فقر بلاتکلیف

راضیه حسینی
«عضو هیئتعلمی مرکز پژوهشهای مجلس: ۲۶ میلیون نفر دچار فقر مطلق داریم.۴ میلیون نفر دچار فقر شدید هستند؛ یعنی درآمد آنها کفاف غذای روزانهشان را هم نمیدهد.»
بچه که بودیم فقر اینقدر متنوع نبود. کلاً دو مدل آدم وجود داشت، فقیر یا پولدار. البته طبقهی متوسط همیشه بودند، ولی خیلی بهشان توجه نمیشد. مثل گوجههای توی ساندویچ بودند.
خیلیها بود و نبودشان را حس نمیکردند، بعضیها هم برای واضحتر شدن شرایط، از ساندویچ بیرونشان میانداختند.
زمان ما فقیر و پولدار خیلی واضح و مشخص بودند. از روی لباس و کفش، تا غذا و لوازمالتحریرشان میشد فهمید. شما فقط با نگاه به قمقمهی یک دانشآموز میتوانستی بفهمی در کدام رتبهی اجتماعی است.
اگر از آنهایی بود که با یک شاسی باز میشد و نی مثل فنر بیرون میزد، یعنی پولدار بود. جامدادیاش اگر از آنهایی بود که ده، بیست تا جا داشت و خودش تراش و پاککن و ماشینحساب داشت دیگر معلوم بود ماشینشان از آن خارجیهاست.
اما حالا همه چیز در هم مخلوط شده است. یکهو جمعیت زیر خطفقر یکجوری زیاد شد که نفهمیدیم چه شد. الان میتوانی خانه و ماشین داشته باشی، ولی فقیر باشی. میتوانی کارمند شرکتی معتبر باشی، مدرک بالای آکادمیک داشته باشی ولی فقیر باشی.
این روزها از روی لباس و کفش و گوشی نمیشود فقیر و غنی را تشخیص دارد. با آنهایی که خیلی متفاوتند و دیگر از پز گذشته و یکجور سبک زندگی خاص و پر از برند دارند، کاری نداریم.
جامعهی آماری ما هایکپی پوشهاست. آنها که در بلاتکلیفی بالا و پایین زندگی گیر کردهاند. حتی آنهایی که آیفون ۱۷ در دست دارند، ولی موجودی حساب بانکیشان طوری است که گاهی قد کارمزد بانک هم نمیشود.
ماهبهماه قسط آیفون میدهند و تا آخر ماه دیگر آه در بساط ندارند. جماعتی که یک جایی بین فقر مطلق و فقرمطلقتر گیر کردهاند، ولی هیچچیزشان به آن قسمت نمیخورد.
بچه که بودیم همه چیز خیلی مشخص بود. میدانستیم کجای زندگی هستیم و کجا نه. الان جماعتی سرگردانیم که نمیدانیم بالاخره کجای دنیا ایستادهایم و چقدر فقیریم؟
 
				


 
                        



