کد خبر: 231103193072
روزنامهفناوری اطلاعات و ارتباطات

آیا استارتاپ‌ها فقط برای سرمایه‌گذاران سودآورند؟

مهرین نظری

استارتاپ‌ها زمانی به‌عنوان موتور محرک نوآوری و راه‌حلی برای حل مشکلات واقعی در جوامع مختلف معرفی شدند. ایده این بود که گروهی از کارآفرینان جوان، با بهره‌گیری از تکنولوژی و ایده‌های خلاقانه، راهکارهایی برای معضلات موجود پیدا کنند.

اما امروزه، بسیاری از این شرکت‌های نوپا بیش از آنکه به بهبود زندگی مردم کمک کنند، به ابزارهایی برای سودآوری سرمایه‌گذاران خطرپذیر تبدیل شده‌اند. میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری به سمت استارتاپ‌ها سرازیر می‌شود، اما در نهایت، بخش عمده‌ای از این سرمایه تنها در جیب صاحبان سرمایه می‌رود، نه در جهت پیشبرد نوآوری‌های تأثیرگذار. سؤال اینجاست که آیا استارتاپ‌ها همچنان مأموریت اصلی خود را دنبال می‌کنند یا صرفاً به بنگاه‌هایی برای سودآوری نخبگان سرمایه‌داری تبدیل شده‌اند؟

در ظاهر، هر استارتاپی با این ادعا که می‌خواهد یک مشکل واقعی را حل کند، کار خود را آغاز می‌کند. اما در عمل، مدل سرمایه‌گذاری خطرپذیر به آن‌ها فشار می‌آورد تا هر چه سریع‌تر رشد کنند، کاربران بیشتری جذب کنند و سودده شوند. در این میان، آنچه فراموش می‌شود، همان مشکل اساسی است که قرار بود حل شود.

بسیاری از استارتاپ‌ها به‌جای تمرکز بر نوآوری و ارزش‌آفرینی، تمام تلاش خود را صرف نمایش رشد کاذب و جلب سرمایه‌های بیشتر می‌کنند. مدل “رشد به هر قیمتی” که سرمایه‌گذاران بر آن پافشاری دارند، باعث می‌شود استارتاپ‌ها به‌جای ارائه یک محصول کاربردی و پایدار، تنها به جذب کاربران و افزایش ارزش‌گذاری خود فکر کنند.

یکی از نمونه‌های بارز این رویکرد، شرکت وی‌ورک (WeWork) است. این استارتاپ که در ابتدا با هدف تغییر نحوه کار در فضاهای اشتراکی راه‌اندازی شد، به‌سرعت رشد کرد و در یک مقطع، ارزشی نزدیک به ۴۷ میلیارد دلار داشت. اما در نهایت مشخص شد که مدل کسب‌وکار آن پایدار نیست و تنها بر اساس تزریق سرمایه مصنوعی رشد کرده است. پس از تلاش نافرجام برای ورود به بورس، شرکت سقوط کرد و هزاران کارمند اخراج شدند.

اما سرمایه‌گذاران و بنیان‌گذار آن، آدام نیومن، با ۱.۷ میلیارد دلار غرامت خروج، سود خود را بردند و شرکت را ترک کردند. این نمونه نشان می‌دهد که استارتاپ‌ها در بسیاری از مواقع، صرفاً به‌عنوان ابزاری برای سودآوری عده‌ای خاص عمل می‌کنند، نه برای حل مشکلات واقعی جامعه.

یکی دیگر از نمونه‌های بارز استارتاپ‌های توخالی، ترانوس (Theranos) است. این شرکت که ادعا می‌کرد می‌تواند آزمایش‌های پزشکی را تنها با یک قطره خون انجام دهد، میلیاردها دلار سرمایه جذب کرد و نام‌های بزرگی مانند هنری کیسینجر و جورج شولتز را به‌عنوان سرمایه‌گذار جذب خود کرد. اما در نهایت، مشخص شد که فناوری وعده‌داده‌شده وجود ندارد و الیزابت هولمز، بنیان‌گذار شرکت، به جرم کلاهبرداری محکوم شد.

در این میان، نه‌تنها سرمایه‌گذاران دچار ضرر شدند، بلکه میلیون‌ها بیمار که به فناوری این شرکت امید بسته بودند نیز فریب خوردند. این نشان می‌دهد که استارتاپ‌ها اگر تنها بر سود سرمایه‌گذاران متمرکز شوند و اخلاق حرفه‌ای را کنار بگذارند، نه‌تنها ارزشی ایجاد نمی‌کنند، بلکه می‌توانند به جامعه آسیب هم بزنند.

اما آیا همه استارتاپ‌ها این‌گونه هستند؟ آیا هیچ نمونه‌ای از شرکت‌هایی که واقعاً برای مردم ارزش‌آفرینی می‌کنند وجود ندارد؟ خوشبختانه، پاسخ این سؤال منفی است. برخی از استارتاپ‌ها واقعاً توانسته‌اند تغییرات مثبتی ایجاد کنند و به بهبود زندگی مردم کمک کنند.

برای مثال، تسلا یکی از معدود استارتاپ‌هایی است که علاوه بر جذب سرمایه هنگفت، توانسته است تحولی واقعی در صنعت خودروهای برقی ایجاد کند. امروزه، به لطف نوآوری‌های تسلا، بسیاری از خودروسازان سنتی نیز مجبور به حرکت به سمت الکتریکی‌سازی شده‌اند. این نشان می‌دهد که اگر استارتاپی واقعاً بر یک مشکل مهم تمرکز کند و تحت تأثیر فشارهای کوتاه‌مدت سرمایه‌گذاران قرار نگیرد، می‌تواند تأثیر مثبتی در جامعه داشته باشد.

نکته مهم در این میان، تفاوت میان استارتاپ‌هایی است که برای سود سرمایه‌گذاران ایجاد می‌شوند و استارتاپ‌هایی که برای حل مشکلات واقعی شکل می‌گیرند. در حالی که بسیاری از استارتاپ‌های سیلیکون‌ولی به‌دنبال افزایش ارزش‌گذاری و جذب سرمایه بیشتر هستند، در برخی نقاط جهان، استارتاپ‌هایی ایجاد شده‌اند که هدف اصلی آن‌ها بهبود زندگی مردم و رفع مشکلات اجتماعی است.

برای مثال، در کشورهای درحال‌ توسعه، استارتاپ‌های مایکروفایننس (Microfinance) توانسته‌اند دسترسی به خدمات مالی را برای میلیون‌ها نفر فراهم کنند و به کاهش فقر کمک کنند. این نشان می‌دهد که اگر ساختار سرمایه‌گذاری و مدل کسب‌وکار به‌درستی تنظیم شود، استارتاپ‌ها می‌توانند ابزاری برای پیشرفت باشند، نه صرفاً ماشین پول‌سازی برای سرمایه‌داران.

اما چطور می‌توان اطمینان حاصل کرد که استارتاپ‌ها به سمت ارزش‌آفرینی واقعی حرکت کنند؟ اولین و مهم‌ترین عامل، تغییر رویکرد سرمایه‌گذاری خطرپذیر است. امروزه، بسیاری از سرمایه‌گذاران تنها به‌دنبال رشد سریع و بازگشت سرمایه بالا هستند، بدون اینکه به پایداری کسب‌وکار و تأثیر آن بر جامعه فکر کنند.

اگر سرمایه‌گذاری‌ها بر اساس مدل‌های پایدارتر و مسئولیت‌پذیرتر انجام شود، استارتاپ‌ها نیز مجبور خواهند شد که بر حل مشکلات واقعی تمرکز کنند، نه بر فریب بازار.

در کنار این موضوع، نظارت و شفافیت در اکوسیستم استارتاپی باید افزایش یابد. بسیاری از استارتاپ‌هایی که در نهایت شکست می‌خورند، از ابتدا بر اساس مدل‌های غیرواقعی رشد کرده‌اند، اما به دلیل نبود نظارت کافی، تا مدت‌ها سرمایه جذب می‌کنند. اگر شفافیت مالی و نظارت بر عملکرد استارتاپ‌ها افزایش یابد، احتمال وقوع رسوایی‌هایی مانند وی‌ورک و ترانوس کمتر خواهد شد.

در نهایت، باید این واقعیت را پذیرفت که استارتاپ‌ها، بسته به رویکرد و مدل کسب‌وکارشان، می‌توانند هم فرصتی برای پیشرفت باشند و هم تهدیدی برای اقتصاد و جامعه. اگر این شرکت‌های نوپا بتوانند بر حل مشکلات واقعی تمرکز کنند و از فشارهای سرمایه‌گذاران کوتاه‌مدت رها شوند، می‌توانند به عنوان نیرویی مثبت در جامعه عمل کنند.

اما اگر تنها هدف آن‌ها جذب سرمایه و سودآوری برای گروهی محدود باشد، در نهایت به بحران‌های اقتصادی و نابرابری‌های بیشتر منجر خواهند شد.

بنابراین، سؤال اصلی این نیست که آیا استارتاپ‌ها خوب هستند یا بد، بلکه این است که چگونه می‌توان ساختار آن‌ها را به‌گونه‌ای تنظیم کرد که واقعاً به مردم خدمت کنند، نه فقط به سرمایه‌گذاران.

بیشتر بخوانید
عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا