کد خبر: 300702141111
ادب و هنرجامعه و فرهنگروزنامه

صحبت‌های مرضیه برومند و چند نکته

هومن جهانگرد

بخشی از صحبت‌های خانم مرضیه برومند مدیرعامل خانه سینما که در مراسم تشییع پیکر زنده‌یادان مهرجویی و محمدی بیان شد ضمن بازتاب گسترده در رسانه‌ها، واکنش‌‌هایی را در فضای مجازی برانگیخت.

ایشان در جایی {احتمالا خطاب به دولت} اعلام می‌کند که «ما همه مانده‌ایم در این سرزمین برای اینکه سرزمین و خاک و مردم را دوست داریم با ما خوب باشید ما کنار شما با اسرائیل {رژیم صهیونیستی} هم می‌جنگیم ولی دلمان خون است» و بعد از این صحبت‌ها عده‌ای در مخالفت، خانم برومند را هو می‌کنند.

در ادامه این نزاع به فضای مجازی و رسانه‌ها کشیده شده و این ۱۸ ثانیه صحبت بارها پخش و با واکنش‌های مختلفی روبه‌رو می‌گردد.

زمانی که این اتفاقات را بررسی و با افکار خود تطبیق می‌دادم به این نتیجه رسیدم که وقت آن رسیده این مطالب را بنویسم بلکه عده‌ای که به دنبال گشایش در اذهان خود هستند با خواندن افکار من به آنها فکر کنند و با من همراه شوند.

دل همه ما خون است. در جهانی زندگی می‌کنیم که هر روز اوضاع بدتر می‌شود. به نظر می‌رسد کاری از دستمان برنمی‌آید. از انسان ۱۰ ساله تا ۹۰ ساله دنیایی را می‌بینیم که به هر دلیل از گرمایش زمین تا جنگ و بمباران در حال سوختن است و خلاف میل اکثریت مردم جهان، این وضعیت رو به بهبود نیست.

یک روز پاندمی است و یک روز جنگ اوکراین و یک روز جنگ بی‌پایان فلسطین و اسرائیل و جنگ میان آدم‌ها در فضای حقیقی و مجازی که هر روز آتش بیشتری از آنها زبانه می‌کشد.

هر اتفاقی ممکن است محلی برای نزاع، درگیری، دوقطبی‌سازی و در نهایت رسیدن به پوچی محسوب شود. رسانه‌های کشورهای غربی به شکل جنون‌آمیزی در طرفداری از جنایات اسرائیل فعالیت و طرفداری می‌کنند.

آنها که با افکار چپگرایانه و ضد محافظه‌کارانه خود را نمایان می‌سازند به همان میزان یا حتی بیشتر در اختیار فاشیسم قرار گرفته‌اند و هیچ پایبندی به آزادی، در سران و مسئولان کشورهای غربی دیده نمی‌شود. آنها بی قید و شرط از جنایتها حمایت و آن را تبلیغ می‌کنند. جنگ نمایشگاه سران استکبار است.

اما بازگردیم به خودمان. یک روزی در سال ۱۳۹۴ روی پل طبیعت قدم می‌زدم و به پرچم ایران نگاه می‌کردم. باد خوبی می‌آمد و پرچم در اهتزار بود.

همان موقع یاد پرچم ایران روی میز کارم افتادم که اغلب بابت گذاشتن آن از سوی عده‌ای مورد شماتت قرار می‌گرفتم. چرا این پرچم را روی میزت گذاشته‌ای؟ چرا برای سرود ملی ایستادهای؟

جا دارد از خودمان بپرسیم بالاخره ما چه زمانی قرار است کشورمان را دوست داشته باشیم؟ به هر دلیل، عده‌ای که کم‌شمار نیستند در این سال‌ها دیگران را به شیوه‌های مختلف و به خاطر اینکه کشورشان را با در نظر گرفتن همه تصمیم‌هایی که بهتر می‌شد گرفت، دوست داشته‌اند مورد شماتت قرار می‌دهند و علاقه‌مندی به ایران را به یک گناه در افکار بدل کرده‌اند. ما نمی‌توانیم همیشه برای بهترین حالت صبر کنیم و بعد از آن کشورمان را دوست داشته باشیم.

ما چرا ملت با سیاست‌تری نیستیم تا بتوانیم با حاکمیت خود تعامل کنیم؟ این درست نیست که یک عده به خاطر ناراحتی‌هایی که به هر دلیل از دولت‌ها دارند، بروند و از اسرائیل طرفداری کنند. رفقا نمی‌شود ما آزادی‌خواه و طرفدار اسرائیل باشیم البته حق انتخاب وجود دارد.

اگر امروز خانمی که مدیرعامل خانه سینما است به دولت می‌گوید با ما خوب باشید ما هم کنار شما خواهیم بود چرا عده‌ای ناراحت می‌شوند و این فرد را می‌کوبند؟ چشمان بیدار ملت کجاست؟

تا چه زمانی بر درهای بسته می‌کوبیم؟ هیچ کس حق ندارد خلاف میل عده‌ای نظر دهد در غیر اینصورت سیل بد و بی‌راه به سوی او روانه می‌شود و شرایط استادیومی رخ می‌دهد! صندلی‌ها و سنگ‌ها پرتاب می‌شوند!

پس ما چه زمان باید کنار هم باشیم؟ کنار دولت باشیم؟ دولت کنار ما باشد؟ این مسیر اشتباه دشمنی و با هم بد بودن را تا چه زمانی ادامه می‌دهیم؟ اینها را از خودمان بپرسیم.

مترجم، مدیر برند

نمایش بیشتر
عصر اقتصاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا