حسین دهشیار/استاد دانشگاه-در دوره روی کار آمدن اردوغان محیط بینالملل و محیط داخلی ترکیه کاملاً تغییر کرده بود.
تغییر محیط بینالملل به این معناست که دیگر شوروی وجود نداشت و دغدغهای نبود که ترکیه تحت تاثیر کمونیزم قرار بگیرد.
دومین نکتهای که اردوغان به آن توجه کرد این بود که آمریکاییها با وجود اینکه قدرتمند هستند اما دچار کاهلی استراتژیک شدهاند.
سیاست واشنگتن در خاورمیانه تا سال ۲۰۰۵ بر این مبنا بود که منطقه به یک جراحی اجتماعی نیاز دارد؛ به این معنا که آمریکا باید در این منطقه جراحی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی انجام دهد اما اتفاقهایی که در افغانستان و عراق افتاد نشان داد که آمریکا موفق نخواهد شد.
به تدریج حزب جمهوریخواه به این دیدگاه رسید که نباید خون و ثروت آمریکایی در خاورمیانه خرج شود.
حزب دموکرات هم موافق حضور آمریکا در صحنه بینالملل بود اما به شکل سرمایهگذاری، فرستادن مشاور، کمک و … همه اینها باعث شد تا آمریکا دچار کاهلی استراتژیک شود؛ یعنی آمریکا در خاورمیانه دارای قدرت است اما اراده پیاده کردن قدرت ندارد.
آمریکاییها متوجه هستند که اردوغان یک واقعگرای به شدت حیلهگر و اقتدارگرا است.
پس با چنین شخصتی بیشتر میتوانند کنار بیایند تا اینکه با یک شخصیت فرهیخته مواجهه باشند. بنابراین آمریکا ترجیح می دهد که اردوغان پیروز انتخابات باشد.
اینگونه افراد پای میز مذاکره راحتتر امتیاز میدهند و امتیازهایی هم دریافت میکنند اما گروههایی که یک مقدار فرهیختهتر باشند و ماهیت چپ داشته باشند، سختتر به هر چیزی راضی میشوند.
اردوغان برای آمریکاییها ثابت کرد که یک بازیگر قدرتمند در منطقه است که میخواهد منافع کشورش را تامین کند و ضربه زدن به آمریکا هدف او نیست بلکه دغدغه منافع کشورش دارد. اردوغان زبان قدرت را میفهمد و به راحتی کنار میآید.
او فهمیده که نمیتوان در شطرنج سیاسی بازی کرد بدون مهره؛ مهره هم موشک و سرباز و … نیست بلکه قدرت اقتصادی است.
برای کشوری همچون ترکیه هویت مهم است. در منطقه خاورمیانه خانواده، نژاد، مذهب، رنگ پوست و … مهم است.
به همین دلیل تحلیل نهایی من این است که با توجه به اینکه اردوغان به هویت توجه می کند و این مسأله را به خوبی درک کرده، احتمال رای آوردن بیشتری دارد.