و تجربه اسلام که به نظر می‌رسد اکنون مهمترین بخش این سنت است، یک امر فرعی و حاشیه‌ای می‌شود. گروه پنجمی هم هست. سنت‌گرایانی هستند که خیلی به مدح گذشته ایران، به خصوص در قالب مردم‌شناسی گذشته ایران می‌پردازند. سنت را با گذشته یکی می‌گیرند. یک دسته دیگر از سنت‌گرایان از دهه هشتاد شکل گرفتند.

این دسته سنت‌گرایان پسا ساختارگرا هستند و به نظر من ناخواسته اینان چه در سطح نهادی و چه در سطح آکادمی از دور شدن ما به سنت و در ایجاد دافعه به سنت نقش مهمی داشتند. در سازمان اندیشیدن آن‌ها به سنت مسائل جدی وجود دارد که آنان را به سنت نزدیک نخواهد کرد. به نظر من بیش از آنکه به سنت بپردازند درگیر یک سری دوگانه‌های موروثی هستند و تأثیرات تاریخ را می‌توانیم ببینیم.

یک فرهنگ جاری در دوره‌های مختلف است و با دوره‌های مختلف، نسبت‌های گوناگون پیدا می‌کند. اینکه به مدح گذشته بپردازیم، لزوماً به مدح سنت ربطی ندارد. اینکه بخواهیم به گذشته به‌گونه‌ای مدیحه سرایانه نگاه کنیم، در گذشته بمانیم و خلط گذشته و سنت کنیم، به نظر من مهمترین چالش است. در دوره رضاشاه یک سری دوگانه‌های هویتی خلق می‌شود که برای آن نسل‌ها، نسل بعدی و تا دو نسل بعد از خودش مهم است. مانند دوگانه هویت ملی هویت دینی یا هویت ملی هویت قومی. اصل ایجاد این دوگانه‌ها محل پرسش است نه وارونه کردن آن. سنت ایرانی به طور عمیق رازدار است. ما به مفاهیم نظری نیاز داریم تا این سنت را در پوشیدگی خودش بفهمیم و از امکان دستیابی به حقیقت دفاع کنیم. نه اینکه جست و جوی حقیقت را حداقل به یک امر وابسته به قدرت فرو کاهد.

میراث‌دار دوگانه‌های رضاشاهی باشد و با تداوم آن‌ها ضربه بزند. زمانی که پهلوی آمد تا سنت ایرانی را حذف کند، مهمترین ناشرها و مجلات، ناشرها و مجلات مذهبی شدند. نام‌ها در اوایل انقلاب از کوروش و داریوش به روح الله و عمار و سمیه تغییر کرد. اگر بخواهیم سنت اشتباه رضاشاهی را ادامه دهیم و وارونگی کنیم، گویی ما با ایران باستان و چیزهای دیگر عنادی داریم. اگر بخواهیم این را ادامه دهیم که متأسفانه بخشی از دستگاه‌های فرهنگی ما دچار این اشتباه مهلک برای سنت ایرانی شد و این را ادامه داد و درگیر شد، ما چالش‌های خیلی جدی خواهیم داشت.

سنت جاری است و مهمترین ویژگی آن نیز جاری بودن است. ما در این جاری بودن تحولات جدی هم پیدا می‌کنیم. سنت ایرانی عناصری مانند خداپرستی و عناصری که مدام عوض می‌شوند دارد. خود زبان فارسی بهترین نمونه است. برخلاف تصور باستان‌گرایان خیلی قوی‌تر از ایران پیش از اسلام است.

زبان فارسی خودش را بازسازی کرد که با زبان عربی آمیزش پیدا می‌کند و زبانی خلق می‌شود که از جمله زبان‌های کلاسیک دنیا است و بعد از هزار سال ما هنوز آن را می‌فهمیم و عمیقاً اسلامی است. حتی آنقدر اسلامی است که معتقدم خیلی از میراث‌های اسلامی در این زبان است. من حدس می‌زنم مردم ایران خیلی قرآن را مستقیم نمی‌خواندند. اما فلان شاعر را که می‌خواندند و فلان شاعر از قرآن الهام گرفته است. یعنی حتی قرآن خوانی و شعرخوانی ما ایرانی‌ها با هم نسبت داشت.

یک مشکل مشترک خیلی مهم دستگاه‌های سیاستی ما با هر دو گروه سنت‌گرایانی این است که به اقتضائات عصر توجه نمی‌کنند. شاید به این دلیل است که آنان هم ناخواسته فهم مدرنیستی از سنت را پذیرفته‌اند. سنت بنا به اقتضا جاری بودنش باید با زمانه نسبت برقرار کند و ماندگاری آن در بازسازی و بازآفرینی‌اش است.

این را بزرگانی از سنت ایرانی خوب فهمیدند مانند آخوند خراسانی. آخوند خراسانی در یک مقطع حساسی متوجه است که دنیای جدیدی اقتضائاتی دارد. شما نمی‌توانید به اقتضائات دنیای جدید پاسخ ندهید. اگر پاسخ ندهید آن سنت را دچار از محال و نابود شدن می‌کنید. سنت‌ها می‌توانند از بین بروند. خیلی سنت‌های ارزشمندی وجود داشتند که از بین رفتند. چون با اقتضائات دوره تاریخی نپیوستند.

یکی از آن اقتضائات دوران جدید جمهوریت است. مهم بودن مردم نه به عنوان رعیت، به عنوان صاحبان حق، به عنوان کسانی که می‌خواهند در امر مشترکشان صاحب ایده باشند و ایده و نظرشان را اعمال کنند. آیا در دموکراسی‌های امروز این ایده محقق شده است یا نه؟ اقتضا انسان عصر جدید این است که می‌خواهد در مهمترین امور کشور اعمال اراده کند.

اگر شما در این سنت، از امکانات این سنت بهره برداری نکنید تا به این اقتضا عصر جدید پاسخ دهید، مانند سنت‌گرایان گروه اول، یا مثل سنت‌گرایان گروه دوم عناد بورزید، سنتی که می‌خواهید از آن حمایت کنید را به لبه پرتگاه برده‌اید. آخوند خراسانی، شیخ الاسلام، میرزای نائینی این را فهمیدند و تلاش کردند تا به اقتضائات دنیای جدید مانند جمهوریت و اهمیت دادن به اراده مردم پاسخ دهند.

جریان سنت باید متوجه این باشد که از اقتضائات دنیای جدید میل به برابر خواهی است. یکی از جاهایی که باید سنت را بازسازی کنیم پاسخ به پرسش برابر خواهی است.

در اینجا که من نقدم را بیشتر متوجه آن دو گروه سنت‌گرایان می‌کنم این است که در مقابل این اقتضائات شدیداً می‌ایستند. یک نقطه اشتراک دیگر بین این دستگاه‌های سیاستی و هم آن سنت‌گرایان، پاره پاره کردن سنت ایرانی است. سنت ایرانی یک بافت از عناصر مختلف است. زمانی که ما با فارابی رو به رو می‌شویم از برجستگان این سنت است.

اما بدون افلاطون فارابی هم نبود. درخشان‌ترین دوره سنت ما که سده دوم و سوم تا پنجم و ششم است، آن زمان که ما ستارگان بزرگی را مانند فارابی، بیهقی، ابن سینا، بیرونی و غیره تقدیم می‌کنیم که البته در این غربت ما به همه ایشان بی اعتنا هستیم. چگونه می‌شود شما به سنت ایرانی علاقه‌مند باشی و به مهمترین میراث آنکه اسلام است، دل نبندی حفظ سنت جای غیرت ورزی نیست که اگر عنصر بیگانه‌ای را پیدا کردی آن را با شمشیر برانی. بخش‌های مختلف همین کار را انجام می‌دهند.

هنر یکی از جاهایی است که سنت خودش را در آن به خوبی نشان می‌دهد. شما چگونه می‌توانید به تاریخ بعد از اسلام علاقه‌مند نباشید. هم به جهت منابع هویتی و ترکیب‌هایی که وجود دارد و هم به جهت گستره. آیت الله خمینی کجا ایستاده است؟ ما به تعبیری در درون این سنت، سه گانه‌ای داشتیم؛ حکمت، عرفان و فقاهت. ما کجا ایستاده‌ایم؟ ما باید شمشیر به دست بگیریم و پاره پاره کنیم؟! اینکه امام اقبال پیدا می‌کند و صدای جامعه می‌شود، چون در جای درستی در این سنت ایستاده بود. خود انقلاب هم همین است. شما به دستگاه‌های فرهنگی کشور نگاه کنید فهمی که از انقلاب اسلامی ارائه می‌دهند تمام این عیب‌ها در آن وجود دارد.

محافظه کاری را به جای انقلابی بودن عرضه می‌کند. تمام تاریخی که نسل جدید ما با آن رو به رو می‌شود (تاریخ انقلاب) یک تاریخ خیلی کوچک است. همچنان که شما نمی‌توانید قیام اما حسین را بفهمید جز آنکه با مبحث، با پیامبر و با دوره حضرت رسول در آن بستر قرار دهید، شما نمی‌توانید جمهوری اسلامی را بفهمید مگر اینکه آن را در درون این سنتی که آن را قرار داد بفهمی.

این سنت با همه عناصرش ممکن است طیف‌های مختلف جامعه به بخش‌های گوناگون آن علاقه مند باشند. یکی بخش دوره اسلامی علاقه‌مندتر و یکی به بخش دوره پیش از اسلام توجه داشته باشد. اما چرا این هویت‌ها و تقابل‌ها را ایجاد می‌کنیم. بخشی از جامعه زنان ما احساس می‌کنند با توجه به اقتضا عصر جدید باید در مقابل این سنت بایستند. به ادبیات طرفداران حقوق زن در ایران نگاه کنید. سنت را با چند زنی و خشونت علیه زن یکی می‌گیرند.

این سنت آزادی خواه بود و به عموم مردم و به جمهوری مردم همچنان که وعده اسلام و استقلال داد وعده آزادی داد. آن محافظه کاری که برخی اسمش را سنت می‌گذارند اما من به این معنا سنت نمی‌دانم که در انقلاب نبود. انقلاب اسلامی تلاش سنت ایرانی برای بازسازی خودش بود که هم این میراث را حفظ کند و در درون اقتضائات عصر جدید بتواند زندگی کند.

شما به دستگاه‌های فرهنگی کشور نگاه کنید فهمی که از انقلاب اسلامی ارائه می‌دهند تمام این عیب‌ها در آن وجود دارد. محافظه کاری را به جای انقلابی بودن عرضه می‌کند.

تمام تاریخی که نسل جدید ما با آن رو به رو می‌شود (تاریخ انقلاب) یک تاریخ خیلی کوچک است. شما نمی‌توانید جمهوری اسلامی را بفهمید مگر اینکه آن را در درون این سنتی که آن را قرار داد بفهمی. این سنت آزادی خواه بود و به عموم مردم و به جمهوری مردم همچنان که وعده اسلام و استقلال داد وعده آزادی داد.

ما به دستگاه‌های نظری نیاز داریم که به ما بفهماند و به ما کمک کند به گذشته نزدیک شویم. زمانی که به گذشته نزدیک شدیم به ما این امکان را بدهند که نمو واقعیت را درک کنیم. به نظر من سنت ایرانی به مثابه هر سنت فرهنگی زنده‌ای، یک امر زایا است و نه حاصل یک کنشگر آزادی. یک بافت از عناصری است که تلاش می‌کند خودش را در دوره‌های مختلف حفظ کند. از جمله عناصر اصلی‌اش؛ دانش، خانواده، تمیزی، خدا که برای سنت ایرانی خیلی مهم است.

این سنت تلاش می‌کند خودش را زنده نگه دارد و ما هنوز با نسل‌هایی رو به رو هستیم که خودشان را در این روایت سنت تعریف می‌کنند. در واقع خیر خودشان را در خیر این سنت می‌بینند و نیاز است که ما بتوانیم این روایت و سنت را بفهمیم. در زمانه‌ای که بسیار سخت است و شاید به قول بیهقی باد بی‌نیازی می‌دمد، بتوانیم این سنت را حفظ کنیم.

بیشتر بخوانید
عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا