نظر فرشاد مومنی درباره سیاست های اقتصادی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری: یک مسابقه خطرناک درباره یارانه ها راه انداخته اند/ ردی از توسعه خواهی در گفتار و عملکرد کاندیداها ندیدم
فرشاد مومنی گفت: به گواه سوابقی که از این کاندیداها وجود دارد و به گواه حرفهایی که تا امروزه زدهاند ردی از توسعه خواهی در گفتار و عملکردشان ندیدهام.
به گزارش جماران، فرشاد مومنی استاد دانشگاه و اقتصاددان در نشستی مجازی با عنوان «مبارزه با عوام فریبی و عوام گرایی در تبلیغات انتخاباتی از طریق ترویج اندیشه توسعه خواهی» که توسط موسسه دین و اقتصاد و برگزار شد، گفت:با کمال تأسف ایام انتخابات در ایران بیش از آنکه به مثابه زمانی برای تضارب آراء و ایجاد فرایندی برای ارتقاء اندیشهای حکومت و مردم باشد تلاش میشود به یک معرکهی تقوا فروشی و عوام گرایی و عوام فریبی از سوی برخی از گروههای پر نفوذ و ذی نفع تبدیل شود.
واقعیت این است که در شرایطی که شدت آسیب پذیریهای ایران از جنبههای گوناگون وضعیت نگران کنندهای پیدا کرده و در آستانهی مواجهه با انبوهی از ناهنجاریها و بیهنجاریها در همهی عرصههای حیات جمعی هستیم در مؤسسهی مطالعات دین و اقتصاد همکاران و دوستان به این جمعبندی رسیدهاند تا جایی که امکان دارد سعی کنیم بنیه اندیشهای جامعه را با تأکید بر کسانی که جزو نخبگان قرار دارند در مرکز توجه قرار دهیم.
به اعتبار اینکه از منظر دانش توسعه به مثابه دانشی که بنیانهای اندیشهای اجرایی عملیاتی برون رفت از دورهای باطل فقر و فلاکت و عقب ماندگی و وابستگیهای ذلت آور به شمار میرود روی نکتهی روش شناختی تأمل کردیم که راه نجات از آشفتگیهای نظری و عملی که به هرج و مرج و فریب و آسیبهای پرشمار جدید برای کشور منتهی میشود اگر بخواهیم ببندیم هیچ عنصری به اندازهی دامن زدن به ملاحظهها و مباحث و رهنمودهای دانش توسعه نیست.
مومنی افزود: به طور نسبی اتفاق نظری در میان همهی اندیشه ورزان علوم انسانی و اجتماعی وجود دارد در غربت اندیشهی توسعه هست که ناپایداریها و ناهنجاریها تا آستانهی فروپاشی و اضمحلال کشورها را جلو میبرند.
ما به اعتبار نکتهی بنیادی روش شناختی یعنی تقدم رتبهای مسائل سطح توسعه به مسائل سطح کلان و خرد و اینکه غفلت تباهیآور از این مسئله و تن در دادن ساختار قدرت و ثروت به مناسبات رانتی که روزمرگی، پوچگرایی، درجا زدن و تحقیر را در ذهن تداعی میکند با کمال تأسف میبینیم در رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری هم نمیتوان هیچ ردی از یک رویکرد روشمند و با ضابطه و غیر عوام فریبانه و صادقانه با مسائل سطح توسعه به سادگی پیدا کرد.
باید خیلی تلاش کرد و حمل بر صحت کرد تا چنین چیزهایی پدید بیاید. شدت غربت و به حاشیه راندن مسائل سطح توسعه در ایران به گونهای است که حتی وقتی همهی ارکان نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور روی تحقق اهدافی در بلند مدت تحت عنوان اهداف چشم انداز هم قسم میشوند و عهدی با ملت میبندند خود آنها هم که این ایدهها را مطرح کردند و بر اساس آن ماشین برنامهریزی در کشور اسنادی منتشر کرده و تعهداتی را به ملت داده حتی همان افراد مسائل مربوط به چشم انداز را به کلی حذف کردهاند.
گویی برای عهدی که با ملت بستهاند چندان اهمیتی قائل نیستند. طبیعتاً به محض اینکه آرمان خواهی و اعتلاءیابی در چهارچوب اندیشهی توسعه کنار زده شوند مناسبات غیر مولد، غیر خلاق، غیر اعتلاء بخشی و مبتنی بر ستیز، حذف، فریب و فساد خواهد شد. بسیار جای تأمل هست که متفکران بزرگ کشور به هر دلیل فاقد انگیزههای بایسته هستند تا در چنین شرایط به حکومتگران گرامی بفهمانند زمانی که با مسائل بنیادین سختگیرانه و سهل انگارانه برخورد میکنید آنگاه کار به جایی میرسد که با رویههای رفوکارانه نمیتوان بقاء جامعه را تضمین کرد.
وی افزود: در چنین شرایط فکر کردیم شاید یکی از بزرگترین خدمات اندیشهای در شرایط کنونی به حکومت و ملت اینکه راهگشاییهای اندیشهی توسعه را برجسته کنیم و یادآوری کنیم که اگر اینها به سمت اقتضائات توسعه حرکت کنند، به مسائل توسعه بپردازند و مباحث آن را دامن بزنند آنگاه تباهیها، سرخوردگیها، افسردگیها، سقوط جایگاهها و روند اضمحلال میتواند جای خود را به نور امید و ارتقاء تلاشهای شرافتمندانه برای باز کردن راههای شرافتمندانه برای مشارکت فعال مردم در سرنوشت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی خودشان باشد.
زمانی که متفکران بزرگ توسعه از جنبهی اندیشهای ماجرای به حاشیه رانده شدن مباحث توسعه ریشهیابی میکنند یکی از مؤلفههایی که دربارهی آن تمرکز و تأکید زیادی میکنند ساده انگاریهای افراطی بازارگرایی است که مورد اتفاق نظر عموم متفکران توسعه است.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: ساده انگاریهای افراطی که در نمونههای خالص بازارگرایی وجود دارد در ایران زمانی که به مناسبات استبداد زدگی و استعمار زدگی و رانت محوری گره میخورد دچار یک ابتذال غیر متعارف میشود. واقعاً گاهی اوقات آنچه در ایران به عنوان بازارگرایی مطرح میشود حتی نمیتوان گفت کاریکاتور تئوری اصلی است بلکه این شکل یک شمایل بسیار مبتذل است.
قبل از اینکه به شیوه مطرح شدن مسائل ایران در چهارچوب بازارگرایی مبتذل بپردازیم در سطح نظر و از جنبهی روش شناختی گفته میشود آموزهی بازارگرایی نوعی گرایش افراطی به ساده دیدن مسائل بسیار پیچیده دارد و این یکی از بنیانهای اندیشهای شکل دهندهی بحرانها در مقیاس جهانی میشود. کوششهای اقتصادشناسان توسعه بویژه نهادگرایان در میان آنها از این زاویه بسیار قابل اعتناء است آنجا که نشان میدهند بازارگراها دربارهی ذهن انسان که یکی از پیچیدهترین و افتخار آمیزترین و معجزه آساترین عرصههای خلقت بشری است با فرض عقلانیت کامل تمام پیچیدگیها را به کنار میزنند و منشأ بحران میشوند.
من درباره ۱۰ رکن از ارکان کلیدی روش شناسی توسعه بصورت اجمالی در کتاب مرزهای دانش توسعه نکاتی مطرح کردم. طبیعتاً در یک مجال موسعتر باید این مباحث را خیلی بیشتر مورد توجه قرار دهیم. در میان آن ارکان، البته همگی حیاتی و سرنوشت ساز هستند اما بعضی از ارکان روش شناسی توسعه هستند که به تنهایی قادرند در یک سرزمین کل ماجرای توسعه یا اضمحلال را توضیح دهد؛ یکی از مهمترین آنها مسئلهی فهم صحیح توالیها است.
وبلن میگوید اساس خطای بزرگ روش شناختی در آموزهی بازار به یک نگرش افراطی مکانیکی به امر انسانی- اجتماعی برمیگردد. بر اساس آن در چهارچوب نگرش مکانیکی است که مسئلهی توالیها مورد بیاعتنائی قرار میگیرند. در طی دو دههی گذشته حداقل به زبان فارسی چیزی بالغ بر ۲۰ کتاب در زمینه توسعه منتشر شد که هر کدام از اینها کل ماجرای توسعه و توسعه نیافتگی را چه در موارد موفق مانند کشورهای شرق آسیا و چه در مورد کشورهای ناموفق که تعدادشان پرشمار هست از دریچه مسئله توالیها توضیح دادند.
اگر ما ترتیب صحیح امور را در مرکز توجه قرار دهیم متوجه شدیم کاندیداها آلت دست گروههای مافیایی شدند با تمسک به بنیانهای اندیشهای و پیامدهای عملی توالیها میتوانند خودشان را از شر مافیاها نجات دهند و اگر عامدانه قصد عوام فریبی دارند بستر فراهم میشود تا مردم بتوانند سره از ناسره را تشخیص دهند.
در چهارچوب اندیشهی توسعه حداقل ۱۰ توالی راهبردی هست که کاندیدها میتوانند مورد توجه قرار دهند و بفهمند چقدر خطا یا ثواب حرف میزنند و هم مردم میتوانند از اینها استفاده کنند تا بفهمند آنچه مطرح میشود چقدر به دانایی مربوط هست و چقدر به فریب و نادانی مربوط میشود.
مومنی در تشریح اظهارات خود، بیان کرد: بنیادیترین مسئله از منظر توالیها، مسئلهی تولید محوری است. در کتاب عدالت اجتماعی، آزادی و توسعه بویژه در فصل پایانی سعی کردم با استفاده از دستاوردهای بسیار عظیمی که نهادگرایان توسعه خواه مطرح کردهاند چهارچوبی برای فهم اینکه چرا در ایران راه نجات کشور از مسیر توسعهی عادلانه میگذرد ارائه کردم. در آنجا درباره اینکه چگونه تولید به مثابه یک نظام حیات جمعی دیده میشود و بعد چگونه تولید با فهم، رشد مغزی و اخلاقی، عزت نفس، احساس به محیط در سطح فردی و با امنیت ملّی و ارتقاء کیفیت زندگی مردم و کاهش وابستگیهای ذلت آور و عقب ماندگی تحقیرآمیز نسبت به دیگران رابطه برقرار میکند.
اما به غیر از اینکه خود تولید محوری حیاتیترین توالی است و با کمال تأسف در بحثهایی که کاندیدها مطرح کردهاند تا امروز حتی یک مورد را ندیدهایم این فهم را در برنامهی ادعایی خود منتقل کرده باشد و فهمیده باشد که راه نجات کشور از مسیر تولید محور میگردد نه از طریق دامن زدن به سوداگری و تن در دادن به منافع مافیاهای واردات و دلالی و رباخور و… در این زمینه بحث به درازا میکشد اما در میان خود پذیرش تولید محوری یکی از چیزهایی که از منظر توالیها بسیار حیاتی است اینکه عموم متفکران توسعه توافق دارند دربارهی اینکه تا زمانی که راه را بر مفت خوارگی نبندیم امکان اینکه ظرفیتهای سرمایهی انسانی و مادی کشور به سمت تولید متمایل شوند وجود ندارد.
در این زمینه آنچه ما را خیلی نگران میکند صرف نظر از اینکه نیّت کاندیدها را خداوند میداند و ما هیچ ادعایی دربارهی نیّت آنها نداریم و بلکه از نظر دینی موظف هستیم حمل بر صحت کنیم اما زمانی که همهی آنها وعدههای عوام فریبانهی سفله پرورانه میدهند و یک مسابقهی خطرناک و فاجعه ساز را به عنوان پرداختهای نقدی بیضابطه مطرح میکنند میبینیم در این مسیر کمتر ردی از صداقت در بحثها مطرح میشود.
مومنی افزود: فرض کنید بجای اینکه صراحتاً بگویند وعدههای خفت بار میدهیم که کشور را میدهیم و عزّت نفس و اعتماد به نفس و احساس تعلق مردم به خودشان و جامعه و خانوادهشان متزلزل میکند زمانی که میخواهند بگویند منبع تأمین منابع کجا است؟
از تعابیر غیر صادقانه و غیر شفاف استفاده میکنند. یک نفر عادلانه کردن قیمت حاملهای انرژی میگوید؛ دیگری ساماندهی به یارانههای ضمنی را میگوید و همه از این تعابیر استفاده میکنند که من با کمال تأسف میخواهم بگویم هر چقدر تلاش کردم نتوانستم ردی از علم و صداقت در این گونه صورت بندی مفاهیم مطرح کنم. شما صادقانه به مردم بگویید وعدهی پولهای یامفت و بدون زحمت میدهید اما با شوک درمانی از چشم، دماغ، دهان و گوشهای اینها چرکهای ناشی از اقدامتان جامعه را فرا میگیرد.
شرافت انسانی و ملّی اقتضاء میکند عزیزان در این زمینهها کمی صادقانه برخورد کنند. در اوایل بعد از جنگ، ما به فاجعهسازی توصیههایی که در کادر برنامهی تعدیل ساختاری در دستور کار گرفته بود استناد میکردیم. در آنجا میگفتند بحث نظری هست و بگذارید آن را تجربه کنیم، اکنون یک سند مبتذلی که سند فاجعه سازی برای ایران است و اسم آن را برنامهی نجات گذاشتهاند.
وی افزود: میبینید که اینها بصورت کاملاً غیر صادقانه از عنوان عادلانه کردن قیمت حاملهای انرژی استفاده میکنند بدین معناست که میفهمند اگر صادقانه به مردم بگویند قرار است چه کاری انجام دهند عین ماجرای سال ۸۹ پدید میآید. در سال ۱۳۸۹ زمانی که بطور متوسط ۵۵۰ درصد قیمت حاملهای انرژی را بالا بردند به ۶ ماه نکشید رسانهها عموماً از قول مردم میگفتند مرحمت فرموده ما را مس کنید.
۴۵ هزار تومان ارزانی خودتان باشد شرف بخرج دهید همهی قیمتها را به پیش از دی ماه ۱۳۸۹ برگردانید. در این زمینه ۳۰ سال تجربه شده باز دوباره میگویند مشکل برق داریم و میخواهیم جهش قیمت برق ایجاد کنیم تا سرمایهگذاری کنیم. من میگویم مجلسیهایی که هنوز به قسمی که یاد کردند شرافتمندانه پایبندی دارند از مدیر عامل توانیر بپرسند در ماجرای شوک قیمت حاملهای انرژی زمانی که مخالفان میگفتند این کار را انجام ندهید به دلیل اینکه میگفتیم بحران حاملهای انرژی در ایران قسمت عرضه است، به حکومتگران گرامی گفته نمیشود یا فراموش میکنند.
گزارش ترازنامهی انرژی کشور را بخوانید؛ میگوید روزانه چیزی بالغ بر ۱.۳ میلیون بشکه معادل نفت در فرایندهای تولید، انتقال و توزیع حاملها تلف میشود، چیزی که فقط بحران در قسمت عرضه است و زمانی که قیمت آن را بالا میبرید به دهان مصرف کننده میزنید و تنبیه میکنید که این اوج برخورد ناعادلانه و ضد توسعهای است. ناعادلانه است بخاطر اینکه مردم در این ناکارامدی هیچ نقشی ندارند، ضد توسعهای است به این دلیل که بجای اینکه شلاق بهرهوری را بالای سر بنگاهها قرار دهید میگویید به ول انگاریهای هزینهای ادامه دهید ما چوب آن را به سر مردم میزنیم.
آن زمان ما این را مطرح میکردیم، طرفداران بازارگرایی مبتذل میگفتند حق با شما هست، کانون اصلی بحران در قسمت عرضهی حاملهای انرژی است ولی به دلیل اینکه ما پول نداریم قیمت را بالا میبریم تا منابعی آزاد شوند تا صرف سرمایهگذاری در زمینهی صنعت برق کنیم. از سازمان توانیر گزارش بخواهید زیان انباشتهی شرکت توانیر پس از شوک قیمتی ۱۳۸۹ تا امروز چند ده برابر شده است. چند بار باید آزمایش شوند تا دوباره بفهمیم چه کاری انجام میدهیم؟
فرشاد مومنی گفت: به طرف میگویند این حرف تو منطق ندارد، تجربه شده… میگوید من اقتصاددان هستم. مگر ما اقتصاددان بیسواد کم داریم! صرف اقتصاد خواندن کفایت نمیکند باید فهمی حاصل شده باشد. صرف اینکه بگویید اقتصاددان هستم کفایت نمیکند.
زمانی که روی حرفهای بارها آزمون شده برای عوام فریبی ایستادگی میکنید و انشاء الله فقط عوام فریبی نباشد، نادانی و بیتوجهی هم سهم بالایی داشته باشد. من از رسانههای کشور خواهش میکنم تجربهی شوک قیمت حاملهای انرژی در دورهی احمدینژاد را از دریچه تجربهی شرکت ملّی گاز زیر ذرهبین قرار دهند.
در آن تجربه قلّه جهش قیمت در میان حاملهای انرژی به گاز تعلق گرفته بود، تقریباً ۱۱ برابر کردند. درست یکسال بعد از اینکه قیمت گاز ۱۱ برابر شده بود مدیر عامل وقت شرکت ملّی گاز مصاحبهی مطبوعاتی کرد و معمایی مطرح و از جامعه استمداد کرد به کمکش بیایند. آن معما چه بود؟ او میگفت در این یک سال قیمت گاز ۱۱ برابر شده، تولید گاز هم افزایش پیدا کرده، درآمد شرکت ملّی گاز سقوط کرده است! خودش گفت ما در این معما گرفتار شدهایم. مصاحبههای او موجود است و قابل مراجعه است.
سه هفته بعد از این مصاحبه درست مانند فیلمهای کابویی شرکت ملّی گاز فراخوان داد و گفت ما با یک پدیدهی به شدت شیوع یافتهی گاز دزدی روبرو شدهایم. خوب است بساطی پهن میکنید که آن بر سر شرکت ملّی گاز و توانیر میآید و خاک بر سر مالیهی دولت میشود و به گواه گزارش مرکز آمار کسری مالی خانوارها ۴.۵ برابر میشود و کشور هم یک روند قهقرائی و عقب ماندگی را تجربه میکند. اینها تجربه شدهاند اما اکنون دوباره بزک میکنید و اسم شوک حاملهای انرژی را عادلانه کردن و ساماندهی کردن میگذارید. واقعاً بعضیها همهی الفاظ محترم و معتبر هم به لجن میکشند.
این استاد دانشگاه علامه هم چنین افزود: همکار بسیار عزیز جناب آقای محمدقلی یوسفی چند سال پیش کتابی تحت عنوان بنیانهای نهادی اقتصاد بازار انتشار داد که انتشارات نهادگرا چاپ کرد. آقای دکتر یوسفی در مقدمه کتاب این پرسش را مطرح کرد که چرا در ایران به محض اینکه میگویند میخواهیم قیمتی را بر عهدهی بازار بگذاریم مردم احساس وحشت و بیپناهی و حاکم شدن قانون جنگل میکنند؟
همه اینها حساب و کتاب دارند و ۳۰ سال این رویه تجربه شده اکنون دوباره بحث این حرفها به عنوان منبع تأمین مطرح است. البته متأسفانه منابع تأمین مبتذلتر هم مطرح میشود که در جزئیات صحبتهای دیگر گفتهام کسانی که میگویند ما برای دولتی که ۸۷ هزار طرح عمرانی معوق دارد پیشنهاد میکنیم بین ۵۰ تا ۷۰ شهر دو ساله ساخته شود و بعد زمینها فروخته شوند کسری مالی دولت تأمین شود. اینکه در این ماجرا چه ماجراها و تالی فاسدهای بدی وجود دارد در جای خود شایستهی تأمل است.
شوک قیمتی از منظر تحلیلهای سطح توسعه بزرگترین نیروی محرکهی رانتی کردن مناسبات است. در مناسبات رانتی هر کسی فرصت طلبتر و شیادتر و فاسدتر بود بیشتر بهرهمند میشود. بنابراین یکی از توالیهای کلیدی که مردم میتوانند به اصطلاح برنامهها را که هیچ نسبتی با برنامه ندارد و انشاء الله تفصیل بقیهاش هم منتشر شود تا داوری دقیقتر کنیم اینکه بیرون آوردن تولید از فلاکت را مورد ارزیابی قرار دهند و ببینند اندیشهای در این زمینه وجود دارد یا ندارد. عنصر بعدی که بلافاصله از منظر فهم صحیح توالیهای توسعهای مطرح هست مسئلهی توانمندی حکومت است.
اگر واقعاً میفهمید مسئولیت کجا را بر عهده میگیرید یا تلاش میکنید بر عهده بگیرید مردم از کاندیدها بخواهند یک گزارشی دهند از درکی که از سطح توانمندی اجرایی حکومت دارند.
مومنی با بیان اینکه عزیزانی که اینقدر بیپروا وعده میدهند باید بفهمند میخواهند با این توان اجرایی وعدهها را جلو ببرند، افزود: گزارشی ایران از نظر توانمندی اجرایی در زمرهی کشورهای ضعیف قرار دارد. تفاوت ضعف ایران از نظر توانمندی اجرایی نسبت به بقیهی کشورهای ضعیف دنیا اینکه در طی ۱۰ سال گذشته شیب سقوط توانمندی اجرایی در کشور در دنیا جزو کم نظیرها است.
بنابراین از منظر توالیها اگر کاندیدی ادعای داشتن برنامه کرد و حرفی دربارهی توانمندی اجرایی کشور نزند و برنامهای از موضع آسیبشناسی و ارائهی راه حل برای آن ارائه نکرد بدین معنا است که صلاحیت اندیشهای برای این مسئولیت ندارد. اینکه در این زمینه چقدر بحثهای خارق العاده در اندیشهی توسعه وجود دارد وارد جزئیات نمیشوم که مسئله توانمندی حکومت چقدر موضوع پر دامنه و تعیین کنندهای هست، من از آن صرف نظر میکنم.
این یکی از توالیهای کلیدی است که میتوانیم از سطح فهم و دانایی کاندیدها در زمینهی توسعه و قابلیت تحقق وعدهها و نسبت وعدهها با فرصت طلبی و عوام فریبی اعتبارسنجی کنیم.
از منظر توالیهای سیاستی یکی دیگر از موضوعاتی که بسیار تعیین کننده است مسئلهی اشتغال مولد است. تقریباً عموم متفکران توسعه میگویند هیچ کشوری قادر به تحقق توسعه نیست الا اینکه ابتدا صلاحیتهای خودش را در زمینهی حداکثرسازی استفاده از ظرفیتهای سرمایهی انسانی مشخص کرده باشد و استفادهی مولد و کارامد از انسانها و سایر منابع مادی که در اختیار حکومت هست به همین خاطر در مطالعات توسعه یکی از مهمترین نشانهای توسعه نیافتگی را اندازهی ظرفیتهای بلااستفادهی منابع مادی و انسانی به حساب میآورند.
از این دریچه پرسش مطرح کنید که آیا توالی حیاتی در ایران هم موضوعیت دارد؟ پاسخ اینکه به طرزی وحشتناک موضوعیت دارد به دلیل اینکه دادههای کل سرشماریهای انجام شده در دوران جمهوری اسلامی میگوید طی بالغ بر ۳۰ سال گذشته همواره بیش از دو سوم جمعیت در سنین فعالیت ایران هیچ نقشی در تولید ملّی نداشتهاند.
در این سرزمین میزان بلااستفاده بودن منابع انسانی در این ابعاد وحشتناک است. شرط احتیاط اینکه بگوییم نزدیک دو سوم جمعیت در سنین فعالیت در ایران طی بالغ سه دههی گذشته هیچ نقشی در تولید ملّی نداشتهاند. حالا ببینید این مسئله چگونه با آن مفت خوارگی رابطه برقرار میکند. زمانی که مناسبات را رانتی میکنید ببینید چه بر سر کشور و آیندهاش میآورید و این گواه میگوید که اوضاع از این قرار است.
مومنی با اشاره به اینکه هیچ عنصری حیاتیتر و نجات دهندهتر از بسط فرصتهای شغلی در این سرزمین نیست خاطرشان کرد: هیچ خفتی برای حکومتگران بدتر از این نیست که خانوارهای ایرانی و حکومت ایران بیسابقهترین سرمایهگذاریها را برای ارتقاء دانایی جوانها میکند بعد به دلیل اینکه نمیتواند برای آنها شغل ایجاد کند سرخورده میکند یا به سمت خارج فراری میدهد.
از نظر رشد انگیزههای خروج سرمایههای انسانی در سالهای اخیر وضعیتی بسیار وخیمتر از موج خروج سرمایههای مادی را تجربه میکنیم. بنابراین این هم یکی از حیطههای بسیار کلیدی هست.
در سه سال گذشته که اندیشکدههای امریکایی پخت و پز موج جدید تحریمها را پس از خروج آمریکا از برجام انجام میدادند شاید بیش از ۲۰ متن که این اندیشکدهها منتشر کرده بودند را دیدم. در آنجا ویژگی مشترک تمام آنها اینکه برای اولین بار به صراحت گفتند هدف ما از موج جدید تحریمها براندازی حکومت در ایران است و مهمترین ابزار ما برای تحقق یافتن این هدف اینکه حکومت ایران را در معرض شرایطی قرار دهیم تا به سمت سیاستهای اشتغال زدا و تورم زا کشیده شوند.
آن زمان با حکومتگران گرامی صحبت کردم و گفتم به هر دلیل یا انگیزهای اگر دلتان نمیخواهد به سخنان ناصحانهی کارشناسان مستقل گوش دهید لااقل به شیوهی لقمان حکیم حکومت کنید.
زمانی که دشمن میگوید میخواهم اینها را از این طریق بربیندازم لااقل آن کارها را انجام ندهید. کسانی که میخواهند از طریق شوک درمانی کارهایی که گفتم را انجام دهند شرافتمندانه به مردم آثار تورم زا و اشتغال زدای این سیاست را مطرح کنند. مگر شما نمیخواهید صادقانه از مردم رأی بگیرید؟
به آنها بگویید هزینهی پول نقدی که میدهیم چگونه خانوارها را از فرصت شغلی محروم میکنیم و چگونه هزینههای معیشت را افزایش میدهیم. بنابراین از منظر توالیها یکی دیگر از چیزهای بسیار کلیدی که باید کاندیدهایی که میخواهند شرافتمندانه و صادقانه انتخاب رعایت کنند و هم مردم حواسشان را جمع کنند اینکه یکی از مهمترین و حیاتیترین توالیها از منظر تحلیلهای سطح توسعه برنامهی کاندیدها برای کنترل تورم است.
وی افزود: در اقتصاد سیاسی گفته میشود تورم حکم جیببری از مردم توسط حکومت دارد. اکنون نزدیک به ۵۰ سال هست که از نظر تورم دو رقمی در دنیا جزو ممتازها هستیم. چند ماه پیش مقالهای را منتشر کردیم که آثار شناختی سیاستهای تورم زا که چگونه ۵۰ سال تورم دو رقمی شناخت و سازههای ذهنی مردم را دفرمه کرده انتشار پیدا کرده و قابل مراجعه است.
فقر، فلاکت، طلاق، دزدی، رشوه، بزهکاری اطفال جزو پیامدهای تورم هستند. بنابراین این هم یکی از متغیرهای کنترلی بسیار کلیدی هست. اگر عزیزان ادعا دارند و چهار خط چیز مینویسند و اسم آن را برنامه میگذارند یکی حیاتیترین چیزهایی که باید توضیح دهند اینکه میخواهند با این تورم چه کاری انجام دهند؟
در مجال مفصّلتر در این زمینه بحث خواهیم کرد که بازارگرایی در ایران مبتذل است؛ اکنون بازارگراها در ایران بیش از سه دهه است که مروّج سیاستهای تورم زا و اشتغال زدا هستند یعنی گویی پاس گل به تحریم کنندهها میدهند.
ما نمیخواهیم به کسی نسبتی دهیم، میگوییم وجه اندیشهای است که در آن دچار ناپختگی هستند و قادر به یادگیری از تجربهی ۳۰ سال گذشته هم نبودهاند ولی امیدوارم حکومتگران گرامی به این چیزها بیشتر توجه کنند.
یکی دیگر از مسائلی که به عنوان توالی حیاتی مطرح میشود اینکه اگر بخواهید تولید رونق پیدا کند علاوه بر بالا بردن هزینه فرصت مفت خوارگی باید یک برنامهی پیشگیرنده از فساد هم وجود داشته باشد. چه در مورد سیاست تورم زا و چه در مورد فساد عنصر گوهری اینکه چه سیاستهای تورم زا و چه سیاستهای اشتغال زدا و چه سیاستهای فساد زا با هم هم پیوندی دارند و عنصر گوهری پیوند دهندهی اینها شوکهای قیمتی است.
بازارگراهای مبتذل در ایران انگیزه ندارند دربارهی ریشه اصلی فساد یعنی دستکاریهای پیدرپی قیمتهای کلیدی صحبت کنند در حالی که ابتذال به این برمیگردد که طنز تلخی در این زمینه وجود دارد. کارل پولانی در کتاب گذار بزرگ میگوید اولین کسی که تذکر داد شوکهای قیمتی و بیثبات سازی فضای کلان اقتصاد بزرگترین تعرض به حقوق مالکیت است جرمی بنتام بوده است؛ یعنی پدر کسانی که میفهمند بازارگرایی به چه معنا است.
اگر میخواهید به تجربهی ایران بیاعتنائی کنید لااقل به نصایح پدر معنوی توجه کنید و بدانید ماجرا چه چیزی است. از منظر تجربههای عملی قویاً توصیه میکنم دوستان مسئلهی فروپاشی اتحاد شوروی را به طور جدّی مورد توجه قرار دهند.
در این زمینه یکی از شاهکارها کتاب درخشان آندره فونتن با عنوان یکی بدون دیگری است. در آنجا میگوید یک روند سیستمی توضیح دهندهی فروپاشی اتحاد شوروی است. اولین مورد اینکه بین شعارها و عملکردها تعارض وجود داشت.
اکنون همهی عزیزان طرفدار عدالت و آزادی و محرومان میشوند ولی در دورهی احمدینژاد و روحانی دیدیم فلاکت را بجای عدالت نشاندند و آزادیهای مردم را در همهی عرصههایی که به توسعه منجر میشوند به اعتبار فلاکت افزایش یافته دچار اختلال کردند. خیلی جالب است در کتاب آندره فونتن میگوید آنها دم از سوسیالیزم میزدند اما در عمل پول یگانه معیار موفقیت شد.
بدین معنا که پول از چه شیوهای بدست میآید کاملاً کنار گذاشته شد و اصل بر این بود که چه کسی چقدر پول دارد و قدرت و ثروت و منزلت بر حسب آن سنجیده میشد. اگر بازارگراها میخواهند با ابتذال فاصله بگیرند کتاب پل ساموئلسون را بخوانند. ساموئلسون یکی از پدران معنوی بازارگراها در قرن بیستم بود.
در آنجا میگوید جامعهای که عدالت میخواهد نباید میدان به بازارگرایی دهد. این حرف حرف پل ساموئلسون است. او میگوید در مناسبات بازاری حق با آراء دلاری تعریف میشود انسان به ما هو انسان صاحب حق محسوب نمیشود هر کس آنقدر که پول دارد صاحب حق میشود. آیا حکومتگران ما که به بازارگرایی مبتذل تن در دادهاند میدانند چه کاری انجام میدهند؟ آیا اسلام به ما گفته میتوان کرامت انسانها را از طریق حاکمیت پول را سرمایه برقرار کرد؟ و اگر نمیخواهند به آن جنبهها هم کار داشته باشند حداقل رمزگشایی عالمانهای که از فروپاشی اتحاد شوروی صورت گرفته را ببینند.
در آنجا یکی از چیزهای بسیار فوق العادهای که فونتن مطرح میکند اینکه میگوید کسی که کمر رژیم شوروی را شکست گستره و عمق فساد بود. از این زاویه همهی خیرخواهان این سرزمین را دعوت میکنم این کتاب را با دقت بخوانند و موضوع بحث و گفتگو قرار دهند. در آنجا میگوید زمانی که به کانونهای اصلی دامن زنندهی به فساد نگاه میکنید در سطح نظر پول یگانه معیار موفقیت شد، در سطح عمل هم دو مسئله وجود داشت: مسئلهی اول، مشارکت زدایی از مردم در بازار سیاست و اقتصاد و دل بستن به سرکوب سیاسی بجای مشارکت.
مسئله دوم، تیغ کند قوهی قضائیه در برابر فعالیتهای مافیایی خودیها و تیغ مهلک قوهی قضائیهی شوروی در برابر انتقادهای مشفقانهی سیاسی. اگر واقعاً دلسوزان کشور این تجربه را قابل تأمل میدانند نگاه کنند تا عظمت اندیشه سیاسی را از منظر فهم صحیح توالیها بفهمند که میگوید اگر تکلیف فساد را با برنامهی پیشگیرنده روشن نکرده باشید رو به اضمحلال خواهید رفت.
کاندیداهایی که شرافتمندانه و صادقانه و میهن دوستانه کاندید شدند اگر تا امروز در این زمینه حرفی برای خودشان تدارک ندیدهاند باید هر چه سریعتر این نقیصه را جبران کنند. تقریباً چیزی حدود ۱۰ توالی دیگر با همین ابعاد اهمیت وجود دارد. من فقط خواستم امروز از دریچهی مطرح کردن توالیها این نکته را مطرح کنم که اگر کسی ادعا میکند برنامه دارد باید در مورد انتخابهای استراتژیک حرف مشخص بزند وگرنه چیزهایی که تحت عنوان بیان آمال و آرزوها مطرح میشود و به نادرستی برچسب برنامه روی آن زده میشود راهگشایی ندارد.
در بحث توالیهایی که خیلی تعیین کننده هستند و متأسفانه بازارگراهای مبتذل که پشتیبان فکری کارنامهی سه دهه گذشته در اقتصاد سیاسی ایران هستند به آن توجه نداشتند اینکه میگویند اگر بخواهید با نابرابریها به عنوان یکی از حیاتیترین توالیها و فقر به عنوان عنصر در هم تنیده با نابرابریها برخورد کنید باید حواستان باشد با تقدم برخورد برنامهای با نابرابری در ثروت نسبت به نابرابری در درآمد روبرو هستیم.
مومنی افزود: زمانی که در ایران همه چیز به ابتذال و سیاستزدگی کشیده شود در حالی که ایران بیسابقهترین نابرابریهای مبتنی بر فساد و رانت و شوک درمانی را تجربه کرده در بزن بزنهای سیاسی پدیدهی حقوق بگیران نجومی مطرح شد و این برجسته شد تا شکاف وحشتناک ثروت بین خانوارهای ایرانی مسکوت گذاشته شود. این فاجعهای است که در ایران در غیاب یک اندیشهی عدالت راه را به فرصت طلبی در حیطه عدالت گستری و مبارزه با نابرابریها هم کشانده است.
ما باید امیدوار باشیم در این زمینه هم به اندازهی اهمیتی که موضوع دارد در جلسات هفتگی در حد توان بپردازیم. برای اینکه کسانی که الفبای مسائل نابرابری را میفهمند درباره ابعاد اهمیت این توالی یعنی ضرورت ارائهی یک برنامه برای توزیع عادلانهی ثروت و اولویتش نسبت به عادلانه کردن توزیع درآمد مطرح هست درکی وجود داشته باشد همهی علاقمندان را دعوت میکنم تا کتاب ممتاز پکتی با عنوان سرمایه در قرن بیست و یکم را ملاحظه کنند.
همه دوستان میدانند یکی از متداولترین شاخصهایی که با آن وضعیت نابرابری در دنیا سنجیده میشود ضریب جینی است. دامنهی تغییرات ضریب جینی بین صفر و یک هست و هر قدر این ضریب به سمت صفر متمایل باشد یعنی اینکه به سمت برابری کامل حرکت میکنیم و هر چقدر این ضریب به سمت یک متمایل باشد به سمت نابرابری بیشتر حرکت میکنیم.
در دنیای واقعی ضریب جینی صفر و یک وجود ندارد. عملاً دامنهی تغییرات ضریب جینی بین دو دهم به عنوان شرایط در آستانهی برابری کامل و نه دهم به عنوان نماد شرایط در آستانه نابرابری کامل حرکت میکند. پیکتی در این کتاب میگوید چرا برنامهریزی برای توزیع عادلانهی ثروت بر برنامهریزی برای توزیع عادلانهی درآمد مقدم است؟ برای اینکه دامنهی نوسان ضریب جینی درآمد در مقیاس جهان بین دو دهم تا چهار دهم است.
ضریب جینی زیر نیم یعنی در مجموع شرایطی که به آستانهی انفجار نرسیده و هنوز قابل تحمل است. ضریب جینی ثروت بین شش دهم تا نه دهم است. در کشورهایی که مناسبات رانتی وحشتناکتر وجود داشته باشد هر قدر شدت مناسبات رانتی بیشتر باشد این ماجرا وحشتناکتر میشود. بنابراین کانون اصلی بحران سازی در ایران در شرایط کنونی مانند همه جای دنیا نابرابریهای بسیار وحشتناک در ثروت است.
هم در الگوی مالیات ستانی این مسئله نادیده گرفته میشود و هم در شیوههای قاعدهگذاری که مطرح میشود میبینید قاعدهگذاران نسبت به عادلانه کردن توزیع ثروت خیلی اهل احتیاط هستند در حالی که در تصویب سیاستهای تورمزا و اشتغال زدا که فلاکت و فقر را برای مردم افزایش میدهد خیلی گشاده دستانه تصویب میکنند و این ماجرایی است که کاندیدهای گرامی باید در این باره تأمل کنند.
وی خاطرنشان کرد: یکی از مفاهیمی که در ایران به ابتذال کشیده شده مفهوم خصوصیسازی است. از منظر توالیهای سیاستی در تحلیلهای سطح توسعه میگویند اگر میخواهید به معنای دقیق کلمه خصوصیسازی توسعهگرا داشته باشید باید به گسترش فضای رقابتی و کارامدسازی نظام اداری تقدم دهید ولی اگر هدف به نام خصوصسازی کسب درآمد و توزیع رانت و خیررسانی به خودیها است باید اولویت را برای واگذاری داراییها بگذارید.
در ادبیات موضوع معمولاً در این زمینه تجربه خصوصیسازی چین را با تجربهی خصوصیسازی روسیهی پسا فروپاشی اتحاد شوروی مقایسه میکنند. من میخواهم این را عرض کنم تا متوجه شوید چگونه تکتک سیاستها با همدیگر در هم تنیدگی دارند و دلالت در هم تنیدگی را در جمع بندی نهایی مطرح خواهم کرد و بحثم را به پایان خواهم رساند.
در مقایسهی تجربهی خصوصیسازی چین با روسیهی پسا فروپاشی اتحاد شوروی میگویند چینیها در یک دورهی تقریباً ۳۵ ساله بدون اینکه حتی یک یوآن داراییهای دولتی را به کسی واگذار کنند از طریق اصلاح نظام اداری و فراهم کردن محیط مناسب برای بخش خصوصی مولد سهم این بخش را در فاصلهی پایان دههی ۱۹۷۰ تا سال ۲۰۰۴ یعنی در یک دورهی ۲۵ ساله از کمتر از ۲۰ درصد به بیش از ۷۰ درصد رساندند.
این یک شیوهی خصوصیسازی است که چینیها انجام دادند. شیوهی دیگری کاری است که ابتدا روسها کردند و بعد بقیهی اروپای شرقیهایی که دوران پسا سوسیالیستی را تجربه کرده بود در دستور کار قرار دادند آن هم اینکه اینها تقدم را به واگذاری داراییها داده بودند.
آن چیزی که احمدینژاد تحت عنوان سهام عدالت در ایران مطرح کرد و این بساط را بر سر ایران آورد که هنوز هم نظام اجرایی و قاعدهگذاری از فاجعه سازیهای او کمر راست نکرده تحت عنوان کوپن سهام، اسم آن را کوپن سهام عدالت گذاشتند و عیناً از تجربهی روسها کپی کردند. در کشورهای بلوک شرق سابق و بویژه اتحاد شوروی در عرض کمتر از چهار سال سهم بخش خصوصی را به بیش از ۸۰ درصد افزایش دادند.
اما زمانی که به کارنامههای آنها نگاه میکنید میبینید خصوصیسازی به شیوهای که چینیها انجام دادند اینها را به بزرگترین قدرت اقتصادی صنعتی دنیا تبدیل کرده است. محاسبههایی که جوزف استیگلیتز در کتاب جهانیسازی و مسائل آن کرد نشان میدهد شوک ناشی از خصوصیسازی و آزادسازیهای دیگر در تجربه روسیه این بود که شوک به بنیهی تولید صنعتی روسیه از شوک ناشی از جنگ جهانی دوم به بنیه تولید صنعتی این کشور شدیدتر بوده است.
حال ببینید کسانی که به اسم نجات ایران برنامهی شوک درمانی میدهند چه خوابهایی برای ایران میبینند و متأسفانه ۳۰ سال هم دیده شده ولی گوشها و چشمهایی که باید بشنوند و ببینند گویی هنوز همچنان تمایلی به این واقعیت ندارند.
ایت استاد دانشگاه افزود: از منظر بنیهی تولیدی آن دو اتفاق متفاوت افتاد، از نظر کارنامهی عملی برای کیفیت زندگی مردم، در دورهی ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۴ چینیها توانستند با شیوهی تولید محور و پرهیز کننده از اقدامات ناگهانی و توزیع رانت در عرض ۲۶ سال ۵۰۰ میلیون نفر را از فقر نجات دهند بطوری که در دورهی دو دههی منتهی به سال ۲۰۰۴ ۷۵ درصد انسانهایی که در سطح کرهی زمین از فقر مطلق نجات پیدا کردند چینیها بودند.
اما در الگوی رانتی تقدم دهندهی به واگذاری داراییها که با کمال تأسف بازارگرایان مبتذل این نسخه را در ایران بالغ بر ۳۰ سال گذشته پیچیدند در اتحاد شوروی سابق و کشورهای بلوک شرق اروپا طی همین دورهی زمانی تعداد فقرا از این طریق پنج برابر افزایش پیدا کرد.
این مسائل در تسخیر علم قرار دارد و اگر از طریق رسانههای شرافتمند و توسعه خواه بجای زد و خوردهای حیدری و نعمتی و سیاست زده و بند کردن به اشخاص و نادیده گیرنده رویههای فاجعه ساز بر اساس معیارها و تحلیلهای سطح توسعه به قضاوت و داوری درباره آنچه گذشته و آنچه باید تحقق پیدا کند بپردازیم میتوانیم کشور را نجات دهیم.
منتها نکتهی بسیار حیاتی که باید توجه داشته باشیم اینکه تعداد بحرانها در کشور ما از حد و حدود متعارف فراتر رفته است. نکتهی بسیار مهمتر اینکه بین این بحرانها تعامل و در هم تنیدگی وجود دارد.
بنابراین اگر بخواهیم اندیشهای برای برون رفت از این شرایط داشته باشیم راهی جز تن در دادن به یک برنامهی توسعه به معنای دقیق کلمه نداریم. همان گونه که عرض کردم آنچه بازارگرایان مبتذل به عنوان برنامه در ایران مطرح کردند کاریکاتوری از برنامه بوده و هیچ نسبتی هم با توسعه ندارد که در هفتههای آتی در این زمینه هم مفصّلتر صحبت خواهیم کرد. ما باید این فهم را در سطح دولت و مجلس به یک دانایی هویت جمعی یافته تبدیل کنیم که برخوردهای موضعی و جزیرهای و بدون برنامه با تکتک بحرانها جز شدت بخشی و عمق بخشی به آنها دستاوردی نخواهد داشت.
فقط باید هوشیار باشیم که مفهوم برنامهریزی توسعه هم توسط مافیاهای رسانهای که منافع مافیاها را در صورتی که ایران دارای یک برنامهی با کیفیت باشد در خطر میبینند باید تلاش کنیم آنها نتوانند مفهوم برنامهریزی توسعه را به ابتذال بکشانند. اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد هنوز ذخیرهی دانایی موجود در کشور به اندازهی کافی برای برون رفت از بحرانهای موجود در کشور هست.
اما برای اینکه از این ذخیرهی دانایی استفاده بیشتری شود و بجای میدان دادن به مافیاها و رانتخورها انگیزهی از بین رفته در نظام دانایی کشور را احیاء کنیم برای اعتماد آفرینی راه بزرگی در پیش هست که امیدواریم مردم با هوشمندی و بصورت هر چه سازمان یافتهتر این را به عنوان مطالبهی اصلی خودشان مطرح کنند. در اینجا عرایضم را خاتمه میدهم و با توجه به پنج سؤالی که مطرح شده سعی میکنم در نهایت اختصار نکاتی دربارهی این سؤالها با دوستان در میان بگذارم.
مومنی در پایان گفت: به گواه سوابقی که از این کاندیدها وجود دارد و به گواه حرفهایی که تا امروزه زدهاند ردی از توسعه خواهی در گفتار و عملکردشان ندیدهام.