سکینه مهرائی
برگزاری مراسمهای تودیع و معارفه در وزارت نیرو، اگرچه بهظاهر یک رخداد اداری معمول به شمار میرود، اما همزمانی آن با عمیقترین چالشهای صنعت آب و برق کشور، این پرسش را پررنگتر از گذشته مطرح میکند: آیا جابهجایی مدیران و انتصاب چهرههای جدید، میتواند گره از مشکلات ساختاری صنعت نیرو باز کند یا صرفاً به تغییر ویترین مدیریتی محدود میشود؟
به گزارش عصراقتصاد، در تازهترین نمونه، مراسم تودیع و معارفه مدیرکل دفتر وزارتی وزارت نیرو با حضور عباس علیآبادی، وزیر نیرو برگزار شد.
در این مراسم، ماشاالله تابع جماعت، مدیرکل سابق دفتر وزارتی، پس از ۱۶ ماه فعالیت، تودیع و محمد ادیبسیرت به عنوان سرپرست جدید این دفتر منصوب شد.
با وجود آمار قابل توجه پروژهها و سرمایهگذاریها کارشناسان معتقدند عبور از بحران برق بدون اصلاح ساختار یارانهها، ثبات مقررات و تصمیمهای فراتر از تغییر مدیران ممکن نیست
وزیر نیرو در این آیین، ضمن تأکید بر اخلاقمداری، صبوری و شناخت تابع جماعت از مسائل روز وزارت نیرو، گردش مدیریتی را عاملی مؤثر در بهبود شرایط سازمانها دانست و ابراز امیدواری کرد که انتصاب مدیر جدید به «تحول و شکوفایی» در وزارت نیرو بینجامد.
این سخنان در حالی بیان میشود که خود تابع جماعت، در سخنان تودیع خود، دوره کنونی را «سختترین دوره وزارت نیرو» توصیف کرد؛ دورهای که با ناترازی شدید برق و انرژی، کمآبی، فشار فزاینده بر شبکههای تولید و توزیع و نارضایتی بخش صنعت و مصرفکنندگان خانگی همراه بوده است.
او هرچند از عبور نسبی وزارت نیرو از شرایط بحرانی ابتدایی دولت چهاردهم سخن گفت، اما فهرست بلندبالای جلسات، همایشها، ملاقاتها و پروژههای افتتاحشده بیشتر نشاندهنده مدیریت بحران روزمره است تا حل ریشهای مشکلات.
تغییر چهرهها یا تغییر مسیر؟
در همین چارچوب، دستاوردهایی مانند افتتاح گسترده نیروگاههای خورشیدی و اجرای پویش «ایران آباد» با صدها همت سرمایهگذاری، بهعنوان نقاط درخشان این دوره مطرح میشود؛ اما پرسش کلیدی این است که آیا این اقدامات، بدون اصلاح سیاستهای کلان و ساختار تصمیمگیری در وزارت نیرو، میتواند مسیر صنعت برق را بهطور پایدار تغییر دهد؟
واقعیت آن است که صنعت برق ایران سالهاست با مشکلاتی مواجه است که ریشه در سیاستگذاریهای کلان دارد. ناترازی تولید و مصرف، فرسودگی نیروگاههای حرارتی، قیمتگذاری غیرواقعی برق و وابستگی شدید به سوختهای فسیلی، مسائلی نیستند که با جلسات فشرده یا جابهجایی چند مدیر حل شوند. حتی اجرای پروژههای پرهزینه و افتتاحهای گسترده، اگر در چارچوب یک نقشه راه بلندمدت نباشد، بیشتر شبیه مُسکن عمل میکند تا درمان.
نگاهی به وضعیت انرژیهای تجدیدپذیر، بهویژه برق بادی، تصویری روشن از این چالش ساختاری ارائه میدهد. ایران، بر اساس اغلب مطالعات داخلی و بینالمللی، یکی از غنیترین کشورهای جهان از نظر پتانسیل باد است؛ برآوردها از ظرفیت فنی ۶.۵ تا ۱۰ گیگاوات در سایتهای شناساییشده و حتی پتانسیل بالقوه تا ۱۰۰ گیگاوات حکایت دارد. با این حال، ظرفیت نصبشده برق بادی کشور تنها حدود ۳۰۰ تا ۳۵۰ مگاوات است؛ عددی که کمتر از یک درصد ظرفیت واقعی برآورد میشود.
مسئله سیاستگذاری است نه کمبود مدیر
این شکاف عظیم، نه ناشی از فقدان دانش فنی و نه کمبود منابع طبیعی است. ایران توان طراحی و ساخت توربینهای بادی تا ظرفیت ۲.۵ تا ۳ مگاوات را دارد و شرکتهایی مانند سابا و نصیر نیرو در این حوزه فعال هستند. مشکل اصلی، در سیاستگذاریهای ناپایدار، یارانههای گسترده سوختهای فسیلی، قیمتگذاری غیرواقعی برق، ضعف قراردادهای خرید تضمینی و ریسک بالای سرمایهگذاری نهفته است؛ مسائلی که با تغییر یک مدیر یا برگزاری دهها جلسه تخصصی حل نمیشود.
در حالی که جهان به سمت توربینهای بادی عظیم، هوشمند، شناور و دیجیتالیشده حرکت میکند و ظرفیت توربینهای فراساحلی به بیش از ۱۴ مگاوات رسیده، صنعت برق ایران همچنان درگیر تأمین برق تابستان و عبور از پیک مصرف زمستان است. حتی بهترین انتصابات مدیریتی نیز اگر در چارچوب همان ساختارهای معیوب و سیاستهای متناقض عمل کنند، نمیتوانند این عقبماندگی را جبران کنند.
از سوی دیگر، تغییر مدیران، اگر با یک نقشه راه شفاف، اختیارات واقعی و پاسخگویی دقیق همراه باشد، میتواند بخشی از راهحل باشد. مدیری که بتواند میان توسعه تجدیدپذیرها، اصلاح اقتصاد برق، جذب سرمایه و نوسازی شبکه تعادل ایجاد کند، بیتردید نقش مهمی در عبور از بحران خواهد داشت. اما تجربه سالهای گذشته نشان میدهد که تمرکز بیش از حد بر جابهجایی افراد، اغلب جایگزین اصلاح سیاستها شده است.
مراسم تودیع و معارفه مدیران وزارت نیرو بار دیگر این پرسش را مطرح کرد که آیا جابهجایی افراد میتواند پاسخگوی ناترازی برق و انرژی کشور باشد یا نه؟
صنعت نیروی کشور امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند «تصمیمهای بزرگ» است؛ تصمیمهایی مانند اصلاح یارانه انرژی، واقعیسازی قیمت برق، ایجاد ثبات در مقررات سرمایهگذاری، تقویت شبکه انتقال در مناطق بادخیز، و اتصال راهبردی توسعه خورشیدی و بادی به امنیت انرژی و صادرات برق. بدون این اصلاحات، حتی بهترین مدیران نیز ناچارند انرژی خود را صرف مدیریت بحرانهای کوتاهمدت کنند.
مراسمهای تودیع و معارفه، نماد پویایی اداری هستند، اما پاسخ بحران صنعت برق در قاب این مراسمها خلاصه نمیشود. پرسش اصلی همچنان پابرجاست: آیا وزارت نیرو از تغییر افراد عبور کرده و به تغییر قواعد بازی رسیده است؟ یا صنعت برق همچنان باید منتظر بماند تا با هر انتصاب جدید، همان مشکلات مزمن، این بار با امضایی تازه تکرار شوند؟






