چرا ایده «کارآمدی جزیرهای» جواب نمیدهد
ایده کارآمدی جزیرهای نیز حتی اگر مورد پذیرش سیاستگذار قرار گیرد، در این مرحله به بنبست میخورد
محمود پوررضائی فشخامی
حسین درودیان و مجید شاکری، دو چهره اقتصادی فعال در توئیتر، این روزها توصیههای حکمرانی مشابهی به جمهوری اسلامی ارائه میکنند که ایده محوری آنها را میتوان، به اختصار، «کارآمدی جزیرهای»، «کارآمدی نقطهای» یا «کارآمدی پروژهمحور» نامید.
چکیده این ایده که ادعا میشود معطوف به «واقعیات روی زمین» است و «ایدههای ملموس» برای «توانمندسازی حکومت» و غلبه بر «ناکارایی اجرایی» دارد، به این شرح است:
راهکار عبور از بحران کنونی به نمایش در آمدن کارآمدی حکومت از طریق حل چند مشکل خاص و اجرای چند پروژه چشمپرکن است.
از آنجا که این نوشتار طولانی است، بهتر است همین حالا به این پرسش پاسخ بدهم که چرا در روزهایی که نسخهپیچی برای امروز و فردای ایران، پرطرفدارترین شغل کشور است، به این دو بزرگوار گیر دادهام؟
پاسخ: چون خودیاند و گرچه اکنون نقش مؤثری در تصمیمسازیها ندارند، چنانچه ارادهای برای ایجاد تغییرات در حکومت ایجاد شود، احتمالاً جز نخستین صداهایی خواهند بود که شنیده میشود.
طراحان ایده کارآمدی جزیرهای چه میگویند
برای آغاز بحث به این توئیت درودیان که شاکری هم آن را ریتوئیت کرده است، توجه کنید:
«دولت باید ببیند مشکل روی زمین چیست (پیشنهاد من: بحران آب-فرونشست،مسکن، ناترازی گاز)؛ سپس برای حل آنها برنامهای بدهد؛ و آنگاه دلالت سیاستی آن برنامهها برای سیاست خارجی، نقدینگی، بودجه … را پیدا و دنبال کند.
نه اینکه خود مذاکره، نقدینگی و بودجه بجای مشکلات روی زمین اصالت پیدا کند»
توصیههای سیاستی و حکمرانی درودیان و شاکری را میتوان چنین صورتبندی کرد:
الف- برخلاف بسیاری که اعتراضات اخیر را ناشی از انباشت نارضایتیهای اجتماعی میپندارند و همین ویژگی را متمایزکننده آن، از اعتراضات سالهای ۹۸ و ۹۶ (مطالبه اقتصادی)، ۸۸ و ۷۸ (مطالبه سیاسی) میدانند، درودیان و شاکری معتقدند در اعتراضات سال ۱۴۰۱ نیز مطالبات اقتصادی دست بالا را دارند و در نتیجه «واکنش معقول» به آن نیز واکنشی اقتصادی است.
شاکری در این باره گفته است: «تصور من این است که واکنش معقول به ناآرامى، “اقتصادى” است. منظور از واکنش معقول، واکنشی است که انرژى ناآرامى را برای توانمندسازی حکمرانى استفاده کند. من تصور مىکنم به جز این مسیر، شانسی برای بدست آوردن “نتیجه” وجود ندارد.»
ب- بر پایه این تحلیل، پیشنهاد سیاستی و توصیه حاکمیتی اصلی درودیان و شاکری به جمهوری اسلامی این است که برای «ناکارایی اجرایی» چارهای بیندیشد و «توانمندسازی حکومت» را در دستور کار قرار دهد.
درودیان به این گزاره متمایل است که در صورت ایجاد کارآمدی چهبسا «انسداد سیاسی» کنونی از نظر بیشتر مردم اهمیت نداشته باشد: «معضل اصلی کشور،همآیندی “انسداد سیاسی” و “ناکارایی اجرایی” است. از یکسو مسیر متعارف تغییرات سیاسی در کشور مسدود است؛ اما اگر تدبیر زندگی روزمره مردم با کارایی صورت میگرفت، چهبسا برای غالب مردم که خواهان رفاه و معیشتاند، انسداد سیاسی اهمیت نمیداشت.»
شاکریان نیز تأکید میکند توانمندسازی حکومت «تنها شروع ممکن» برای «احیای حقوق اساسی» است: «توانمندسازی حکومت، تنها شروع ممکن براى راهی است که به احیای حقوق اساسی مى رسد. از این ناآرامى، توانمندسازی در نمىآید. این شیوه حکمرانى هم حکومت را توانمند نمىکند. اگر معترضین روى خواستهاى متمرکز مىشدند که حکومت براى پاسخ به آن چارهای به جز توانمند شدن نداشت، همه برنده بودیم.»
پ- با این حال، آنگاه که به مرحله توصیه راهکار میرسد، دورودیان و شاکری، از لوازم کارآمد شدن حکومت، در کلیت خود، سخنی به میان نمیآورند، بلکه چند مسأله/ پروژه را فهرست میکنند و میگویند اگر جمهوری اسلامی بر این مشکلات/ امور متمرکز شود، از بحران کنونی عبور خواهد کرد.
درودیان در راستای توصیه حل ۴ بحران آب، فرونشست، مسکن و ناترازی گاز، پیشنهاد ساخت «چند بافت شهری» را مطرح و آن را «دستاورد ملموس وسط بحران فقدان دستاورد روی زمین» توصیف میکند:
«بجای تمرکز بر نقدینگی و کسری بودجه، حول کلانشهرها چند بافت شهری بزرگ جدیدِ بهروز تعریف کنید، با اقساط بلندمدت به مردم فروخته، با ریل به مرکز شهر وصل، و قیمت یوتیلیتی در آن را آزاد کنید. تدبیری روی زمین برای نزولیکردن قیمت مسکن در کلانشهر؛ رونق صنایع، اصلاح قیمت سوخت، امیدواری مردم با کمترین نیاز به واردات و ارز، کمترین مانع تحریمی، بدون وابستگی به فاینانس خارجی، با دانش فنی و ظرفیت اجرایی در دسترس، گامی نافذ برای تشکیل سرمایه، رشد و مقابله با تورم. دستاوردی ملموس وسط بحران فقدان دستاوردِ روی زمین»
جالب آنکه یکی از توصیههای سیاستی شاکری به حکمرانان نیز «توسعه شهری» است: «آرزو این بود که بعنوان اصلاح بعد از ناآرامی، ایران از توسعه شهری بعنوان ظرف بازتعریف روش حکمرانی استفاده کند، اما فعلا دولت به جای توسعه شهری دنبال «خانه ساختن»است، ان هم از روشی که حتی منجر به ساختن خانه هم نمی شود.»
و البته برخی توصیههای پروژهمحور دیگر هم شاکری ارائه میدهد: «آرزو این بود که ایران اصلاحات را از تعریف نظام رفاهی شامل حداقل کالری، سکونت (و نه مالکیت) در دسترس و اصلاح نظام بیمه درمانی شروع کند. فعلا مورد اول که بنفع پرداخت نقدی کنار گذاشته شد؛ مورد دوم هم دستکم یکسال دیگر معطل ازمون و خطای طرح از پیش شکستخورده ساخت مسکن با وام ارزان است.»
در این میان، درودیان نهتنها از تمرکز بر چند طرح «قابل فروش به افکار عمومی» دفاع میکند، معتقد است بقیه سیاستهای کلان هم باید در خدمت همین چند طرح قرار گیرد: «نقطه شروع، روی زمین است؛ چند طرح روی زمینِ مفید برای کشور و قابل فروش به افکار عمومی. الباقی سیاستهای ما در بودجه و نقدینگی و… باید تابع تلاش برای موفقیت این طرحها و توسعه آنها باشد.»
او اضافه میکند: «اقتصاددانان غالبا در فضایی ایزوله از واقعیات روی زمین پرورش مییابند. آنها حسی ضعیف نسبت به کسبوکار و صنعت و کشاورزی دارند. در عالم ذهنی اغلب آنها، تنظیم نرخ بهره و مالیات و رشد نقدینگی و… بر طرحهای اجرایی روی زمین ارجحیت دارد. سیاستمدار امروز ایران، نباید در چنین عالَمی فرو رود. اقتصادخواندهای ناخلفم که گمان میکنم اگر بجای اقتصاددانان، افرادی از جنس صنعتگری و کارآفرینی و تولید و کسبوکار در رأس تصمیمگیریهای اقتصادی باشند، وضعیت بهتری برای این کشور رقم خواهد خورد.»
چرا جواب نمیدهد
همانطور که از پیشنهادهای درودیان و شاکری مشخص است، ایده کلی آنان این است که حکومت با نشان دادن کارآمدی از خود میتواند بر بحران کنونی فائق آید؛ البته مشروط بر اینکه سنگ بزرگ برندارد و بر حل چند مشکل و پیشبرد چند پروژه متمرکز شود.
حالا مشکل ایدهپردازیهایی از این دست چیست؟
پاسخ: مشکل این است که حتی اگر کارآمدی، راهکار عبور از بحران کنونی باشد و این فرض هم پذیرفته شود که کارآمدی در چند حوزه یا پروژه میتواند سایر مطالبات را بیاهمیت یا کماهمیت جلوه دهد، باید یادآور شد که کارآمدی، چنان که برخی تصور میکنند، در دسترس حکومت قرار ندارد.
به عبارت دیگر، کارآمدی کلی یا موردی لوازمی دارد و فقط با اراده و تصمیم حکومتها به دست نمیآید، والا کدام دولت با هر گرایش سیاسی و با هر خاستگاه اجتماعی و اقتصادی است که نخواهد کارآمد باشد؟
حرکت در مسیر توسعه، به عنوان مصداق اتم کارآمدی در عصر حاضر، سه مانع اصلی دارد: ندانستن، نخواستن، نتوانستن.
گاهی کارگزاران نمیدانند چه باید بکنند. البته امروزه با انباشت تجربه جهانی، انتشار انبوه اطلاعات و فراوانی متخصصان، نادان ماندن در این حوزه سختتر از دانا شدن است.
از سوی دیگر، عجماوغلو و رابینسون در کتاب «چرا ملتها شکست میخوردند» توضیح دادهاند که در موارد بسیاری، کارگزاران و حلقه وابستگانشان میدانند چه باید بکنند، اما نمیخواهند انجامش دهند؛ چون تن دادن به آنچه میدانند منافعشان را به مخاطره میاندازد.
با این حال، مواردی نیز وجود دارد که کارگزاران هم میدانند چه باید بکنند و هم میخواهند آن را انجام دهند، اما نمیتوانند؛ چون لوازم اجرایی کردن تصمیماتشان را فراهم نکردهاند.
ایده کارآمدی جزیرهای نیز حتی اگر مورد پذیرش سیاستگذار قرار گیرد، در این مرحله به بنبست میخورد.
در غیاب لوازم کارآمدی، هر نوع تمرکز بر رفع چند مشکل یا پیشبرد چند پروژه دهانپرکن، جز سرازیر کردن دستودلبازانه و نامتوازن منابع کمیاب در مسیر حیف و میل نیست و فراهم کردن بستری برای انواع مفاسد، از رانت گرفته تا رشوه و اختلاس نیست.
حالا لوازم کارآمدی چیست که دستوپای حکومت را میبندد و هر سیاست/طرح/برنامهای را زمینگیر و در یک کلام، حکمرانی را مختل میکند؟
پاسخ اجمالی: همانچیزهایی که درودیان و شاکری گمان میکنند با کارآمدی جزیرهای میتوان از اهمیت آنها کاست یا مطالبه آنها را به تأخیر انداخت.
***
پینوشت ۱: از آنجا که بر ادبیات اقتصادی مسلط نیستم، ممکن است آنچه در ابتدای این رشتهتوئیت ایده کارآمدی جزیرهای نامیده شده است، اصطلاح شناختهشده دیگری نزد اقتصاددانان داشته باشد. قصد اصطلاحسازی نداشتم، بنابراین اصراری هم روی این عناوین ندارم.
پینوشت ۲: این نوشتار درصدد آن نیست که بگوید همه حرفهای درودیان و شاکری در ایده کارآمدی نقطهای خلاصه میشود. آنان ایدههای دیگری را هم مطرح میکنند و البته مانند هر دو آدم دیگری، در مواردی هم تفاوت دیدگاه دارند.
پینوشت ۳: احتمالاً فقط درودیان و شاکری نیستند که از ایده کارآمدی جزیرهای دفاع میکنند؛ اما از آنجا که بیشتر توئیتهای این دو نفر به چشمم خورده است، روی آنها متمرکز شدم. امیدوارم واضح باشد که هدف این نوشتار، تخریب درودیان و شاکری نیست، بلکه مقصود نقد ایده و راهکار خروج از بحران آنان است.