مشاهیر مدیریت
بخش اول
فردریک تیلور یکی از مشاهیر مدیریت و از نمایندگان شاخص مکتب کلاسیک مدیریت است که از او با عنوان «پدر مدیریت علمی» یاد میشود. او همچنین به عنوان پیشگام مطالعه کار و مطالعه حرکت – زمان نیز شناخته میشود.
تیلور دوران کار صنعتی خود را در صنایع فولاد سپری کرد. او ابتدا بعنوان کارگر در بخش ماشینکاری شرکت Midvel Steel Works آغاز بکار کرد و تا مقام سرمهندس شرکت ارتقا یافت و سپس به عنوان مهندس مشاور در مدیریت، به شرکت Bethelhem Steel Works پیوست و در این شرکت بود که تجربیات خود در زمینه شکستن فعالیتها به اجزای کوچکتر و زمانسنجی هر حرکت به روش استاپ واچ را به اجرا درآورد. نظرات فردریک تیلور در عصر ترقی خواهی صنعت و اقتصاد آمریکا کاربردهای بسیاری داشته است.
کارشناسان مدیریت کسب و کار یکی از تأثیرگذارترین کتاب های قرن بیستم را کتاب تیلور به نام « اصول مدیریت علمی » میدانند.تلاش تیلور برای ایجاد روشهای جدید تفکر و عمل درباره کار و تولید یکی از مهمترین کمکهای او به دنیای علم رو به رشد مدیریت بود. مطمئناً سیستمهای مدرن تولید و مدیریت، بدون نظریههای تیلور، کارآمدی امروزی را نداشتند. در میان مشاهیر مدیریت، تیلور با انقلابی که در رویکرد کار ایجاد کرد، موثرترین نقش را در بیرون آوردن صنعت از دوران تاریک خود داشت.
او سیستمی از اختیارات مدیریتی را که اغلب از آن به عنوان مدیریت علمی یاد میشود، ایجاد کرد. مکتب مدیریت علمی که به نام بنیانگذار آن فردریک وینسلوتیلور معروف شد اولین حرکت مشخص در زمینه تدوین پایههای تئوری مدیریت علمی در آمریکا و جهان غرب بهحساب میآید مدیریت علمی سیستمی بود که فردریک تیلور با وام گرفتن آزادانه از سایر برنامههای مدیریتی، آن را ابداع کرد تا بهرهوری کارگران را بدون دخالت مداوم مدیران، افزایش دهد. سیستم مدیریتی تیلور ابتدا یک کار را با توجه به حداقل مراحل لازم برای انجام آن کار مورد مطالعه قرار می داد.
سپس هر مرحله به صورت علمی مورد مطالعه قرار میگرفت تا کارآمدترین زمان برای انجام آن تعیین شود.تیلور معتقد بود تعیین نحوه کار و برنامهریزی، بهترین روش کار برای کارگر است در حالیکه تهیه ابزارها و آموزشهای مناسب، نقش و مسئولیت مدیران کارخانههای تولیدی است. وی معتقد بود با کاهش زمان و کوششهای زاید کارگران برای انجام کارها و وظایف میتوان مجموع بازده کارگاه را افزایش داد. تیلور راهکار اجرایی این افزایش بازدهی را در تقسیم کار و ایجاد تخصیص مهارت برای کارگران میداند.
او معتقد بود این نتیجه هنگامی بدست میآید که به جای اینکه از روشهای آزمایش نشده استفاده شود از قدرتهای مدیریت علمی پیروی کنیم .تیلور عقیده داشت که برای انجام هر کار در کارخانه حتما یک راه به عنوان بهترین روش انجام آن کار وجود دارد، به گونهای که چنانچه روش مذکور به هر یک از کارکنان آموزش داده شود او در آن کار ماهر و درجه یک خواهد شد.
تیلور معتقد بود با مطالعه کار و گامهای اجرایی وظایف کارگران و با نظم بخشیدن به آن می توان به حداکثر کارایی رسید. پیشنهاد او برای افزایش کارایی تهیه طرح مزد تشویقی بود. اما او معتقد بود قبل از افزایش دستمزد باید نسبت به مهندسی روش کار اقدام کرد بدین ترتیب که فرایند کارها و فعالیتها و وظایف به طور دقیق به اجزاء تشکیل دهنده شکسته و سپس زمان سنجی شوند تا بتوانیم زمان مناسب برای گامهای انجام کار را به دست آوریم و ابزار مناسب برای آن انتخاب و در اختیار فرد قرار دهیم. او معتقد بود بدین وسیله متوسط تولید برای هر کارگر به دست می آید که می توان آن را در طول بهینه ساخت و در نتیجه مطلوبیت و حداکثر بهره وری را به دست آورد.
تیلور عقیده داشت مدیریت سازمان موظف است چنین امکانی را شناسایی کرده و فرصتهای لازم را برای بهبود فراهم کند. او بالاتر از هر چیز به یک قاعده کلی اعتقاد داشت و آن اینکه هدف اصلی مدیریت باید تامین حداکثر رفاه هم برای کارفرما و هم برای کارکنان باشد. او در سخنان خود چنین مطرح میکرد که مدیریت و نیروی کار با یکدیگر وابستگی درونی و انسجام دارند و برای رسیدن به بالاترین سطح رفاه به یکدیگر تکیه میکنند.
تیلور معتقد بود که روش مدیریت علمی باید جانشین روش آزمون و و خطا شود. همچنین مطالعات حرکت سنجی و زمان سنجی را توصیه میکرد سعی نمود تا استانداردهایی را برای تولید تدوین کند. به نظر وی کارکنانی برای انجام کار باید انتخاب شوند که مهارت لازم برای انجام کار به صورت اثر بخش و کارا را داشته باشند. هدف اصلی مدیریت علمی تیلور، افزایش کارایی خصوصاً در سطح کارگاه بودهاست. او اعتقاد داشت که به جای حدس و گمان باید اطلاعات صحیح و واقعی و علمی درباره ماهیت امور جمعآوری و آنها را اساس و پایه حل مسئله و مشکلات سازمانی و مدیریت قرار داد.
مدیریت علمی پس از مدتی به مفهوم مورد علاقهی عموم مردم تبدیل شد. درواقع اصول آن بهعنوان تفاسیر جدیدی از بازدهی به شهرت رسیدند. گسترش مفاهیم مدیریت علمی تیلور باعث شد تا تقاضا برای مهندسان تربیتشده تحت تعالیم او افزایش پیدا کند. تا سال ۱۹۱۴ مدیریت علمی در بیش از ۸۰ صنعت استفاده میشد که از میان آنها میتوان به صنایع دریایی، چاپ، معدنکاوی و ساختوتولید دستگاههای چاپ، لکوموتیو، پوشاک، کفش و پارچه اشاره کرد. عقیدهی تیلور مبنی بر اینکه مدیریت علمی علاوه بر مدیران، برای کارگران هم فایده دارد، از سوی کارشناسان و تحلیلگران متعدد تأیید و تحسین میشد که گسترش هرچه بیشتر اصول را بههمراه داشت.
تیلور در کتاب خود تفاوتهای مدیریت سنتی و مفاهیم مدیریت علمی خود را بهروشنی شرح داده بود. او مدیریت سنتی را بر پایهی ابتکار و مشوق میدانست که تمام مسئولیت را بر عهدهی کارگران قرار میدهد. درمقابل، مدیریت علمی نیمی از بهرهوری کل سیستم را وابسته به مدیران و سبک برنامهریزی و نظارت آنها میداند.
با وجود تمام توجه و شهرتی که اصول مدیریت مدرن برای تیلور بههمراه داشت، او در سالهای پایانی عمر با چالشهای متعددی روبهرو شد. یکی از مشکلات او، افرادی بودند که مدیریت علمی را با شیوههای تحریفشده و ناصحیح تبلیغ میکردند. رفتار آنها، همیشه تصور خیانت و از بین رفتن زحمات را برای تیلور بههمراه داشت. چنین افرادی با تکیه بر اصول تیلور، ادعای رفع سریع چالشها را در تمامی صنایع مطرح میکردند که پس از شکست، بیاعتباری مدریت علمی را بههمراه داشت.تیلور علاوه بر ناراحتی که از برداشتهای اشتباه آموزههایش داشت، از فروش و توزیع کتابها و مقالههای تحریفشده و تفسیرهای غلط از مدیریت علمی هم رنج میبرد. بههرحال مشکل بزرگ او در سالهای پایانی عمر، موارد اینچنینی نبودند و چالش بزرگتری از جنس انتقادهای بنیادی به اصول مدیریتیاش در حال تولد بود.
تیلور در سال های پایانی عمرش از وضعیت پایداری برخوردار نبود و اطرافیان او از عبارت های افسردگی و اضطراب برای توصیف حالش استفاده می کردند. او در سال ۱۹۱۵ به بیماری ذات الریه مبتلا و در ۲۱ مارس، یک روز پس از تولد ۵۹ سالگیش درگذشت. جسد فردریک تیلور در تپه ای مشرف به رودخانه ی سکوکل دفن شد و روی سنگ قبرش، عبارت « پدر مدیریت علمی » را حک کردند. امروزه بسیاری از طراحان و برنامه ریزان فرایند کاری و اصول کسب و کار، از نظریه ها و آموزه های تیلور بهره می برند.
فردریک تیلور
Frederick Winslow Taylor
۱۹۱۵- ۱۸۵۶