میدان صد و یکم خواجهعبدالله انصاری (طنز)
«مستاجران برای وام ۱۰۰ میلیونی باید ۵۲ میلیون سود بدهند!
در حالی شورای پول و اعتبار با پرداخت وام ۱۰۰ میلیون تومانی ودیعه مسکن در تهران موافقت کرده که سود این وام در دوره بازپرداخت ۵ ساله ۵۲.۳ میلیون تومان است.
سود وام مذکور ۱۸ درصد است و قرار نیست دولت مانند گذشته مابهالتفاوت ۷ تا ۹ درصدی آن را پرداخت کند.»
خواجه عبدالله انصاری خدابیامرز اگر الان زنده بود و اوضاع مستأجرها را میدید، متعجب از تحمل و صبر این افراد، قلم برمیداشت و سریع یک میدان به کتاب «صد میدان» خود اضافه میکرد.
و اما میدان صد و یکم:
این میدان که از پس مروت، فتوت، ریاضت، استقامت و صبر میآید، مستأجریت است. در این مقام صبری لازم است صد برابر ایوب پیامبر. مستأجر را قدرتی است فرازمینی، نامیراست و پوستسخت.
در این مقام جمله سختیها، صبرها و مشقات نهفته است. هرکه دوام بیاورد و زنده بماند، دیگر از هیچ چیز وحشت نکند و بر هیچ مشکلی آخ نگوید.
بلکه فقط نگاهی عاقل اندر سفیه به گرفتاری اندازد و گوید: «ما بدتر از اینهاش رو گذردوندیم. تو که خاطرهای داداش.»
البته این مقام درجهبندی دارد. از آنجا که احترام بر بزرگترهای مجلس همیشه واجب است، بالاترین مقام به ریش و موسفیدان تعلق میگیرد. آنها که با سه میلیون و اندی حقوق بازنشستگی، مجبورند دو میلیون و اندی قسط وام اجارهخانه بدهند و با اندی، یک ماه بگذرانند.
بلند مرتبگان در این میدان به درجهای از عرفان میرسند که تا به حال کمتر کسی رسیده و چشیده. یکجور «دنیا همه هیچ» خاصی در نگاه ایشان است که صوفیان مرارت کشیده و عارفان دود شمع خرده هم هنوز به آن درجه نرسیدهاند.
نشان مستأجران در دنیا سه چیز است: جیب خالی، دست خالی و حساب خالی.
اما در مقابل این افراد، گروهی هستند که سه نشان دارند: جیب پر، دهان پر و مغز خالی. این افراد در هیچ میدانی وارد نشده و نخواهند شد. کارشان خروج از گود است و فقط بلدند فریاد بزنند «لنگش کن.»