نئاندرتالها هم اول غار را پیدا میکردند

راضیه حسینی
«در اهواز یک بانو، ۲۳ فرزند دارد؛ بانوی دیگری هم ۱۰ فرزند دارد و فرزند یازدهمش در راه است و میخواهد ۱۲ فرزند به دنیا بیاورد، درحالیکه خانه ندارد و همسرش هم شغل ندارد؛ در مقابل هم عدهای، خانه نداشتن و بیکاری را بهانه میکنند.»
در اینکه فرزندآوری و جوانی جمعیت برای جامعه مفید است شکی نیست، ولی از آنجایی که رشد آدمیزاد کمی با موجودات دیگر متفاوت است بد نیست امکانات حداقلی برای فرزندان در نظر گرفته شود. در واقع آدم، برخلاف جانوران دیگر یکی دوماهه پروندۀ بزرگشدن بچهاش بسته نمیشود و تنها دغدغۀ مادر روی پا ایستادن بچه، آن هم یکی دو روز بعد از تولد نیست. یا فقط بچه را تا زمانی که بتواند پرواز کند در لانه نگه نمیدارد.
از آنجایی که نمیتواند به فرزند شکار و بقا در محیط با استفاده از چنگالهای برنده، دندانهای درنده و منقارهای تیز را هم بیاموزد نیاز به امکانات حداقلی برای زندهماندن دارد.
در واقع یاکریم، همان که مشهدیها بهش میگویند موسی کو تقی، همان که در خانوادۀ پرندگان از نظر هوش، در ردۀ دوم، بعد از اسکل، قرار دارد هم اینطوری بچهدار نمیشود. اول یک جایی برای تخم گذاشتن پیدا میکند، بعد میگذارد. حالا شده روی لبۀ نردبان، نوک کفش، آینهبغل ماشین، هر جا، ولی یک جایی را انتخاب میکند.
میدانیم ما واقعاً مردم بهانهگیری هستیم و اصلاً حالیمان نمیشود نباید فرزندآوری را به داشتن امکانات موکول کرد، ولی از نظر انسانهای نئاندرتال هم داشتن یک سقف، جزو ادوات اولیۀ زندگی بود و این در واقع ربطی به امکانات بالا ندارد. یعنی همان نئاندرتالها هم تا پیداکردن یک غار، فرزندآوری را به تعویق میانداختند.
آنها حساب میکردند با شکار چند گوزن، شکم چند نفر سیر میشود و بعد تصمیم به زادوولد میگرفتند. درست است که فرزندان وقتی بزرگ میشدند میتوانستند شکار بیشتری انجام دهند، ولی آنها هم میفهمیدند فرزندان، اول باید بزرگ شوند، بعد کمک خانواده باشند، و اگر همینطوری و بدون درنظرگرفتن این موارد، بچه بیاورند، فرزندانشان باعث بزرگشدن نوزادان جانورهای دیگر میشوند.
به نظرمان بد نیست گاهی از علم ریاضی استفاده کنید و حساب کنید دو، دو تا چند تا میشود. مثلاً یک کیلو لوبیا چند است؟ گوشت چند؟ و آدمها برای بقا باید غذا بخورند.
هرچند همۀ اینها بهانه است، خواستن توانستن است و ما مردم بهانهگیری هستیم که نمیخواهیم بتوانیم!