کد خبر: 100804226945
جامعه و فرهنگروزنامه

تغییر سلول توسعه؛ خانواده به جای شرکت

سجاد عباسی؛ دکترای آینده پژوهی

چرا حل ابرمسائل قرن ۲۱ (با تاکید بر کلان مسئله ترافیک) نیازمند گذار از پارادایم شرکت-محور به خانواده-محور است؟

۱. بحران پارادایم: ترافیک به عنوان نشانه شکست سیستمی

ابر چالش‌های جهانی و ملی امروز – از ترافیک و آلودگی تا نابرابری و فرسایش اجتماعی – صرفاً مشکلات مدیریتی نیستند؛ آن‌ها نشانه‌هایی از یک شکست سیستمی عمیق‌تر در پارادایم توسعه ما هستند.

مطالب پیشنهادی

پارادایم مسلط از قرن بیستم، شرکت (Corporation) را به عنوان سلول اصلی توسعه تعریف کرده و هدف آن را حداکثرسازی سود و رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) قرار داده است. در این چارچوب، خانواده، محیط زیست و زمان با کیفیت، به منابع بیرونی (Externalities) یا ابزارهایی برای تولید تقلیل می‌یابند.

تا زمانی که این سلول اصلی توسعه از شرکت به خانواده (به مثابه واحد پایداری و سلامت اجتماعی) تغییر نکند، تلاش‌ها برای حل ابر مسائل شهری مانند ترافیک تهران محکوم به بی‌ثمر ماندن است.

۲. ریشه‌های سیستمی مسئله: تولید چالش توسط شرکت‌محوری

تمرکز بر سود و رشد شرکت‌ها، به‌طور فعالانه ابرمسائل را خلق می‌کند:

الف) تمرکزگرایی جغرافیایی و ترافیک اجباری: شرکت‌های بزرگ، نیازمند تمرکز خدمات و نیروی کار در مراکز شهری هستند. این تمرکز، میلیون‌ها نفر را مجبور به سفرهای روزانه و طولانی‌مدت از حومه به مرکز می‌کند. در نتیجه،تخریب شهری: محل کار، خدمات، و زندگی خانواده از یکدیگر جدا می‌شوند.

هدر رفتن زمان باکیفیت: خانواده‌ها زمان حیاتی خود را در ترافیک می‌گذرانند؛ این هزینه، به عنوان یک مالیات اجباری زمانی برای حفظ چرخ اقتصادی شرکت‌محور بر دوش آن‌ها تحمیل می‌شود.

ب) نابرابری و تبدیل خودرو به کالای سرمایه‌ای: پارادایم شرکت‌محور، نابرابری را به رسمیت می‌شناسد. این امر در حوزه خودرو به وضوح دیده می‌شود.

سوبسیدهای مخرب: یارانه‌های انرژی و قیمت‌گذاری غلط سوخت، استفاده از خودروی شخصی را برای افراد متمول (که مصرف بیشتری دارند) بسیار ارزان نگه می‌دارد.

سفته‌بازی: خودرو از ابزار حمل‌ونقل به ابزار حفظ ارزش و سفته‌بازی تبدیل می‌شود. خانواده‌های ثروتمند، خودروی دوم و سوم را برای دارایی می‌خرند.

تبعات اجتماعی: خانواده‌های کم‌درآمد که مجبورند در حومه زندگی کنند، در نهایت قربانی ترافیک و آلودگی ایجادشده توسط این الگوهای غلط مالکیت می‌شوند. ترافیک، تجلی فیزیکی نابرابری طبقاتی است.

ج) آسیب‌های محیطی و سلامت: اصل حداکثرسازی سود، اغلب بر حفظ سلامت محیطی و عمومی اولویت می‌یابد. پایین نگه‌داشتن هزینه انرژی و غفلت از استانداردها، منجر به آلودگی شدید هوا و پدیده وارونگی دما می‌شود. در این حالت، ترافیک مستقیماً به یک بحران سلامت عمومی تبدیل می‌گردد که دوباره، خانواده‌ها اولین قربانیان آن هستند.

۳. پارادایم خانواده‌محور: گذار به توسعه انسانی

پارادایم خانواده‌محور، مستلزم تغییر هدف سیستم و بازتعریف قواعد در سطح کلان است کهبه طور مشخص در سه حوزه باید تجدی نظر کرد:

الف) تغییر هدف کلان توسعه: از GDP به QFT: هدف اصلی توسعه باید از رشد تولید ناخالص داخلی به حداکثرسازی پایداری، سلامت و زمان باکیفیت خانواده (QFT) تغییر یابد.

سیاست دسترسی (Access) به جای سرعت (Speed): در مدیریت شهری، موفقیت نه با سرعت بالای جاده‌ها، بلکه با درصد دسترسی محلی خانواده‌ها به خدمات اساسی (شغل، مدرسه، درمان) در شعاع پیاده‌روی سنجیده شود.

ب) اصلاح سیستم مالیاتی و مشوق‌های اقتصادی: برای قطع حلقه تقویت‌کننده سفته‌بازی، سیاست‌های مالیاتی باید عادلانه‌تر شوند.

مالیات خانواده‌محور: به جای مالیات خطی بر خودروی دوم، باید از سیستم مالیات متغیر بر اساس نیاز خانواده استفاده شود. خانواده‌ای که به دلیل دوری از خدمات یا وجود عضو ناتوان به خودروی دوم نیاز دارد، معاف شود؛ در مقابل، افرادی که خودرو را برای سوداگری نگه می‌دارند، با مالیات تصاعدی روبه‌رو شوند.

انتقال سوبسید: منابع حاصل از اصلاح یارانه‌های انرژی، باید به‌طور مستقیم برای توسعه حمل‌ونقل عمومی کارآمد و زیرساخت‌های محله‌محور سرمایه‌گذاری شود.

ج) تمرکززدایی فعال و نفوذ در سایر حوزه‌ها: این پارادایم باید در تمام حوزه‌ها نفوذ کند.

اقتصادی: تشویق مشاغل محلی و دورکاری خانواده‌محور برای کاهش سفرهای ساعت اوج.

آموزشی: سرمایه‌گذاری در مدارس محلی و دانشگاه های بومی و منطقه ای با کیفیت بالا برای حذف سفرهای اجباری طولانی در طول سال تحصیلی.

تکنولوژیک: هدایت نوآوری‌های علمی به سمت فناوری‌های کاهش‌دهنده زمان تلف‌شده و سامانه‌های حمل‌ونقل عمومی متقاضی‌محور، نه صرفاً روان‌سازی ترافیک خودروی شخصی.

خلق یک سیستم انسانی‌تر

بنا به آنچه گفته شد؛ تغییر پارادایم از شرکت‌محوری به خانواده‌محوری، قوی‌ترین اهرم سیستمی برای حل ابرمسائل است. این رویکرد، ترافیک را به عنوان یک عارضه جانبی (Side Effect) می‌شناسد و با تغییر اهداف سیستمی، نه تنها علائم را کاهش می‌دهد، بلکه ریشه‌های نابرابری، آلودگی و استرس اجتماعی را نیز هدف قرار می‌دهد.

برای حل مسائل پیچیده‌ای چون ترافیک تهران، نیاز به یک اراده سیاسی برای فراتر رفتن از راه حل‌های تکنیکی و قرار دادن خانواده در مرکز فلسفه توسعه داریم؛ تنها در این صورت است که می‌توانیم به سمت یک آینده پایدار، عادلانه‌تر و انسانی‌تر گام برداریم.

عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا