فرزند بیشتر شکار بهتر
رئیسی: «داشتن اتاق اضافه برای فرزندآوری بیشتر، سخن قابل دفاعی نیست. تجربه زندگی اجداد ما نشان میدهد که میشود در خانههای کوچک با چند فرزند زندگی کرد.»
راضیه حسینی
متأسفانه ما هیچوقت نمیخواهیم از تجربیات گرانبهای اجدادمان استفاده کنیم. بهغلط تصور کردهایم باید نسبت به گذشته پیشرفت کنیم و وضع زندگیمان بهتر شود. این یک باور اشتباه است. ما باید سعی کنیم تا جایی که میتوانیم شبیه به اجدادمان شویم!
به نظرمان بهتر است از اجداد خیلیخیلی دور شروع کنیم. همانها که اصلاً خانه و زندگی خاصی نداشتند و در غارها زندگی میکردند. بهترین الگو برای حال حاضر فامیلهای غارنشینمان هستند! باید از آنها شیوۀ زندگی را بیاموزیم. اینکه چطور فرزند میآوردند، چطور بزرگشان میکردند و چگونه بدون داشتن حتی یک اتاق، میتوانستند فرزندهای بسیاری را تحویل جامعه بدهند. البته جامعۀ آن زمان با اکنون کمی توفیر داشت.
مثلاً در آن روزگار فقط یک قانون حاکم بود. بخور تا خورده نشوی! اما الان کمی اوضاع پیچیدهتر شده است و به همین خاطر مردم تصور میکنند فرزندآوری سخت است. اگر بتوانیم باز هم به روزهای اوج خود، همان دوران غارنشینی، بازگردیم، میتوانیم امیدوار باشیم که فرزندآوری هم به امری ساده و راحت تبدیل شود.
پیشنهاد میکنیم روی بیلبوردهای شهری این جمله را بنویسند «هرچه خانواده بزرگتر احتمال خورده شدن کمتر» یا مثلاً «خانوادۀ کوچکتر لقمۀ راحتتر» یا «فرزند بیشتر شکار بهتر» البته باید قبل از آن در زمینۀ سبک زندگی نئاندرتالی فرهنگسازی شود.
مسئولان میتوانند چند نمونه انسان نئاندرتال با غار و تمام ملزومات از چین سفارش دهند و در پارکها مستقر کنند! مردم که کمکم با این انسانها و سبک زندگیشان آشنا شدند، جذب آنها میشوند. یک روز همۀ امکانات زندگی را کنار میگذارند و به سمت طبیعت وحشی میدوند! پس از یافتن اقامتگاهی امن، تصمیم میگیرند تا میتوانند فرزند بیاورند و خانوادۀ خود را بزرگتر کنند.
پس از مدتی غارها کم میشود و مردم دربهدر دنبال جایی برای زندگی میگردند. مسئولان وارد صحنه میشوند و غار قسطی، غار مهر، غار بیستمتری و… را برای مردم مهیا میکنند. غارها گران میشود و برخی به برخی دیگر اجاره میدهند. غارها گرانتر میشود و مردم باز هم نمیتوانند از عهدۀ اجارۀ آنها برآیند. مردم بیغار میشوند، اما مسئولان باز هم انتظار دارند، بچه بیاورند!