«علم برای علم» یا «علم برای تولید»
علی پاکزاد
از حضور شرکت های دانش بنیان در ساختار اقتصادی بنگاهداری کشور کمتر از دو دهه می گذزد. پارک های علمی فناوری و سایر فضاهای فراهم شده حول و حوش این شرکت ها تلاش دارند فعالیت بنگاه های اقتصادی ایران را که سالهاست با موضوع نوآوری فاصله جدی داشته اند را تغییر دهند. اما آیا در این سالها مسیر درستی برای نیل به این هدف طی شده است؟
رویکرد به شرکتهای دانش بنیان زمانی رخ داد که سیاستگذاران کلان در کشور به موضوع ارزش آفرینی تحقیقات و تاثیر رشد علمی بر رشد اقتصاد واقف شدند. تقدم و تاخیر این اتفاقات چندان اهمیتی ندارند، یعنی توجه به جهش علمی زودتر رخ داد یا درک این موضوع که جهش علمی چقدر در افزایش توان اقتصادی میتواند تاثیرگذار باشد.
مهم این است که اکنون در شرایطی قرارداریم که به نظر میرسد در این اکوسیستم به رغم تمامی دست آوردهای رخ داده همچنان درگیر یک حلقه مفقوده تکمیل نشده است یعنی تجاری سازی.
در دنیا و به خصوص در کشورهای پیشرفته بدون آنکه عبارتی مانند دانش بنیان وجود خارجی داشته باشد تمامی بنگاه ها خود را به نوعی وابسته به علم و نوآوری میدانند.
واحدهای تحقیق و توسعه دهه هاست که در قلب مدیریت تک تک بنگاههای اقتصادی موفق حضور دارند و بخش زیادی از منابع مالی و انسانی بنگاه ها به این بخشها تخصیص پیدا می کنند.
اما در ایران کمتر به بنگاه هایی برمی خوریم که چنین واحدی داشته باشند و حتی از معدود شرکتهایی که واحد و تحقیق و توسعه در ساختار سازمانی آنها وجود دارد نیز انگشت شماری هستند که منابع مالی قابل تاملی به این بخش اختصاص دهند و این واحدها بیشتر شکلی نمایشی در ساختار بنگاهداری ما دارند.
از سوی دیگر شرکتهای دانشبنیان نیز به رغم خلق دستاوردهای علمی و خلق و ثبت نوآوریهای بدیع کمتر به بدنه اقتصادی بنگاههای کشور متصل شده و به رشد ساختار موجود تولیدی کشور کمک کردهاند.
این فاصله جدی بخشی به نبود تعاریف دقیق از روابط و حقوق دانشبنیانها با حامیان و سرمایهگذاران بازمیگردد که در نهایت این کمبود و مواردی از این دست باعث شده شرکت های دانش بنیان در عمل با یک فاصله ملموس از بدنه اقتصادی و ساختار سنتی اقتصاد کشور به فعالیت بپردازند.
همچنین غلبه فرهنگ تجاری بر فرهنگ تولید به دلایل فراوان از جمله ساختارهای غلط، موجب شده که تولید بدون رانت در کشور ما به فعالیتی طاقتفرسا تبدیل شود و معدود تولیدکنندگان نیز انگیزهای برای مشارکت با شرکتهای دانشبنیان نداشته باشند.
تحدید و تفکیک فضای نوآوری در عرصه کلان اقتصاد کشور و تشویق به واردات علم در ساختار سنتی حاکم بر تعاملات اقتصاد ایران باعث شده که درجریان فعالیت شرکتهای دانشبنیان شاهد طی طریقی باشیم که بیشتر از حرکت به سمت تجاری شدن یا به عبارت دقیقتر خلق علم برای تولید و اقتصاد به سمت نوعی فعالیت انتزاعی برود که شاکله آنرا میتوانیم خلق علم برای علم بدانیم.
شاید تمثیل ناقص از وضع پیش آمده در رابطه با نسبت فعالیت دانشبنیانها با بدنه اقتصاد سنتی کشور مثل فعالیت ستاره شناسانی باشد که در کنار گروهی از کشاورزان به رصد وضعیت صور فلکی اشتغال دارند.
البته حتی در این شرایط تمثلی هم تحقیق ستاره شناسان میتواند به تقویم کشاورزان کمک کند ولی در صورتی که کسی بتواند بین این دو گروه گفتمانی عملیاتی شکل دهد و خواست کشاورزان را به ستاره شناسان منتقل و دانش مفید حاصل از مطالعات ایشان را به کشاورزان تفهیم کند، این یعنی تجاریسازی علم.
در واقع تمامی آنچه از سوی دستگاههای متولی مانند معاونت علمی و فناروی ریاست جمهوری در این سالها شکل گرفته با هدف همین واسطهگری بوده، ولی به نظر میرسد هنوز با نقطه مطلوب فاصله جدی داریم یعنی به رغم تمامی تلاشهای صورت گرفته شاهد رشد یک اکو سیستم مستقل به نام شرکتهای دانشبنیان در کنار ساختارهای اقتصادی کشور هستیم.
تلختر آنکه دلیل رشد اکوسیستم مستقل هم فروش محصول تولیدی و کسب سهم بازار از سوی ایشان نبوده، بلکه یارانه ها و حمایت های صورت گرفته باعث این رشد شده و به محض حذف این ساختار حمایتی بالای ۹۰ درصد از این اکوسیستم از عرصه فعالیتهای اقتصادی کشور حذف خواهد شد و این مسیری غلط است که ضرورت دارد مورد بازبینی قرار گیرد.
خلاصه کلام آنکه، تا زمانی که تجاریسازی باعث درهم تنیدگی فعالیت شرکتهای دانشبنیان و ساختار سنتی اقتصاد کشور نشود و شرکتهای دانشبنیان در بازار کشور سهمی ملموس پیدا نکنند، نمیتوانیم بگوییم که تلاشهای صورت گرفته در مسیر درست بوده است.