رسانه و توسعه اقتصادی علت و معلول یکدیگرند
هانیه حقیقی-کارشناس ارشد ارتباطات/روزنامهنگار
در عصر رسانهها به تعبیر مارشال مکلوهان رسانه یکی از مهم ترین ابزارهای توسعه به شمار میآید.
امروزه رسانهها با در اختیار داشتن خیل گستردهای از مخاطبان، بهعنوان کلیدیترین وسایل ارتباط جمعی شناخته شده و یکی از عناصر اصلی در رسیدن کشورها و دولتها به اهداف توسعه محسوب میشوند.
با ظهور انقلاب صنعتی چهارم و همچنین رشد و توسعه رسانهها، فناوریها نیز گسترش پیدا کرده و طیف وسیعی از فناوریهای ارتباطی ایجاد شدند. صرفنظر از بررسی پیامدهای مثبت و منفی که این نوع رسانهها با خود به همراه دارند، اثرات اقتصادی که بر جای میگذارند موضوع حائز اهمیتی است که دارای وجوه چندگانهای بوده و قابلیت بحث و بررسی بسیار دارد.
بهعنوان مثال با رصد شکل سازمانی رسانههای نوین، تکامل و معماری آن و نقشی که در شکل دادن به اقتصاد دیجیتال دارند، میتوان دریافت که چگونه این رسانهها میتوانند روشها و ارزشهای موجود جامعه اعم از سیاست، اقتصاد، فرهنگ و… را تغییر دهند.
شاید بهتر باشد از بعد دیگری این موضوع را واکاوی کنیم؛ فناوری بر زندگی انسان متمرکز است و اکنون در عصر دیجیتال، پیشرفت علم و فناوری بر بسیاری از جنبههای زندگی بشر تأثیر گذاشته؛ تاثیراتی که پیش از این هرگز برای کسی قابل تصور نبود.
به بیان دیگر، در عصر ارتباطات و فناوری اطلاعات تبادل دادهها بهعنوان یک مزیت و مبنای قدرت مطرح شده و سیستمهای اقتصاد سنتی که متکی بر تولید بودهاند را متحول کرده است.
این در حالیست که، تا قبل از رنسانس مبنای قدرت به ویژه در غرب، سلطه بود و هرکس زورش بیشتری داشت قدرتمندتر بود. سپس در دوره فئودالیسم زمین به عنوان مبنای قدرت افراد در نظر گرفته شد و در پی انقلاب صنعتی اول و دوم در قرون ۱۸ و ۱۹ مبنای قدرت ابزار تولید و سرمایه بود. مبنای قدرت در خلال جنگ جهانی دوم به جنگافزارهای نظامی تغییر کرد.
بنابراین، امروزه مبنای قدرت دادهها هستند و اگر رسانه را وسیلهای در نظر بگیریم که در تبادل دادهها، تحلیل، تفسیر و بازنمایی آنها اثرگذار عمل میکنند، قابل دریافت است که چرا میگوییم امروز مبنای قدرت رسانهها هستند. امروزه، افراد بدون رسانهها نمیتوانند زندگی کنند و انواع مختلف رسانهها در تمام وجوه زندگی افراد رخنه کردهاند.
همین تغییر پارادایم است که امروزه توجه صاحبان سرمایه را به سمت رسانهها جلب کرده است. این افراد میتوانند با کمک گرفتن از ابزار رسانه سلیقه افراد، سبک زندگی و ارزشهای جامعه را تغییر داده و در این فضای رقابتی بازاری مناسب برای محصولات خود ایجاد کنند.
به همین دلیل است که میبینیم در کشورهای غربی صاحبان سرمایه و کسبوکارهای بزرگ اقدام به راهاندازی بنگاههای رسانهای و شبکههای تلویزیونی کردهاند و خود به اصحاب رسانه بدل شدهاند.
از سوی دیگر، نظریه اقتصاد رسانه که بر مبنای رویکرد جریان اصلی بنا نهاده شده است، به این موضوع میپردازد که چگونه گردانندگان صنعت رسانه، خواستهها و نیازهای اطلاعاتی و سرگرمی مخاطبان، تبلیغ کنندگان و جامعه را با منابع در دسترس برآورده میکنند.
این نظریه، به بررسی نقش رسانه در تعاملات میان بازیگران اقتصادی با یکدیگر و در جنبههای مختلف پرداخته و اینگونه نتیجهگیری میکند که رسانهها همیشه قسمت با اهمیت اما آشکار حوزه اقتصاد بودهاند.
البته نباید از این نکته غافل ماند که پیرامون مقوله ارتباط میان رسانه و اقتصاد _یا همان توسعه اقتصادی_ نقطه نظرات متعددی وجود دارد. برخی رسانه را دلیل توسعه یافتگی جوامع میدانند و عدهای رسانهها را نتیجه توسعه یافتگی تلقی میکنند. اما آنچه بدیهی است نقش رسانهها در توسعه اقتصادی کشورهاست و این دو مقوله علت و معلول یکدیگرند.
علیرغم همه موارد مطرح شده اما، رسانه در اقتصاد ایران وضعیت متفاوت و حتی میتوان گفت مبهمی دارد. رسانه به معنای حرفهای آنگونه که در دنیای غرب از آن تلقی میشود در کشورمان محلی از اعراب ندارد. تعریف تکثر رسانهای، بنگاههای رسانهای و زیرساختهای یک رسانه حرفهای در کشور ما کاملا با مفهوم این مقولات در دنیای غرب متفاوت است.
بنابراین، اگر میخواهیم توسعه اقتصادی، ارتقای فناوری و تحول دیجیتال در کشور اتفاق بیفتد باید به نقش رسانهها و کارکردهای فرهنگی آنها آگاه باشیم.
معرفی نقاط قوت و ضعف در حوزه اقتصادی و بازنمایی اصولی خلاءها و توانمندیها از موضوعاتی است که باید به رسانهها سپرده شود. تبلیغات حرفهای پیرامون فناوریهای نوین، سواد رسانهای و تکثر رسانهای و اصلاح مقولاتی که تیشه به ریشه اقتصاد و توسعه کشور میزند، همه و همه از مواردی است که به دست رسانه و اصحاب رسانه در کشور حل میشود.
مخلص کلام اینکه، رسانه در اقتصاد دیجیتال و توسعه اقتصادی مانند تیغ دو لبه عمل میکند؛ هم میتواند تهدید تلقی شود و هم بهعنوان فرصتی برای رشد و توسعه آینده کشور قلمداد شود.