راضیه حسینی
همینطور پیش برویم با بیمارستانهای خالی از پرستار و پر از بیمار روبرو خواهیم شد. البته طبقه مرفه اصلاً نیاز نیست نگران باشند، بیمارستانهای خصوصی هرطور شده تتمۀ پرستاران را برای خودشان نگه میدارند. بیماران بیمارستانهای دولتی میمانند و جای خالی پرستاران. خودشان باید یکطوری حلش کنند.
مثلاً میتوانند بیماران را چند دسته کنند. کمی بدحالها از خیلی مریضها پرستاری کنند و خیلی مریضها هم از رو به موتیها، و رو به موتیها هم هرازچندگاهی چشم باز کنند و فوتشدهها را بشمارند!
اگر به جمعیت پرستاران مهاجر، پزشکان هم اضافه شوند که عالی میشود. خود بیماران با حفظ سمت، باید وظیفۀ پزشکان را هم بر عهده بگیرند. مثلاً اگر بیماری نیاز به عمل فوری آپاندیس داشت خودشان دستبهکار شوند و از گوگل کمک بگیرند! درست است شاید عوض آپاندیس کلیه را بیرون بیاورند، ولی مهم این است که تلاششان را کردهاند. شاید گاهی اوقات مجروحی بهصورت اورژانسی وارد شوند.
کل بیماران باید بهسرعت تلاش کنند تا مجروح درد کمتری بکشد. از آنجایی که تکنسین اتاق عمل و بیهوشی هم موجود نیست، باید خودشان وارد عمل شوند و بهترین کار، استفاده از یک دسته بیل است. اگر عمر مجروح مورد نظر به دنیا باشد، فقط بیهوش میشود و میتوانند کار بخیه و باقی موارد را انجام دهند.
بیماران باید سعی کنند طاقت بیاورند تا مسئولان بالاخره راهکار مورد نظر را پیدا کنند. از دورۀ انکار و «ما اصلاً کمبود پرستار نداریم» گذر کنند، به دورۀ قبول مشکل و «کارگروههایی برای حل مشکل کمبود پرستار تشکیل شده است» برسند، و بعد از آن هم «آزمونهای استخدامی پرستاری» شروع شود و در نهایت خبر خوش «استخدام چندین هزار پرستار» اعلام شود.
بیماران زنده مانده، با دیدن این خبر میتوانند نفس راحتی بکشند و امیدوار باشند بالاخره پرستارها وارد میشوند و چند سالی طول میکشد تا از شرایط بد کاری خسته شوند و آنها هم به فکر مهاجرت بیفتند.
به نظرمان در این شرایط مردم باید تلاش کنند تا میتوانند بیمار نشوند. اگر شدند کارشان به بیمارستان نکشد و اگر کشید، تلاش کنند زنده بمانند.