برای ما ممنوع، برای شما مجاز؟!

سکینه
سالهاست که ایرانیان در بستر تاریخ با پرسشها و آزمون های سختی روبهرو بودهاند. آزمونهایی که مضمون اصلی آنها یک تبعیض آشکار است: «چرا آنچه برای دیگران مجاز بوده، برای ما ممنوع است؟» پرسشی که دوباره این روزها، همزمان با جنگ و تجاوز و تداوم تحریم و فشار خارجی، با قوتی مضاعف در ذهن جامعه ایرانی شکل میگیرد.
در هفتههای اخیر که دستان دشمن بار دیگر بر ماشه خصومت فشرده و آتش به شهرها و خانهها زده است، هر شب صدای نفرت از این بیرحمی، خانهبهخانه میپیچد. همسایگان، دوستان و همشهریان خود را در سوگ عزیزان نظامی، نخبه یا غیرنظامی میبینیم؛ اما چیزی که این زخمها را ژرفتر میکند، پرسش بیپاسخی است که نسلهای ایرانی با خود تکرار میکنند: به کدامین گناه باید تاوان بدهیم؟ چرا منابع، فناوری و حتی حق توسعه که دیگران در جهان از آن بهرهمند هستند، برای ما باید ممنوع و خطوط قرمز قلمداد شود آن هم از سوی کشوری که تعداد بمب های هسته ای ان در خارج از قواعد بین اللملی معلوم نیست و برای فعالیت هایش به هیچ کس پاسخگو نیست؟
در تحلیل این مساله، باید از دو منظر به موضوع نگریست: نخست، فشارها و محدودیتهایی که از خارج بر ایران تحمیل میشود و دوم، آسیبها و کاستیهایی که از دل اختلافات داخلی سر باز میزنند. دشمنان ایران با بهرهگیری از ابزار رسانه و روانی، تلاش دارند جلوهای از انزوای ایران ارائه دهند، در حالی که بسیاری از کشورهای منطقه بدون دردسر و مزاحمت، حتی به سلاح هستهای رسیدهاند. اما در مقابل، برخورد جهانی با ایران، حتی برای دستیابی به انرژی هستهای صلحآمیز، کاملاً متفاوت و گزینشی است.
این دوگانگی زمانی آزاردهندهتر میشود که میبینیم برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس یا حتی رژیم اسرائیل، فارغ از هرگونه محدودیت، از پیشرفتهترین فناوریها و تسلیحات برخوردارند، ولی ایران باید به واسطه تلاش برای پیشرفتِ بومی، همواره پاسخگو و تحت مجازات باشد. واقعیت این است: «ایرانیبودن» فراتر از یک هویت، یک مسئولیت تاریخی و اجتماعی در برابر چنین تبعیضهایی است.
اما باید اعتراف کرد چالشهای ملی تنها به دشمن خارجی ختم نمیشود. اگر دشمن بیرونی با موشک و تحریم هجوم آورده، دشمن درونی با بیتوجهی به نیاز مردم، اختلافات جناحی، و ارجح دانستن منافع فردی بر جمعی فرصت را برای ضربه زدن فراهم کرده است. نگاهی به گذشته نشان میدهد زمانهایی که حاکمان در اختلافات غرق بودهاند یا صدای مردم را نشنیدهاند، کشور سختترین ضربات را متحمل شده است. از دورههای حمله اسکندر و مغول گرفته تا دوران معاصر، نقش عوامل داخلی در بروز بحرانها پررنگتر از دشمن خارجی بوده است.
بخش مهمی از بحرانهای امروز ایران نیز ریشه در همین موضوع دارد؛ زمانی که سیاستهای اشتباه و ناکارآمدی برخی مدیران، فضای همدلی و وفاق جامعه را از بین میبرد یا باعث هدررفت منابع و رشد فساد میشود. گاه دیدهایم مدارک و اسناد حساس کشور که میتوانست عامل امنیت و پیشرفت باشد، به سادگی به دست دشمن رسیده است. اینها، دردناکترین شکل خیانت است زیرا راه خدمت به بیگانگان را هموار میکند.
در این شرایط، اتحاد ملی ایران سرمایه بزرگی است که دشمن با تمام توان در پی شکستن آن بوده و هست. تجربه نشان داده هر بار که دولت و ملت کنار یکدیگر ایستادهاند ـ حتی اگر اختلافنظر وجود داشته باشد ـ هیچ دشمنی نتوانسته جلو اراده جمعی را بگیرد. در مقابل، هر جا این وحدت آسیب دیده، خسارتهای بزرگی بر کشور تحمیل شده است.
بنابراین حاکمان، فعالان سیاسی و مردم باید وقت خود را به جای حواشی و تخریب، وقف همدلی و شناسایی آسیبها کنند. دولت وظیفه اساسی دارد فضای وفاق و گفتگو را بازسازی کند و اختلافات را به منافع ملی گره نزند. مردم نیز باید از تاریخ درس بگیرند و مراقب باشند تفرقه به ابزار دست دشمنان تبدیل نشود.
مهمتر از همه، باید با افرادی که به هر بهانه و تحت هر عنوانی با افشا یا خروج اسنادِ حساس یا مانعتراشی داخلی، عملاً اقدام علیه ایران انجام دادهاند، برخورد جدی شود چراکه همین خیانتها، سلاح دشمن را کارآمدتر میکند.
اگر امروز وحدت و هماهنگی میان ملت و دولت به یک واقعیت عینی تبدیل شده است، باید از این پیروزی بزرگ پاسداری و موانع همبستگی را رفع کرد. بقای ایران در گرو همدلی است و این رمز پیروزی ما مقابل همه آنانی است که میخواهند همیشه برای ما ممنوع باشد، اما برای خود مجاز.