«دست بالای ایران در بازار جهانی انرژی»؛ توهم یا واقعیت!
دکتر حسین پارسیان-کارشناس امور انرژی سازمان برنامه و بودجه کشور
در این یادداشت با نگاه به وضعیت موجود، چالشها و پیامدهای آتی حوزه انرژی کشور با رویکردی پرسشگرایانه، کلان و سیستمی تلاش شده است تا به صورت ضمنی گزارهی «داشتن دست بالای ایران در بازار جهانی انرژی» به ویژه در جنگ انرژی اروپا مورد بررسی قرار گیرد.
وضعیت فعلی تولید و مصرف انرژی بر اساس آخرین ترازنامه هیدروکربوری که منتشر شده است، حاکی از ناترازی تولید و مصرف انرژی کشور است.
بنابراین ضرورت تغییر جهانبینی نهادهای سیاستگذار و قانونگذار از «داشتن دست بالای ایران در بازار جهانی انرژی» به «تدوین الگوی جامع تامین انرژی کشور براساس واقعیتهای موجود» مطلوب و ضروری به نظر میرسد.
همانطوری که همه مردم کشور عزیزمان ایران با پوست و گوشت خود احساس میکنند، اقتصاد ایران وابستگی شدید و معناداری به درآمدهای نفتی دارد.
به طوری که با اعمال تحریمها طی سالهای گذشته و تبع آن کاهش درآمدهای نفتی دولت، شاهد تغییرات معناداری در تولید ناخاص داخلی کشور بودیم و هستیم.
با توجه به تاثیر قابلتوجه نفت و مشتقات نفتی بر تولید ناخالص داخلی و همچنین با توجه به میزان تولید و مصرف انرژی کشور، چند سوال در حوزههای مختلف انرژی به ذهن برنامهریزان خطور میکند:
حوزه کلان انرژی
۱. آیا نقشه راه جامعی برای حوزه انرژی در سطح کلان کشور و برشهای استانی بر اساس مطالعات آمایش سرزمینی تدوین شده است؟ آیا سهم بهینه هر کدام از حوزههای مختلف انرژی نظیر نفت، گاز، برق، زغالسنگ، انرژی اتمی، انرژیهای نو و تجدیدپذیر و … مشخص شده؟
۲. چرا ساختار اقتصاد ایران به طور معناداری به فروش نفت و حتی مشتقات نفتی (هرچند که در آمار رسمی به عنوان اقلام غیرنفتی تلقی میشود) متکی است؟
۳. چطور ساختار سنتی تامین مالی دولت (مالیه عمومی) اتکای بیش از حد دولت به درآمدهای نفتی برای پرداخت هزینهها و مصارف عمومی و … باعث ایجاد چه چالشها و مشکلاتی برای دولت و مردم شده؟
۴. چرا نقش، میزان و رشد بهرهوری انرژی در اقتصاد ایران قابلتوجه نیست؟ آیا به نظر نمیرسد در اقتصاد ایران طی سالیان متمادی از نفت و مشتقات نفتی به عنوان ابزاری برای پوشش ناکارآمدهای حکمرانی استفاده شده؟
۵. آیا به نظر نمیرسد اعمال تحریمها و به تبع آن کاهش درآمدهای نفتی دولت و در ادامه سیاستهای پولی و مالی ناصواب نظام حکمرانی، باعث خلق نقدینگی به طرق مختلف، تورم، کاهش قدرت خرید و در نهایت بیثباتی فضای اقتصادی کشور و محیط کسب و کار، افزایش نااطمینانیها و فعالیتهای سوداگرانه نشده؟
۶. آیا دولت باید با ملاحظات بین نسلی (بین دورهای) نسبت به استخراج و فروش منابع نفتی اقدام کند؟ یا اینکه در آیندهای نزدیک بنا به ملاحظات زیست محیطی، تحلیل منفعت–هزینه ناشی از هزینههای استخراج و قیمت فروش، جایگزینی انرژیهای نو و تجدیدپذیر با سوختهای فسیلی، استقلال انرژی کشورهای توسعهیافته اروپایی بعد از جنگ انرژی و … قادر به استفاده از این منابع بالقوه نباشد؟ اگر راهبرد استخراج و فروش حداکثری منابع نفتی مدنظر قرار گیرد، بهترین سازوکار برای مصون ماندن اقتصاد از تلاطمهای قیمتی و مشکلات ناشی از درآمدهای نفتی به اقتصاد کشور در افق زمانی گوناگون چگونه خواهد بود؟
حوزه گاز
۱. چرا درحوزه مصرف انرژی علیرغم وجود زیرساختهای قابل قبول برق، به دنبال توسعه کمی انتقال گاز به اقصینقاط ایران بودهایم؟ آیا این توسعه کمی خطوط انتقال و انشعابات گاز باعث نشده که هزینه زیادی به ساختار انرژی کشور تحمیل شود؟ این توسعه کمی، آیا باعث نشده به میزان قابل توجهی هدر رفت انرژی داشته باشیم (به عنوان مثال هدر رفت گاز طبیعی در شبکه انتقال، توزیع و مانیتورینگ گاز طبیعی در اقتصاد ایران قریب به ۵ درصد حجم گاز تحویلی به شرکت ملی گاز ایران است و میزان کل صادرات گاز ایران ۵ درصد)؟! به دلیل توسعه کمی زیرساختهای موجود شبکه توزیع و انتقال گاز، آیا امکان وقوع فاجعه انسانی به دلیل حوادثهای غیرمترقبه نظیر زلزله، فرونشست و … وجود ندارد؟
۲. با توجه به وابستگی زیاد سبد انرژی کشور به گاز طبیعی (بیش از ۷۰ درصد سبد انرژی کشور) و با توجه به روند فزاینده مصرف گاز در ایران، آیا عدم پاسخگویی به این تقاضاها به دلیل افت فشار مخازن میادین گازی علیالخصوص در فصل سرما منجر به بروز به آسیب در تولید صنایع عمده کشور، استفاده از سوختهای جایگزین باکیفیت پایین نظیر مازوت برای نیروگاههای گازی-بخاری و تبع آن آلودگیهای زیست محیطی و همچنین نارضایتی و اعتراضات مردم نمیشود؟
۳. با نگاه به وضعیت تولید و مصرف گاز طبیعی و همچنین ناترازی در تولید و مصرف انرژی کشور، آیا اصلاً ظرفیت صادرات گاز طبیعی برای کشور عزیزمان ایران وجود دارد؟ یا اینکه به دلیل افت فشار مخازن میادین گازی علیالخصوص در فصل سرما، شاهد قطع گاز رسانی به صنایع و بروز آسیب در تولید صنایع عمده کشور هستیم؟ با فرض نگاه بسیار خوشبینانه در خصوص وجود ظرفیت صادرات گاز طبیعی، آیا خطوط انتقال گاز طبیعی به اروپا (لولهگذاری برای دوهزار کیلومتر به بالا) دارای توجیه اقتصادی است؟ آیا کشور عزیزمان ایران، از فناوری و ظرفیت صادرات گاز طبیعی مایع (LNG) برخوردار است؟!
۴. در الگوی قیمتگذاری گاز مصرفی مورد عمل، آیا افزایش پلکانی تعرفه مشترکین پرمصرف، اثر بازدارندگی در مصرف بیرویه و بدون متعارف گاز دارد؟
۵. چه میزان از مصرف زیاد گاز ناشی از رفتار مصرفکننده (قابل پیشگیری و کنترل) و چه میزان ناشی از کیفیت و فناوری سامانههای گرمایشی و … است؟
حوزه نفت
۱. چرا سهم شرکت ملی نفت از درآمدهای نفتی کشور بدون در نظر گرفتن میزان تولید، صادرات، مدیریت هزینهها (کارایی و اثربخشی هزینهها) و… به صورت مقطوع ۱۴.۵ درصد (به صورت قانونی و نه عملکردی) تعیین شده؟ آیا نباید شاخصهایی قضاوتی، احتمالی و با در نظرگرفتن تعارض منافع احتمالی نظیر محاسبه رقم مقطوع و حداکثری ۱۴.۵ درصد و تخصیص آن به میادین نفتی مختلف به صورت مهندسی معکوس… مدنظر باشد؟
۲. آیا قیمتگذاری نفت خام تحویلی بر مبنای فوب خلیج فارس (جهانی) و تحویل فرآوردههای پالایشگاهی، مبنای درستی برای ارزشگذاری فرآوردهها است؟ مگر قیمتگذاری تمامی کالاها و خدمات و حقوق دستمزد در کشور ایران بر مبنای قیمت جهانی صورت میگیرد؟ چرا نظیر تمامی کالاها و خدماتی که در کشور تولید میشوند برای قیمتگذاری از بهای تمام شده فرآوردههای (مبتنی بر استانداردها حسابداری یا حتی فراتر استانداردهای بینالمللی حسابداری) استفاده نمیشود؟
۳. چرا شرکت ملی نفت ایران در فرآیند فرآوری نفت خام و تولید بنزین، گازوئیل و سایر فرآوردههای نفتی از ساختارهای واسطی نظیر شرکت پالایش و پخش فراوردههای نفتی ایران بهره گرفته؟ آیا به نظر نمیرسد به دلیل ساختار مالی متفاوت شرکت پالایش و پخش فراوردههای نفتی (مبنای گزارشگری نقدی) و شرکتهای پالایش نفت (مبنای گزارشگری تعهدی)، امکان هموارسازی یا قیمتگذاری متفاوت و بعضاً بر مبنای غیرواقعی و غیرمنصفانه فراهم شده است؟ آیا بهنظر نمیرسد شرکت ملی نفت ایران با استفاده از ساختار واسط شرکت پالایش و پخش فراوردههای نفتی ایران با زمانبندی متفاوت در شناسایی درآمد نفت خام و هزینههای فرآوردههای (با توجه به تفاوت در به کارگیری مبناهای متفاوت حسابداری) باعث تراز شدن درآمد و هزینه شده و در نهایت اصلاً رقمی تحت عنوان یارانه (ما به تفاوت) معنا پیدا نمیکند؟
۴. آیا ورود و مداخله دولت به حوزه قیمتگذاری فرآوردههای نفتی برای شرکتهای پالایش نفت که عمدتاً سهامی عام هستند به کاهش کیفیت فرآوردههای نفتی نظیر بنزین و گازوئیل تحویلی به شرکت پالایش و پخش فرآوردههای نفتی منجر نمیشود؟ به عبارت دیگر در قیمتگذاری مقطوع، آیا شرکتها برای افزایش حاشیه سود به سمت کاهش کیفیت فرآوردهها حرکت نمیکنند؟
۵. آیا به نظر نمیرسد به واسطه رابطه مالی ناصواب شرکت ملی نفت ایران از طریق شرکت پالایش و پخش فراوردههای نفتی ایران، بخشی از ناکارآمدی در قیمتگذاری نفت خام و فرآورده های نفتی در قالب دریافتی بیشتر از مردم و بخشی هم به ناکارآمدی عملکردی شرکتهای پالایش نفت وارد می شود؟
حوزه برق
۱. آیا سازوکارهای قیمتگذاری تکلیفی برق توسط دولت محترم، شرکتهای حوزه برق را با مشکل اساسی در توسعه زیرساختهای فعلی تولیدی برق مواجه نمیکند؟ آیا قیمتگذاری تکلیفی برق باعث ایجاد مزیت برای افراد، شرکتها و حتی دستگاههای اجرایی در استفاده از این انرژی ارزان برای تولید رمزارزها و… نمیشود؟ بهترین و بهینهترین سازوکار قیمتگذاری برق با توجه به سهم این انرژی از سبد مصرف خانوار و همچنین جلوگیری از ایجاد مزیت و رانت برای افراد در استفاده از این انرژی ارزان چگونه خواهد بود؟
۲. با توجه به مزیتهای مطلق و نسبی کشور در زمینه انرژی، آیا برنامههایی برای تشکیل بازار منطقهای و ایجاد قطب (های) منطقهای برق و حداکثرسازی بهرهگیری از منابع انرژی اولیه و تامین و صادرات برق به کشورهای منطقه، با رعایت ملاحظات اقتصاد انرژی و دیپلماسی انرژی برای بهبود و ارتقاء و تولید و صادرات برق کشور انجام شده؟
۳. در زمینه بهبود و ارتقای بازار برق و عملکرد آن در تامین مطمئن برق برای تضمین روند توسعه پایدار کشور و ارتقای سطح امنیت و پایایی در شبکه سراسری برق به چه میزان وزارت نیرو به اهداف مورد نظر دستیابی پیدا کرده؟
حوزه انرژیهای تجدیدپذیر و اتمی
۱. آیا تولید انرژی (برق) هستهای با توجه به عدم مزیت کشور در تولید و استخراج اورانیوم، وابستگی بخشی از فنآوری و مهارت لازم برای تامین سوخت هستهای، تعمیرات اساسی و نگهداری به کشورهای صاحب فناوری این حوزه و همچنین آلودگیهای زیست محیطی در خصوص نحوه پسمانداری صنعت هستهای، از لحاظ اقتصادی و زیست محیطی مقرون به صرفه و قابلتوجیه است؟
۲. با توجه به اقلیم کشور و مزیتهای نسبی و مطلق فراوان در حوزههای انرژیهای نو و تجدیدپذیر، آیا مطلوب نیست سیاستگذاری سبد انرژی کشور به سمت انرژیهای نو و تجدیدپذیر حرکت کند؟ آیا مطلوب نیست با استفاده از ابزارهای نوین تامین مالی در حوزه انرژیهای نو و تجدیدپذیر، به اقتصادی کردن این حوزه انرژی کمک شایانی کرد؟
۳. طی سالهای اخیر آیا اقدامات لازم با اولویت سرمایهگذاری بخش غیردولتی (داخلی و خارجی) برای ایجاد سهم بیشتر نیروگاههای تجدیدپذیر و پاک از ظرفیت برق کشور، انجام پذیرفته است؟
در این یادداشت با نگاهی پرسشگرانه، کلان و سیستمی، سعی شد تا وضعیت فعلی انرژی کشور بررسی و در خلال صحبتها، به چالشها و آسیبشناسی این حوزه پرداخته شود، تا به صورت ضمنی گزارهی «داشتن دست بالای ایران در بازار جهانی انرژی» مورد بررسی قرارگیرد.
وضعیت فعلی تولید و مصرف انرژی براساس آخرین ترازنامه هیدروکربوری که منتشر شده است، حاکی از ناترازی تولید و مصرف انرژی کشور است.
بنابراین ضرورت تغییر جهانبینی نهادهای سیاستگذار و قانونگذار از «داشتن دست بالای ایران در بازار جهانی» به «ضرورت تدوین الگوی جامع تامین انرژی کشور» مطلوب و ضروری به نظر میرسد.
در پایان خاطر نشان میشود با توجه به مزیت نسبی و مطلق کشور عزیزمان ایران در حوزه انرژی و همچنین تاثیر و اهمیت این حوزه در اقتصاد کشور، تدوین مدل جامع تامین انرژی کشور با نگاه سیستمی، کلان و مبتنی بر واقعیتهای موجود ضروری به نظر میرسد.
امید است با بهرهگیری از ظرفیتهای تکنوکراتهای متخصص، متعهد و با تجربه در حوزه انرژی و با تدوین و به کارگیری مدل جامع تامین انرژی کشور و سیاستگذاری درست و اقدامات لازم در این حوزه، زمینه رشد و توسعه اقتصادی کشور بیش از پیش فراهم شود.