نامهای از دیار باقی برای نماینده خاطی (طنز)
راضیه حسینی
در خبرها آمده است که یک نماینده مجلس قصد داشت در خط ویژه عبور کند که سرباز پلیس مانع و خواستار مدرک و مجوز میشود و به دنبال درگیری لفظی، نماینده مجلس، به صورت سرباز، سیلی میزند.
اما نماینده مجلس ضرب و شتم مامور پلیس را تکذیب کرد و گفت: «که سرباز به من توهین کرد، ولی بنده به صورت فیزیکی با وی درگیر نشدم.»
واقعاً که دوره و زمانه عجیبی شده است؛ اربابی گفتهاند، رعیتی گفتهاند.
چه معنی دارد مسئول برای یک سیلی ناقابل مجبور به پاسخگویی و توضیح شود؟ مگر شهر هرت است اینجا؟
اصلاً مسئولی که دست به سیلی نباشد به درد شستن چاه خلا میخورد.
باید یک اقتداری چیزی برای نماینده و مسئول باقی بماند یا نه؟ اینطوری که سنگ روی سنگ بند نمیشود.
نوشته: «من نزدم»
ما بودیم چهارتا نرو ماده نثار صورتش میکردیم تا یاد بگیرد اینقدر سریع کوتاه نیاید.
فیلم گرفتهاند و هوچیبازی درآوردهاند که چه؟
دست ما بود، تمام دوربینها و این اسباببازی، اسمش چه بود؟ آها، موبایلهایشان را میگرفتیم زیر چکمههایمان خرد میکردیم تا دیگر از این پرروبازیها درنیاورند.
سرباز مملکت باید همیشه گوش به فرمان بالادستیاش باشد. گفتند برو زیر چهار چرخ ماشین هم باید سریع برود. سیلی که نقل و نبات است در دستگاه قدرت.
همهاش تقصیر خودتان است. اگر کمی دندان روی جگر میگذاشتید و اخلاق ما را تحمل میکردید حالا مملکت اینطوری بیصاحب نمیشد که یک سرباز جرأت کند صدایش را برای مسئول بلند کند و اصلاً به خودش اجازه جواب دادن بدهد.
حیف که دستمان از این دنیا کوتاه است، وگرنه به این سرباز و مردم نمکنشناس که بر چرخ ماشین لگدپرانی کردند حالی میکردیم یک من ماست چقدر کره دارد.
هرچند این مسئولان هم دوزار اقتدار ندارند.
یادش بهخیر صدای چکمههای ما که میآمد سربازان قالب تهی میکردند و تا یک هفته شببیداری میگرفتند.
لابد حالا میخواهید عذرخواهی هم بکنید. خاک بر سر ما که مملکت به جایی رسیده است، مسئول از مردم عذرخواهی میکند.
تعارف نکنید، حیا را کنار بگذارید و بیایید درباره مال و اموال مسئولین هم استنطاق کنید.
بپرسید فلانی چه دارد و بهمانی کجا زندگی میکند.
پرسیدهاید؟ نه، امکان ندارد!
خاک بر سر ما. خاک بر سر ما.
«بخشی از نامه روح رضاخان میرپنج خطاب به مسئولین»