کد خبر: 240504217179
حقوقی و قضاییروزنامه

سازمان پلیس موفق چه ویژگی های دارند

دکتر غلامحسین بیابانی؛ دبیر انجمن توسعه مطالعات علوم و نوآوری کارآگاهی ایران

توماس جی. پترز و روبرت اچ واترمن در کتاب خود، در جستجوی برتری، مجموعه‌ای از شرکتها و سازمان‌های آمریکایی موفق را مطالعه کردند و دریافتند که عوامل مشترک خاصی باعث ایجاد یک فرهنگ سازمانی موثر می‌شوند و به سازمانها اجازه می‌دهند به اهدافش برسد. همین معیارها می‌توانند به طور کلی در مورد یک پلیس مصداق داشته باشند.

۱.     عوامل خاص: سال‌ها است که نظریه‌پردازان اظهار کرده‌اند که عوامل مهم موفقیت شامل بودجه پایه صفر، برنامه‌ریزی راهبردی و تکنیک‌های علمی مدیریت می‌شوند. پس با نگاه به ادارات مجری قانون در سراسر کشور، نویسندگان دریافتند که ادارات پلیس ضعیف از تمامی این راهبردها استفاده می‌کنند. اما ادارات پلیس خوب و پیشرو هم نیز از این راهبردها استفاده می‌کنند. آن‌ها اساسا تکنیک‌هایی هستند که می‌توانند خریداری یا کارگزاری شوند، همان طور که یک تایر می‌تواند در یک خودرو نصب شود یا یک سیستم استریو در یک خانه، بدون اینکه ضرورتا تمامی موارد مورد نیاز برای تاثیرگذاری سازمانی را فراهم سازند.

 ۲. عوامل موثر: به نظر می‌رسد عوامل پیش‌رو از ویژگی‌های ادارات پلیسی باشند که در رسیدن به اهدافشان و در ایجاد فضایی که در آن مردم به کارشان متعهد هستند، موفق می‌شوند. عامل اولیه و از همه مهم‌تر، گرایشی از سوی فرماندهان  پلیس برای برخی فرم‌های عملیات است. در این اداره‌ها، عباراتی از قبیل “ما باید کمی تاخیر داشته باشیم” یا “احتمالا وقت مناسبی نیست” مورد استفاده قرار نمی‌گیرند. در عوض، بر روی عمل کردن همین حالا و تمایل به ریسک کردن برای دستیابی به اهداف مهم سازمان تاکید می‌شود. بنابراین فرماندهان پلیس آینده باید گرایش به عمل داشته باشند.

عامل دومی این است که ادارات پلیس تاثیرگذار اغلب یک ساختار سازمانی ساده دارند. کارکنان در اداره کاملا از نقش فرماندهی، شخصیت و اهداف او آگاه هستند. سومین عامل این است که چنین اداراتی به سوی کارایی جهت‌گیری دارند و چنین کارایی به بهبود افراد درون اداره بستگی دارد و نه فقط به ابزار مکانیکی از قبیل رایانه ها یا تجهیزات. نمی‌خواهیم بگوییم که رایانه ها یا دیگر تجهیزات مهم نیستند بلکه می‌خواهم بگوییم که آن‌ها در سطح بهره‌وری عاملی تعیین کننده نیستند.

تنها زمانی که هر فرد درون اداره بالاترین درجه ممکن از ظرفیت خود را فراهم می‌سازد، بهره‌وری به بالاترین درجه می‌رسد. در چنین اداره‌هایی با مردم به عنوان فرد برخورد می‌شود، چه در گروه فعالیت کنند و چه به تنهایی. در چنین اداره‌هایی به فرماندهان واحدها گفته نمی‌شود که چگونه کارهایشان را انجام دهند بلکه به آن‌ها گفته می‌شود که انتظار می‌رود چه دستاوردی داشته باشند.

به عنوان مثال ممکن است به یک شیفت گشتی گفته شود که با متعهد ماندن به منطقه‌ای خاص از جامعه در طول دوره‌ای خاص در برابر یک هدف خاص از قبیل فروشگاه‌ها انتظار می‌رود که سرقت‌های مسلحانه را کاهش دهند. شیوه‌ای که با آن به این هدف دستیابی می‌شود، به کسانی واگذار می‌شود که مسئولیت واقعی اجرا را بر عهده دارند. بنابراین، آن‌ها مستقل و مسئولیت‌پذیر می‌شوند. هر کدام از افسران می‌دانند که در کجا ایستاده‌اند و همچنین می‌دانند که عملکردشان در قبال ایده‌هایی که با همدیگر به عنوان یک گروه فراهم‌ ساخته‌اند، چطور بوده است. علاوه بر این یک عامل چهارم هم وجود دارد.

فرمانده پلیس بر اهداف کلیدی معدودی تاکید دارد و اداره را با قواعد و قوانین زیاد خسته نمی‌کند تا تصویر بزرگ‌تر فراموش شود. در عوض، سه تا پنج هدف تعریف می‌شوند، از قبیل کاهش نرخ جرم، کاهش زمان واکنش و رشد کارکنان اداره. نقش فرماندهان دیدن این است که به این اهداف دستیابی شوند. تقریبا هر فعالیتی که پیش می‌آید (چه توسط افسران پلیس، چه سرپرست‌ها و چه مدیران میانی شروع شده باشد) برای دستیابی به سه هدف عمده تعریف شده‌اند. در نهایت رئیس پلیس باید کنترل‌هایی داشته باشد تا ببیند که کار کامل شده است.

او همچنین باید تمایل داشته باشد به کم کردن این کنترل‌ها در هنگام مقتضی و صرف زمان بیشتر برای تلاش برای فعالیت‌های هماهنگ و انتقال اهداف.

این کنترل شامل این می‌شود که به کارکنان اجازه داده شود تا در هر زمان قضاوت کنند که در هر موقعیت چه کاری بهتر است. بنابراین قوانین نه به عنوان کنترل‌های سخت بلکه بیشتر به عنوان دستورالعمل دیده می‌شوند. بیشتر اوقات می‌توان آن‌ها را مشاهده کرد ولی باز هم افراد احساس آزادی دارند تا راه‌حل‌هایی جدید برای مشکلات خاص تدبیر کنند تا کاری که برای جامعه و اداره بهتر است را انجام دهند.

این امر مستلزم یک رئیس پلیسی است که می‌تواند هم انعطاف‌پذیر و هم سازگار باشد، انعطاف‌پذیر در عملیات هر روزه ولی سازگار در جهت‌دهی کلی اداره. پس تمامی این‌ها برای رئیس پلیس آینده چه معنایی دارد؟ به نظر می‌رسد که روسای پلیس نتوانند پشت فعالیت‌های سنتی پنهان شوند.

آن‌ها قادر نخواهند بود تا با تبیین فعالیت‌ها از قبیل تعداد بازداشت‌ها یا کیلومتر خودروها، پذیرفته شوند. این روسا باید نقش بسیار محکم‌تری ایفا کنند و مجبور هستند که مواضع محکمی بگیرند و از مواضع خود دفاع کنند. آن‌ها باید ادارات پلیسی بسازند که بتوانند رشد کنند، گسترش یابند و زندگی بهتری را برای همه به وجود آورند.

عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا