ابعاد اقتصادی بحران جهانی «اعتماد»
مهرداد حاجی زاده فلاح، تحلیلگر مسائل اقتصادی
دنیا به مکانی کمتر قابل اعتماد تبدیل شده است. سهم جمعیت جهان که معتقدند «به اکثر مردم میتوان اعتماد کرد» در ۱۵ سال گذشته تقریباً ۲۰ درصد کاهش یافته است. مسائلی چون همهگیری، این روند نزولی را تشدید کرده است.
فرسایش اعتماد پیامدهای جدی برای اقتصاد دارد زیرا اعتماد برای تجارت، رکنی اساسی است. در سال ۱۹۷۲، کنت ارو، برنده جایزه نوبل، چنین نوشت: “عملاً هر معامله تجاری در درون خود دارای یک عنصر اعتماد است” یک کسب و کار بر اساس اعتماد انباشتهای که هر یک از ذینفعان آن دارند رونق میگیرد.
این موضوع در مورد دولتها نیز صدق میکند. از این نظر، اعتماد مانند یک وب به هم وابسته است که همه بازیگران یک اقتصاد را به هم متصل میکند و بر نحوه همکاری آنها برای پیشبرد رشد تأثیر میگذارد.
رابطه مثبت بین اعتماد و اقتصاد کلان به خوبی شناخته شده است. کشورهایی که کسبوکارها، دولتها و سایر مؤسسات اعتماد بیشتری در آنها ایجاد کردهاند، رشد تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه قویتری را تجربه میکنند که معیاری استاندارد برای رونق اقتصادی است.
اقتصاددانان کلان با استفاده از اعتماد در میان افراد به عنوان نمایندهای برای سطح اعتماد ایجاد شده در یک کشور، نشان دادهاند که با بهبود اعتماد، رونق اقتصادی نیز افزایش مییابد.
به عنوان مثال، یک متاآنالیز در ادبیات اقتصادی نشان میدهد که افزایش ۱۰ درصدی در سهم افراد قابل اعتماد در یک کشور باید رشد سالانه تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه را حدود ۰.۵ واحد درصد افزایش دهد.
رشد سالانه تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه جهانی بین سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۹ به طور متوسط حدود ۲.۲ درصد بوده است. اضافه کردن بیش از ۴۰ میلیارد دلار به تولید سال ۲۰۱۹ این مهم را تصریح کرده است.
“اعتماد” چیست؟
در سراسر اقتصاد کلان – از جمله زمینههای تجاری، کشورها، رهبران کسبوکار، کارمندان، و سایر شرکتکنندگان در بازار- با عمل کردن به شایستگی و نیت درست، اعتماد ایجاد میکنیم و آنرا حفظ میکنیم.
«شایستگی برای اعتماد» پیش شرطی اساسی است و به توانایی اجرا، پیگیری آنچه میگویید انجام خواهید داد و عمل به قول برندتان اشاره دارد. «قصد» نیز به عنوان دومین شاخص در این زمینه به دلیل اعمال شما، از جمله انصاف، شفافیت، و تأثیرگذاری اشاره دارد و این دو لازم و ملزوم بوده و یکی بدون دیگری نمیتواند اعتماد ایجاد کند یا بازسازی کند.
بررسی رابطه بین اعتماد و رشد اقتصاد کلان
از دیدگاه عرضه، فقط دو راه برای افزایش رشد سرانه تولید ناخالص داخلی وجود دارد «افزایش سرمایهگذاری تجاری یا افزایش بهره وری» و «اعتماد».
افزایش اعتماد نه تنها مقدار سرمایهگذاری ثابت کسب و کار را افزایش میدهد، بلکه رشد بهره وری را از طریق سرمایهگذاری با کیفیت بالاتر، انباشت سرمایه انسانی، بهبود سازمانی و بین المللی شدن را نیز افزایش میدهد.
تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه، یک معیار استاندارد برای رونق اقتصادی یک کشور است. از نظر تئوری برابر با خروجی هر نفر و درآمد به ازای هر نفر است.
مجموع تولید ناخالص داخلی میتواند با بزرگتر شدن جمعیت افزایش یابد، اما اگر تولید ناخالص داخلی سرانه نیز افزایش نیابد، به معنی بهبود وضع جمعیت نسبت به قبل نیست. رشد سرانه تولید ناخالص داخلی تابعی از سطح سرمایهگذاری تجاری و بهرهوری کل عوامل (TFP) است.
افزایش هر دو باعث افزایش رشد تولید ناخالص داخلی سرانه میشود.
افزایش سرمایهگذاری تجاری نسبتاً ساده است. خرید تجهیزات یا نرم افزار بیشتر، ظرفیت تولید یک اقتصاد را افزایش میدهد. با این حال، با کاهش بازده همراه است. برای مثال، سرمایهگذاری روی لپتاپ دوم برای ۱۰ کارگر تأثیر بیشتری بر خروجی محصول خواهد داشت تا خرید ۱۰۰مین لپتاپ برای ۱۰ کارگر.
رشد TFP خروجی اضافی است که میتوانید با همان ورودیها به دست آورید. شما میتوانید آن را به عنوان دستورالعمل برای تجارت در نظر بگیرید در حالی که سرمایه فیزیکی و نیرویکار مواد تشکیل دهنده هستند.
رشد TFP میتواند از چند منبع باشد. در برخی موارد، TFP به دلیل تغییرات سازمانی رشد میکند. یک مثال خط مونتاژی است که در آن مرتب کردن مجدد همان کارگران و تجهیزات خروجی بیشتری در ساعت به همراه دارد. کیفیت ورودی ها همچنین می تواند TFP را افزایش دهد.
یک کارگر با مهارت بیشتر در هر ساعت کار بیشتر تولید خواهد کرد، که به این معنی است که بهبود سرمایه انسانی و ایجاد مهارت باعث افزایش بهره وری میشود.
به طور مشابه، سرمایه گذاری های تجاری با کیفیت بالاتر خروجی بیشتری را به همراه خواهد داشت. یک کامپیوتر سریعتر نسبت به یک مدل کندتر میتواند داده های بیشتری را در ساعت پردازش کند. برای دو مثال اخیر، می توان TFP را بیشتر به عنوان یک نوآوری تکنولوژیکی در نظر گرفت تا دستور العمل.
افزایش سرمایه گذاری تجاری از طریق اعتماد
محیطهای قابل اعتماد بیشتر، میتواند هزینهها را کاهش دهد و سرمایههای بیشتری را برای سرمایهگذاری آزاد کند. اعتماد میتواند رشد سرانه تولید ناخالص داخلی واقعی را با افزایش مقدار سرمایهگذاری تجاری که امکان پذیر است افزایش دهد.
یکی از راههایی که امکان سرمایهگذاری بیشتر را فراهم میکند، کاهش هزینه برای تراکنشهای روزمره است. به دیگر سخن، عدم اعتماد میتواند گران باشد.
نوشتن و اجرای قراردادها، نظارت بر رفتار کارگران و پیمانکاران فرعی، و اجرای پروتکلهای امنیتی هزینه دارد. ایجاد اعتماد بیشتر با سهامداران، مانند کارمندان و شرکای زنجیره تامین، سازمان را قادر میسازد تا سرمایهگذاری در نظارت و نظارت را به سایر بخشهای کسبوکار تخصیص دهد.
افزایش کار از راه دور را در نتیجه همهگیری در نظر بگیرید. اعتماد بین کارفرمایان و کارمندان آنها برای کار از راه دور افزایش یافته است و در نتیجه، بسیاری از سازمانها در حال برنامهریزی هستند تا به کارمندان خود اجازه دهند تا از راه دور کار کنند.
بهبود رضایت و بهره وری کارکنان مطمئناً برخی از هزینهها اجتنابناپذیر خواهند بود، اما محیطهای قابل اعتماد بیشتر دارای اثرات جانبی مثبتی هستند که باعث غیرضروری شدن برخی هزینهها و افزایش بازدهی سرمایهگذاری میشوند.
اعتماد قوی تر به بخش مالی باعث می شود که سرمایه به راحتی در دسترس باشد. بانکهایی که مورد اعتماد نیستند در مواقع بحرانی با برداشت سریعتر پسانداز مواجه میشوند.
شواهد نشان میدهد که اولین افرادی که پس از فروپاشی بانک Lehman Brothers سپردههای خود را برداشت کردند، کسانی بودند که کمترین اعتماد را به بانک خود داشتند.
مشتریان قبل از رکود بزرگ، سرمایه بیشتری برای حمایت از اقتصاد در دسترس حاکمان قرار خواهند داد. اعتماد به بخش مالی در خارج از بحران نیز مهم است.
خانوارهای با اعتماد بیشتر در طول تاریخ، سهم کمتری از پسانداز خود را در زیر تشک نگه داشتهاند و بیشتر از مؤسسات اعطای اعتبار استفاده میکنند.
این امر نتایج بهتری را برای ارائهدهندگان خدمات مالی ایجاد میکند و سطح سرمایهای را که میتوان برای سرمایهگذاری تجاری استفاده کرد، را افزایش میدهد.
افزایش بهره وری از طریق اعتماد
اعتماد بر کیفیت و نوع سرمایه گذاری شرکتها تأثیر میگذارد. بیاعتمادی میتواند باعث شود که برخی از سرمایهگذاریها بسیار پرخطر به نظر برسند، موضوعی که میتواند منجر به تخصیص سرمایهگذاری نامناسب شود. برای مثال، کشورهایی که سطح اعتماد پایینی دارند تمایل دارند در پروژههایی با افق زمانی کوتاهتر سرمایهگذاری کنند.
سرمایهگذاری با افق زمانی طولانیتر نیازمند اعتماد بیشتر به کارگران برای تکمیل پروژه، به تأمینکنندگان برای دریافت تجهیزات لازم، به مشتریان برای ادامه کار و طول عمر مفید سرمایه گذاری است.
از بین سه نوع عمده سرمایه گذاری تجاری، سازهها و ساختمانهای اداری و انبارها طولانیترین افق زمانی را دارند و پس از آن تجهیزات و سپس محصولات دارای مالکیت معنوی مانند نرمافزار قرار دارند.
در غیاب اعتماد، کسبوکارها ممکن است تنها از طریق سرمایهگذاری با افقهای زمانی کوتاه، مانند نرمافزار، به جای افزایش ظرفیت بیشتر از طریق سرمایهگذاریهایی با افق زمانی طولانیتر، مانند ساختار، به افزایش ظرفیت دست یابند.
سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه از مشکل مشابهی رنج می برد. از آنجایی که نظارت بر کیفیت تحقیقات در حین انجام آن تقریباً غیرممکن است، اعتماد پایین بین کارفرما و محقق منجر به کاهش نرخ چنین سرمایهگذاری میشود.
وادار کردن شرکتها به کنار گذاشتن سرمایهگذاریهایی که پتانسیل عبور از مرز فعلی نوآوری را دارند؛ یک محیط اعتماد بالاتر بین کارفرما و محقق است که منجر به انواع سرمایهگذاریهای تحقیق و توسعه ای میشود و میتواند نوآوریهای با ارزش افزوده بالاتری را به همراه داشته باشد که در نهایت بهرهوری را افزایش میدهد.
اگر محیطهای با اعتماد بالاتر ابتکارات تحقیق و توسعه جاهطلبانهتری داشته باشند، باید تقاضا برای کارگران تحصیلکرده و مولد را افزایش دهند. در این حالت تقاضای بیشتر برای چنین کارگرانی میتواند سطح متوسط سرمایه انسانی را در هر شرکت و در کل اقتصاد بهبود بخشد.
متأسفانه اعتماد بین کارفرما و کارمند شکسته شده است. تحقیقات اخیر Deloitte نشان داد که حدود ۴۰٪ از کارمندان در ایالات متحده اعتماد زیادی به کارفرمای خود ندارند. از طرف دیگر، بهبود اعتماد سرمایه انسانی را قادر میسازد تا ارزش بیشتری ارائه دهد. تحقیقات Deloitte نشان می دهد که احتمال یافتن فرصتهای شغلی جدید در کارکنانی که به کارفرمای خود بسیار اعتماد دارند، تقریباً نصف است.
در عین حال اگر کارگران اطمینان داشته باشند که کارفرما به آنها برای تلاشهایشان پاداش میدهد، احتمال بیشتری برای سرمایهگذاری در ساخت مهارتهای خود دارند. این امر بهویژه در مورد مهارتهای غیرقابل انتقال یا خاص شرکت صادق است
اعتماد همچنین میتواند بهره وری را از طریق ابزارهای غیر مرتبط با سرمایهگذاریهای اضافی افزایش دهد. یکی از راههایی که این اتفاق میافتد از طریق تصمیمگیری غیرمتمرکز است.
تصمیمگیری غیرمتمرکز به نزدیکترین افراد به مشکل، قدرت میدهد تا آن را حل کنند، و باعث میشود شرکت در یک محیط کسبوکار در حال تغییر، سریعتر با تغییرات سازگار شود.
اعتماد کلید بهبود فروش صادراتی است
در سطح کشور، اعتماد بیشتر با تجارت بینالمللی بیشتر همراه است. برای مثال، یک مطالعه اروپایی اخیر نشان میدهد که تقویت اعتماد بیشتر در سطح سازمانی میتواند به فروش بینالمللی بیشتر منجر شود.
یکپارچگی بیشتر در اقتصاد جهانی و واردات و صادرات خود میتواند رشد بهرهوری را افزایش دهد. به عنوان مثال میتواند به کسب و کارها اجازه دهد تا بر مزیت نسبی خود تمرکز کنند و در بخشهایی از کسب و کار سرمایه گذاری کنند که بیشترین نتایج را به همراه دارد. بینالمللیسازی با انتقال فناوری و دانشی مرتبط است که میتواند بهرهوری و در نتیجه تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی را افزایش دهد.
موفقیت بخش هواپیماسازی برزیل، که با توجه به ماهیت بسیار فنی این صنعت، یک شاهکار بزرگ است. موفقیتی که تا حد زیادی به دلیل انتقال دانش بود. انتقال فناوری که از طرف تامین کنندگان و پیمانکاران خارجی رخ داد و سوی دیگر موضوع این است که در نبود اعتماد، این اتفاق نمیافتاد.
اعتماد پیامدهای روشنی برای اقتصاد کلان دارد، اما این اعتماد از اقدامات انجام شده توسط مشاغل و رهبرانی که آنها را هدایت میکنند ایجاد میشود. سطوح بالاتر اعتمادسازی میتواند کمیت و کیفیت سرمایهگذاری در سرمایه فیزیکی و انسانی را افزایش دهد.
اعتماد در حالت دائمی در حال ساخت، تخریب و بازسازی است. همانطور که مدیران ارشد در مورد چگونگی افزایش اعتماد سازمانی با سهامداران و جامعه فکر میکنند، اعتماد مردم به دولت یک شاخص مشترک از عملکرد ادارات دولتی و معیاری برای چگونگی عملکرد دموکراسیها است.
براساس نظرسنجی جهانی گالوپ (GWP)، در سال ۲۰۲۰ بالغ بر ۵۱ درصد از مردم کشورهای OECD به دولت خود اعتماد داشتند، این افزایش ۶.۳ درصدی نسبت به سال ۲۰۰۷ و افزایش ۶ درصدی نسبت به سال ۲۰۱۹را نشان میدهد.
براساس این تحقیقات بیشترین افزایش در ایسلند با ۳۵ درصد و آلمان ۳۰ درصد بوده است. تبیین متغیر اعتماد در حالی اثر خود را نشان می دهد که ببینیم اعتماد در بلژیک بالغ بر۳۰ درصد و شیلی در حدود ۲۸ درصد کاهش یافته است.
شایان ذکر است؛ در برخی کشورها تفاوت محسوسی از نظر سنی را شاهد هستیم. میانگین افزایش اعتماد را باید با احتیاط دید، زیرا بیشتر دادهها در طول موج اول همهگیری کووید-۱۹ جمعآوری شدهاند. این اثر افزایش اعتماد را در طول بحرانهای ناگهانی پیشبینی میکند، زیرا مردم پشت سر رهبران و مؤسسات جمع میشوند و به طور موقت کمتر به سایر موضوعات سیاستگذاری توجه میکنند.
در ۱۸ کشور از ۲۲ کشور OECD مورد بررسی، میانگین سطح اعتماد بین آوریل/مه و ژوئن/ژوئیه ۲۰۲۰ کاهش یافته است که نشان میدهد هر گونه اثر افزایشی در حال محو شدن است. میانگین اعتماد به دولت در آوریل/مه ۵.۲۳ و در ژوئن/ژوئیه ۴.۷۷ درصد بود، اگرچه اعتماد در اسپانیا (۰.۵ امتیاز)، فرانسه (۰.۴) و لوکزامبورگ (۰.۳) افزایش یافت و در اسلوونی بدون تغییر باقی ماند.
معیارهای اعتماد به دولت سیگنالهایی از روابط مردم با نهادهایشان و وضعیت امور عمومی در کشورها ارائه میدهند، اما این معیارها بهشدت تجمیع میشوند و میتوانند تحت تأثیر طیف وسیعی از عوامل و شرایط قرار گیرند.
مطالعه مشترک ارزشهای اروپایی (EVS) و بررسی ارزش های جهانی (WVS)، که در اکثر کشورهای OECD در سال ۲۰۱۸ ارائه شد، شامل سؤالاتی در مورد اعتماد به چندین نهاد از جمله اقدامات اصلی پیشنهاد شده توسط دستورالعمل های OECD(OECD، ۲۰۱۷) است.
به طور متوسط ۷۲ درصد از مردم به پلیس، ۴۹ درصد به خدمات ملکی، ۳۷ درصد به دولت و حدود یک سوم به پارلمان های ملی خود اعتماد دارند. با سطح اعتماد ۶۰ درصد یا بیشتر برای همه مؤسسات، نروژ به طور مداوم بالاترین سطوح را دارد در حالی که در کشورهای کلمبیا و مکزیک اعتماد در کل پایین است.
کمتر از ۹ سال تا سال ۲۰۳۰ باقی مانده است، و اگر بخواهیم به ۱۷ هدف توسعه پایدار دست پیدا کنیم، باید به چیزی برسیم که دوست داریم آن را SDG#18 می نامیم: بازسازی اعتماد.
اعتماد ایجاد می کند، بی اعتمادی نابود می کند: در زیر پنج مرحله مشخص در مورد چگونگی ایجاد اعتماد وجود دارد که همه ما باید انجام دهیم.
تصمیم آگاهانه برای اعتماد بگیرید؛ قابل اعتماد بودن؛ شفاف و صادق باشید؛ تعیین استانداردها از طریق همکاری؛ ارزش های خود را تعریف کنید – و بر اساس آنها عمل کنید.
بیایید با آن روبرو شویم: ما مشکل اعتماد داریم.
با توجه به فشارسنج اعتماد ادلمن، ما اپیدمی اطلاعات نادرست و بیاعتمادی گسترده نسبت به نهادها و رهبران اجتماعی در سراسر جهان داریم. و شکاف در حال گسترش است.
فقدان اعتماد در اطراف ما آشکار است – در میان رایدهندگان و سیاستمداران، مصرفکنندگان و شرکتهای چند ملیتی، و بین کشورها و سران کشورها.
این به شدت نگرانکننده است. ما میدانیم که اگر میخواهیم چالشهایی را که به عنوان یک گروه با آن روبرو هستیم حل کنیم، اعتماد یک امر ضروری است.
کمتر از ۹ سال تا سال ۲۰۳۰ باقی مانده است، و اگر میخواهیم به ۱۷ هدف توسعه پایدار سازمان ملل دست پیدا کنیم، باید به چیزی که میخواهیم SDG#18 میگوییم برسیم: بازسازی اعتماد.