کاش گاز بودیم

راضیه حسینی
«گاز ادارههایی که نگذارند دمای آنها توسط امدادگران گاز بررسی شود قطع خواهد شد.»
کاش گاز بودیم، لااقل یک امدادگری داشتیم و گروهی حواسشان به ما بود. مثلاً وقتی کارگران چند شیفت کار میکردند، یک سری آژیرکشان سر میرسیدند و آنها را میبردند جایی که کمی استراحت کنند، بعد هم افرادی که باعث این کار شدند را جریمه میکردند. برای هر کارگر یک کمپوت آناناس هم باز میکردند و اجازه نمیدادند تا اتمام کمپوت از جایش تکان بخورد!
ولی حیف که گاز نیستیم، برق و آب و تلفن هم نیستیم، آدمیزادیم. آدمیزاد هم که نیاز به امدادگر ندارد. کسی چه میداند شاید روزی دیگر امدادگر برق هم سر کار بیاید.
شاید حتی امدادگران به خانهها هم برسند. کوچه به کوچه، خانهبهخانه پی چراغ اضافه بگردند، و اگر جایی دیدند که یک چراغ بیشتر روشن است، سریع برسند.
حتی شاید ساعت خاموشی بگذارند. اگر خانهای بعد از دوازده شب، چراغ روشنی داشته باشد سریع حاضر شوند و به ساکنان اخطار دهند. مثلاً فکر کنید یکخانه ساعت دو نصفهشب علائمی از روشنایی از خود نشان بدهد.
امدادگران سریع میرسند، با طناب از پنجره داخل میشوند، چون مجوز دارند، بعد میبینند چند نفر با لباس تمام مشکی و نقابی که فقط چشمهایشان معلوم است، با چند چراغقوه مشغول باز کردن گاوصندوقی کوچک هستند، برای چند لحظه فقط به هم نگاه میکنند.
بعد یکی از امدادگران میگوید «چراغی روشن نکردید؟» یکی از سارقان میگوید «نه به همین سوی چراغقوه.» امدادگران مشکلی نمیبینند و اجازه میدهند سارقان به کارشان ادامه دهند.
همانطور که مشغول گشتزنی هستند در خانهای دیگر نوری میبینند، سریع وارد میشوند و با یک بطری پر از کرمهای شبتاب مواجه میشوند که یکی از اهالی برای رفتن به دستشویی در دست گرفته است.
باز چند لحظه سکوت بینشان برقرار میشود، یکی از امدادگران میگوید «نورش رو کم کنید، از بیرون جلبتوجه میکنه.»
کرمها از داخل بطری به امدادگر نگاه میکنند، بعد به خودشان، تا شاید پیدا کنند کجایشان درجه کموزیاد دارد!
شاید روزی امدادگر آب هم سر کار بیاید. یا حتی امدادگر تلفن و اینترنت؛ ولی مطمئنیم هیچوقت امدادگر آدمیزاد سر کار نخواهد آمد و هیچکس نگران جانکندنهای بشر امروزی برای بقا و کمآوردنش نخواهد بود!







