بنشین بر لب جوی و ساسی مانکن گوش کن
راضیه حسینی
حضرت حافظ: آقایان برخیزید و ببینید که این فلک چطور به مردم نادان زمام مراد داده.
سعدی: چه شده باز؟ چه کسی اشعار ما را به هم نسبت داده؟ نکند این بار ما را با فردوسی اشتباه گرفتند؟
فردوسی: آخر گرز گران و رستم و اسفندیار من چه ربطی به گلستان سرخوش شما دارد اخوی؟
حافظ: آقایان بحث اینها نیست. کاش اشعار ما را با هم قاتی میکردند، اصلاً کاش میگفتند فردوسی در حال رقص سماع، شاهنامه را گفته و مولانا، شمس را در میدان جنگ نشناخته و کشته. کاش لیلی را با زن خسرو اشتباه میگرفتند و مجنون را با فرهاد. اوضاع خرابتر از اینهاست. بیایید نزدیکتر تا این موزیک ویدئو را برایتان پلی کنم، باقی نشنوند. میگویند جاهلی به نام ساسیمانکن خوانده.
فردوسی: کافیست آقا کافیست. این دکمه خاموش بیصاحابش کجاست؟ بسی رنج بردم در این سال سی که اینها بیایند اینطور زبان پارسی را قهوهای کنند؟ آی رستم کجایی که با رخشت بیایی و این مردک مانکن را از وسط دونیم کنی طوری که به درد گذاشتن پشت ویترین هیچ مغازهای هم نخورد.
سعدی: این علف که میگوید چیست؟
حافظ : نمیدانم، ولی هر چه هست جنس بیمقداری است که اینچنین افراد را متنزل کرده. مگر شعر و شراب ما چه بدی داشت که رفتهاند پی این الواطیها؟
فردوسی: همین را بگو. از شاهنامه ما ایراد گرفتهاند که برای بچهها مناسب نیست و محتوای خشنی دارد. یکی نیست بهشان بگوید الان محتوای این علفخوارها برای بچهها مناسب است؟ تاختن اسبهای جنگی بدآموزی بیشتری دارد یا راه رفتن و اجرای حرکات خاکبرسری این دو نخاله؟ حالا مسئولان ارشاد مملکت چه کردهاند برای این کار؟
سعدی: هیچ. به گمانم میزان گل و گلدانهای جلوی آلات موسیقی را کمی بیشتر کنند، شاید هم بر تعداد خوانندگانی که پاکوبان و جیغزنان وارد صحنه میشوند بیفزایند.
حافظ: آقایان، از من اکنون دگر طمع صبر و دل و هوش مدارید، میخواهم بروم کاسه کوزهشان را به هم بریزم.
سعدی: کجا برادر. یادت رفته جملگی روح هستیم و کاری از دستمان برنمیآید. تازه اگر زنده بودیم هم احتمالاً باز کاری نمیتوانستیم بکنیم. باید مینشستیم کنار جوی و گذر عمر خویش میدیدیم و از موبایل رهگذران، موزیک ویدئوی جدید ساسی میشنیدیم.
نظامی گنجوی: آقایان ببخشید مزاحم میشوم. این کلیپ را یکی از دوستان برایم فرستاد راست است؟ واقعاً مردم نشستهاند به راحتی و بدون فیلترشکن این چیزها را میبینند؟
حافظ: بله برادر جان راست است. تازه میگویند توی روبیکا و داخلیها هم پخش شده.
نظامی: فقط لیلی و مجنون ما بد بود که سانسورش کردند؟ بیچاره لیلی کجا این شکلی بود. لیلی که ما ساختیم نهایت ظرف مجنون را شکست و اصلاً از این کارها بلد نبود. مجنون بیچاره هم که کلاً پرت بود و اگر از این چیزها بلد بود لیلی را خیلی زودتر میگرفت.
حافظ: ای برادر اینها به میخانه و جام ما هم رحم نکردند.
سعدی: ما را هم که گفتند شیخی با شعرهای بالای هجده سال.
فردوسی: ما هم که خشن و جنگجو بودیم. اصلاً ولش کنید همین ساسی و آن ساحره برایشان خوب است. ما به چه کارشان میآییم. برویم با مولانای جان کمی سماع بزنیم. این اهل دنیا خودشان هم نمیدانند چه میکنند. هیچ در هیچ عجیبی شده.