دیگر جا نداریم، حتی برای وعدههای توخالی
«هشدار جدی دربارۀ کاهش کیفیت زندگی ایرانیها؛ ۸ دهک جامعه قادر به زیست سالم نیست.»
راضیه حسینی
راهکارهای مسئولان برای برونرفت از این مشکل: سبد معیشتی به مردم میدهیم. بعد کاری میکنیم همان سبد معیشت را هم نتوانند بخرند.
حقوق کارگران را طوری تنظیم میکنیم که هیچ ربطی به دستۀ سبد هم نداشته باشد. اصلاً کاری میکنیم دیدن سبد خالی هم برایشان تبدیل به آرزو شود.
مسکن ارزان به مردم تحویل میدهیم اسمش را هم میگذاریم «نهضت ملی مسکن» بعد کاری میکنیم همین مسکنها از معمولیها گرانتر شود و مردم دیگر نتوانند از عهدۀ پرداخت پولش برآیند. وقتی میبینیم این هم نتیجه نداد دچار یأس فلسفی میشویم و کلاً قیمت مسکن را رها میکنیم. قیمت هم مثل گوسالهای که برای اولینبار از طویله ول شده طوری جستوخیز میکند که به سقف آسمان میرسد و مردم نهتنها به خرید مسکن نهضت ملی، بلکه به اجارۀ آن هم نمیرسند.
حالا که نمیتوانیم چیزی را ارزان کنیم، لااقل تلاش میکنیم هوای پاک در اختیارشان قرار دهیم. مازوتسوزی را قطع میکنیم. البته مردم باید در نظر داشته باشند هرکه طاووس میخواهد باید جور هندوستان را هم بکشد. دیگر قطعی دوساعته برق و گاز را تحمل کنید، عوضش هوای پاک داشته باشید.
اگر این هم نشد دوباره میرویم سراغ تعطیلی جمعه و شنبه. بالاخره مردم گناه دارند دو روز تعطیلی حقشان است. البته بهاستثنای کارمندان بانکها، مشاغل حساس، کارگرهای کارخانهها و شرکتهای خصوصی و … حالا هر وقت تعطیلیها به تصویب رسید یک فکری هم برای این افراد میکنیم. شاید آخر سال یک لوح تقدیر به همراه یک جعبه شکلات دارک ۹۹درصد به آنها اهدا کنیم.
اگر دیگر این یک هم نشد میرویم سراغ قطع فیلترینگ و بالا بردن سرعت اینترنت. درست است هیچوقت به نتیجۀ نمیرسیم، ولی در عوض میتوانیم مردم را دقایقی امیدوار کنیم، و چه کسی هست که نداند ما مسئولان زندهایم فقط برای امیدوار کردن مردم!
در خلال این تصمیمات به جمعیت زیر خطفقریها مدام اضافه میشود و دیگر جا برای افراد بیشتر وجود ندارد. به نظرمان مسئولان اصلاً لازم نیست خودشان را اذیت کنند. این پایین صدا به صدا نمیرسد. کسی نمیداند نفس بعدی میآید یا نه؟ دغدغۀ مردم زندهماندن شده و دیگر به چیزی فکر نمیکنند. راحت باشید، نه گوش سالمی برای شنیدن مانده و نه دلِ خوشی برای امیدوار بودن.