طلای بیقرار: از پناهگاه امن تا آینهی شکافهای اقتصادی
علیرضا محمودی فرد؛ استاد دانشگاه و تحلیلگر اقتصادی
در ماههای اخیر، نمودار قیمت طلا در ایران شبیه به منحنی یک صعود اضطراری شده است؛ حرکتی تند و بدون توقف که نهتنها سرمایهگذاران حرفهای، که خانوارهای عادی را نیز دچار سردرگمی و اضطراب کرده است.
این افزایش «افسارگسیخته» تنها یک نوسان بازار ساده نیست، بلکه نشانهی عمیق چندین شکاف ساختاری در اقتصاد کلان است. طلا در ایران امروز، دیگر فقط یک کالای زینتی یا سرمایهای نیست؛ تبلور ترس، بیاعتمادی و استراتژی بقای اقتصادی میلیونها شهروند شده است.
طلا بهمثابه شاخص کلان: چه عواملی این آتش را شعلهور کردهاند؟
علل این افزایش را میتوان در سه لایه تحلیل کرد:
۱. لایه جهانی: بادهای مخالف تورم جهانی
سیاستهای بانکهای مرکزی بزرگ: افزایش نرخ بهره توسط فدرال رزرو و سایر بانکهای مرکزی برای مهار تورم، بهطور پارادوکسی در کوتاهمدت، طلا را تحتفشار قرار داده است؛ اما در برابر، افزایش ریسک رکود جهانی، طلا را بهعنوان پناهگاه دوباره جذاب میکند.
تنشهای ژئوپلیتیک: جنگ اوکراین و تنش در خاورمیانه، همواره بر قیمت این فلز امن اثر مثبت دارد.
۲. لایه ملی: موتورهای اصلی محرکه در داخل
نرخ ارز، سلطان بلامنازع: در اقتصاد ایران، قیمت طلای داخلی پیوندی ناگسستنی با نرخ ارز (بهویژه دلار آزاد) دارد. هر تلاطم در بازار ارز، مستقیماً و با ضریبی بالا، خود را در بازار طلا نشان میدهد. بخش عمدهای از افزایش اخیر، بازتاب مستقیم نوسانات ارزی است.
تورم ساختاری و از دست دادن اعتماد به پول ملی: نرخ تورم بالا و مزمن، قدرت خرید پول ملی را مستهلک کرده است؛ در چنین شرایطی، مردم برای حفظ ارزش داراییهای خود بهسمت داراییهای فیزیکی مانند طلا هجوم میآورند؛ این یک پناهگیری تورمی است.
ابهام در بازارهای موازی: رکود و نوسان در بازار سهام، محدودیتهای بازار مسکن و عدم جذابیت سپردههای بانکی با سود واقعی منفی، طلا را به تنها گزینهی آشکار و قابل دسترس برای سرمایهگذاری و حتی سپردهگذاری کوتاهمدت تبدیل کرده است.
انتظارات تورمی و سیکل معیوب: افزایش قیمت، خود باعث دامن زدن به انتظارات تورمی بیشتر و تقاضای سفتهبازی میشود؛ این خودتغذیهکنندگی، شتاب صعود را غیرعادی میکند.
۳. لایه روانی-اجتماعی: هیزم هیجانی بر آتش
فرهنگ مالی ریشهدار: طلا در فرهنگ ایرانی، همیشه نقشی فراتر از یک فلز گرانبها داشته و بهعنوان پشتوانهی خانواده در نظر گرفته میشود؛ این نگرش، پایه تقاضای همیشگی است.
شایعه و گسترش سریع اطلاعات: فضای مجازی و کانالهای غیررسمی، با انتشار شایعات درباره تحولات ارزی یا سیاسی، به تشدید هیجان و رفتار گلّهای در خرید دامن میزنند.
جادوی بازار: سود چه کسانی در آتش است؟
دلالان و نوسانگیران حرفهای: این گروه از بیثباتی تغذیه میکنند؛ سود آنها در نوسان است، چه صعودی و چه نزولی.
صرافیهای غیررسمی و بازار سیاه ارز: اینها اغلب به طلا بهعنوان یک واسطه برای نقل و انتقال سرمایه یا پوشش ریسک ارزی نگاه میکنند.
مردم عادی (تقاضای پناهگاهی): بزرگترین گروه، اما فاقد قدرت جهتدهی به بازار. رفتار گلّهای آنها در واقع پاسخ به سیگنالهای بازیگران قدرتمندتر است.
طلافروشان و صنف: آنها در موقعیتی دوگانه هستند؛ از یک طرف از افزایش قیمت اسمی دارایی خود سود میبرند، از طرف دیگر از رکود خرید مصرفی ضرر میکنند.
سیاستگذار و بانک مرکزی: بازیگری که با تصمیمات خود (در حوزه ارز، بانکها، قوانین) کل بازی را تحتتأثیر قرار میدهد، اما اغلب بهصورت غیرمستقیم و با تأخیر.
پیامدهای اجتماعی و اقتصادی: برنده کیست؟ بازنده کدام است؟
شکاف دارایی: این افزایش، بهنفع دارندگان قبلی طلا و سکه (که عموماً دهکهای متوسط به بالا هستند) تمام شده و نابرابری را تشدید میکند.
کمرنگ شدن کارکرد اصلی: طلا از پشتوانه ازدواج و پسانداز آینده به کالایی برای معامله و سفتهبازی روزانه تبدیل شده و این کارکردهای اجتماعی مهم را تحتالشعاع قرار دادهاست.
رکود در صنف طلافروشی: قیمتهای سرسامآور، خرید مصرفی و معمولی را بهشدت کاهش داده و کسبوکار بسیاری از صنوف مرتبط را راکد کرده است.
چهار راه پیش رو: طلا در مسیر چه آیندهای است؟
سناریوی محتمل (ادامه وضع موجود): ادامه نااطمینانیهای کلان → تداوم فشار بر قیمت ارز → طلا کماکان مسیر صعودی پرنوسان خود را ادامه میدهد.
سناریوی خوشبینانه (ثبات نسبی): اعلام یک توافق بینالمللی یا سیاستگذاری داخلی موفق برای مهار انتظارات تورمی → کاهش ضریب ریسک ایران → همگرایی نسبی قیمت داخلی و جهانی و کاهش سرعت صعود.
سناریوی بدبینانه (تشدید بحران): تشدید تحریمها یا شوک سیاسی جدید → جهش ارزی → طلا شاهد قلههای جدید و کاملاً بیسابقه خواهد بود.
سناریوی سیاه (حباب و ترکیدن): اگر افزایش صرفاً بر پایه سفتهبازی و حباب روانی باشد و از پشتوانه واقعی (ارز) جدا شود، احتمال یک اصلاح قیمت شدید و ناگهانی وجود دارد که خود میتواند بحرانساز باشد.
راهحلها: آیا میتوان افسار را کشید؟
مدیریت این بازار، نیازمند درمان ریشهای است، نه مُسکّنهای مقطعی هر چندکه در روزهای اخیر با خبر تغییر رئیس کل بانک مرکزی کمی تب و تاب افتاد با این حال باید به شکل ریشه ای به موارد زیر پرداخت:
۱. کنترل انتظارات تورمی: تنها راه ایجاد اعتماد، ارائه یک برنامه جامع و باورپذیر برای مهار تورم با هماهنگی بین سیاستهای پولی، مالی و ارزی است.
۲. ایجاد گزینههای جایگزین سرمایهگذاری: توسعه و ثباتبخشی به بازار سرمایه (بورس)، تسهیل سرمایهگذاری در تولید و ارائه سپردههای بانکی با سود واقعی مثبت، میتواند فشار تقاضای سفتهبازی را از طلا بردارد.
۳. شفافیتسازی و مدیریت اطلاعات: ارائه تحلیلهای رسمی و شفاف از سوی مراجع ذیصلاح برای خنثیسازی شایعات و کاهش هیجان کاذب بازار.
۴. سیاستگذاری هوشمند برای بازار طلا: هر گونه مداخله مستقیم در قیمتگذاری (مانند تعیین قیمت مصوب) بدون درمان علل بنیادی، تنها باعث ایجاد بازار سیاه و تشدید اغتشاشات خواهد شد.
در این امواج پرتلاطم، قایق کوچک خود را چگونه هدایت کنیم؟
توصیه اول (آموزش): طلا را نه بهعنوان منبع سود سریع، که بهعنوان یک دارایی حفاظتی بلندمدت ببینید.
توصیه دوم (تنوعبخشی): «همه تخممرغهای خود را در یک سبد (طلا) نگذارید.» اگر امکان دارد، حتی به میزان کم، به فکر تنوعبخشی به سایر داراییها باشید.
توصیه سوم (آگاهی): از خرید و فروش هیجانی و تحتتأثیر شایعات اکیداً پرهیز کنید؛ منبع خبری خود را بهدقت انتخاب کنید.
توصیه چهارم (نیاز واقعی): برای خریدهای مصرفی ضروری (مانند جهیزیه)، بهدنبال میانگینگیری هزینه در زمان باشید تا از شوک خرید در قلهها در امان بمانید.
سخن پایانی: طلا، نشانه است نه بیماری
افزایش افسارگسیخته قیمت طلا، خود بیماری اقتصاد نیست، بلکه نشانهی روشنی از بیماریهای بزرگتر است: بیاعتمادی به پول ملی، نااطمینانی به آینده و نبود گزینههای مطمئن برای حفظ ارزش دارایی. تا زمانی که این شکافهای ساختاری درمان نشوند، طلا همچون عقربهی لرزانی خواهد بود که هر تلاطم سیاسی و اقتصادی را بزرگنمایی میکند.
مهار این افزایش، نه با دستور به طلافروشان، که با تجویز نسخهای جسورانه برای اعتمادسازی کلان اقتصادی ممکن خواهد بود. آینده قیمت طلا، بیش از آن که در کارگاههای طلاسازی تعیین شود، در میزهای سیاستگذاری پولی و مالی رقم خواهد خورد.
قیمت طلا در ایران امروز، تنها یک عدد روی تابلوی بازار نیست؛ یک دماسنج اجتماعی است که نه درجه حرارت، که میزان تب اقتصاد و اضطراب ملت را نشان میدهد؛ پایین آوردن این تب، نیازمند درمانی اساسی است، نهتنها مصرف داروی مسکّن.








